به احترام رضا رستمی و قلمی که غلاف کرده است؛
عرصه خالیست چنان شامگه بعداز کوچ...
این یک واقعیت است که؛ نویسندگان و مدیران مطبوعاتی که مقبولیت عام و کارنامه درخشانی دارند، دیگر متعلق به خود نیستند و باید به عنوان چشم عقاب روزنامهنگاری و اطلاعرسانی، پیوسته در متن جامعه باشند و در بزنگاه تصمیمگیریهای اجتماعی و فرهنگی، مردم را مدد نمایند.
خداداد ابراهیمی*
این روزها در ازدحام شبکههای اجتماعی نوین، ساحت رسانهنگاری حرفهای از دو جهت آسیبپذیر شده است؛ یکی از سوی سیاستمدارانی که بخشی از فضای رسانههای رسمی کشور را تحت سلطه و سیطره خود درآورده و مانع از شفافسازی خبری شدهاند و عملاً "دانستن حق مردم است" را مُثله کردهاند، و دیگری از جانب افرادی که هیچگونه هویت رسانهای و جایگاه اجتماعی ندارند و بر چهره شفاف رسانه، وقیحانه چنگ میاندازند.
به همین سبب گاهی احساس میشود عرصه رسانهنگاری امروز ما، وجه مخوف، متزلزل و شگفتآوری پیدا کرده؛ گیجکننده، شلوغ، پرهیاهو، مهمل مینویسد و مبهم به نتیجه میرسد.
سردرگم و سراسیمه، تهمت تولید میکند، شایعهسازی و شایعهپراکنی میکند و از کاهی، کوهی میسازد و درعین حال همه این سیاهکاریها را با واژگان سخیف و نگارشهای ضعیف، ردیف میکند.
با این وصف هنوز در عرصه رسانه، نویسندگانی هستند که به جامعه امید تزریق میکنند و با نگاهی عالی و اندیشهای متعالی، به زدودن رنجهای جامعه برخاستهاند و برای پاسداشت اخلاق و مکارم انسانی، سختیها را به جان خریدهاند اما دریغ که مدتهاست برخی از این سرآمدان رسانهای، گویی اینکه با دستاویزی شبیه رنجیدگی و دلآزردگی، قلمها را غلاف کردهاند.
رضا رستمی، روزنامهنگار پیشکسوت ایلامی یکی از این شریفزادگان است. سردبیر اخلاقمدار و خوشقلم هفته نامه "مانشت" که از دهه هفتاد روزنامهنگاری را در ایلام آغاز کرده است.
او بدون حاشیه، برای پیگیری مطالبات مردم در حوزههای اجتماعی و فرهنگی، سخت کوشیده و رفته رفته به بالندگی و تعالی رسانهای رسیده است. تیترها و یادداشتهای انتقادی وی منصفانه و از سَر صِدق بوده و نگاه حرفهای و تهذیب اخلاقی در کارکردهای رسانهای او مورد تحسین همگان قرار گرفته و از این روست که تولید محتواهای او، هم به دل و هم به بار نشسته است.
حالا مدتهاست که فعالیت رسانهای خود را متوقف و قلمش را غلاف کرده است. کنارهگیری موقت او از حوزه رسانه به هر دلیلی که باشد؛ تصمیم شخصی اوست و قابل احترام، اما این یک واقعیت است که؛ نویسندگان و مدیران مطبوعاتی که مقبولیت عام و کارنامه درخشانی دارند، دیگر متعلق به خود نیستند و باید به عنوان چشم عقاب روزنامهنگاری و اطلاعرسانی، پیوسته در متن جامعه باشند و در بزنگاه تصمیمگیریهای اجتماعی و فرهنگی، مردم را مدد نمایند.
رجای واثق داریم که این خبرنگار و مدیر مطبوعاتی خوشنام و مردمی، بار دیگر، از نقد کمال یافته و منصفانه و نیز تولید گزارشها و یادداشتهای حرفهای خود، مردم و رسانهها را بهرهمند کند. چرا که؛ عرصهخالیست چنان شامگه بعد از کوچ/ چه گذشتهست به مردان و به میدان غزل؟!
*فعال رسانهای
این روزها در ازدحام شبکههای اجتماعی نوین، ساحت رسانهنگاری حرفهای از دو جهت آسیبپذیر شده است؛ یکی از سوی سیاستمدارانی که بخشی از فضای رسانههای رسمی کشور را تحت سلطه و سیطره خود درآورده و مانع از شفافسازی خبری شدهاند و عملاً "دانستن حق مردم است" را مُثله کردهاند، و دیگری از جانب افرادی که هیچگونه هویت رسانهای و جایگاه اجتماعی ندارند و بر چهره شفاف رسانه، وقیحانه چنگ میاندازند.
به همین سبب گاهی احساس میشود عرصه رسانهنگاری امروز ما، وجه مخوف، متزلزل و شگفتآوری پیدا کرده؛ گیجکننده، شلوغ، پرهیاهو، مهمل مینویسد و مبهم به نتیجه میرسد.
سردرگم و سراسیمه، تهمت تولید میکند، شایعهسازی و شایعهپراکنی میکند و از کاهی، کوهی میسازد و درعین حال همه این سیاهکاریها را با واژگان سخیف و نگارشهای ضعیف، ردیف میکند.
با این وصف هنوز در عرصه رسانه، نویسندگانی هستند که به جامعه امید تزریق میکنند و با نگاهی عالی و اندیشهای متعالی، به زدودن رنجهای جامعه برخاستهاند و برای پاسداشت اخلاق و مکارم انسانی، سختیها را به جان خریدهاند اما دریغ که مدتهاست برخی از این سرآمدان رسانهای، گویی اینکه با دستاویزی شبیه رنجیدگی و دلآزردگی، قلمها را غلاف کردهاند.
رضا رستمی، روزنامهنگار پیشکسوت ایلامی یکی از این شریفزادگان است. سردبیر اخلاقمدار و خوشقلم هفته نامه "مانشت" که از دهه هفتاد روزنامهنگاری را در ایلام آغاز کرده است.
او بدون حاشیه، برای پیگیری مطالبات مردم در حوزههای اجتماعی و فرهنگی، سخت کوشیده و رفته رفته به بالندگی و تعالی رسانهای رسیده است. تیترها و یادداشتهای انتقادی وی منصفانه و از سَر صِدق بوده و نگاه حرفهای و تهذیب اخلاقی در کارکردهای رسانهای او مورد تحسین همگان قرار گرفته و از این روست که تولید محتواهای او، هم به دل و هم به بار نشسته است.
حالا مدتهاست که فعالیت رسانهای خود را متوقف و قلمش را غلاف کرده است. کنارهگیری موقت او از حوزه رسانه به هر دلیلی که باشد؛ تصمیم شخصی اوست و قابل احترام، اما این یک واقعیت است که؛ نویسندگان و مدیران مطبوعاتی که مقبولیت عام و کارنامه درخشانی دارند، دیگر متعلق به خود نیستند و باید به عنوان چشم عقاب روزنامهنگاری و اطلاعرسانی، پیوسته در متن جامعه باشند و در بزنگاه تصمیمگیریهای اجتماعی و فرهنگی، مردم را مدد نمایند.
رجای واثق داریم که این خبرنگار و مدیر مطبوعاتی خوشنام و مردمی، بار دیگر، از نقد کمال یافته و منصفانه و نیز تولید گزارشها و یادداشتهای حرفهای خود، مردم و رسانهها را بهرهمند کند. چرا که؛ عرصهخالیست چنان شامگه بعد از کوچ/ چه گذشتهست به مردان و به میدان غزل؟!
*فعال رسانهای
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت:09:23