از علم سیاست تا عمل سیاسی در گفت‌وگو با دکتر سارا فلاحی

پایگاه خبری تحلیلی فریاد به مناسبت فرارسیدن عید نوروز با یکی از نمایندگان استان ایلام در مجلس شورای اسلامی گفت‌وگویی پیرامون حوادث اخیر کشور، دیدگاه و عملکرد وی در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی داشته است.
دکتر سارا فلاحی به عنوان اولین بانوی ایلامی شناخته می‌شود که توانسته است رأی اعتماد مردم برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی را کسب کند و با نطق‌ها و موضع‌گیری‌های خود در مورد مسائل کشور، در فضای رسانه‌ای مطرح شود.
پس از گذشت نزدیک به سه سال از دوران نمایندگی و به بهانه یک گفت‌وگوی نوروزی، فرصتی فراهم شد تا با وی درباره حوادث اخیر کشور و عملکرد سه ساله ایشان به عنوان نماینده مردم در مجلس به گفت‌وگویی مفصل بپردازیم.
مشروح گفت‌و‌گوی فریاد با دکتر سارا فلاحی را در ادامه می‌خوانید:

به عنوان نخستین سوال، به عنوان یک دانش‌آموخته علوم سیاسی و همچنین عضو کمیسیون امنیت ملّی سیاست خارجی، با توجه به اتفاقاتی که چندماه اخیر در کشور رخ داد بفرمایید چه مشکلاتی در نظام حکمرانی وجود دارد (حالا نمی‌گوییم حاکمیت) که ما را به این نقطه رساند؟
این نقطه امروز را توضیح دهید تا من هم برای شما توضیح دهم.

ما با مشکلات عمده‌ای در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و به یک معنا در حوزه حکمرانی مواجهیم که همین شورش‌های اجتماعی از نشانه‌های این بحران است که چندماه هم طول کشید و نکته مهم این است که هیچکدام از جناح‌های سیاسی نه این وضعیت را قبول دارند و نه در قبال آن مسئولیت می‌پذیرند، همگی شاهد هستیم که رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه و خود رئیس‌جمهور از نامطلوب بودن این شرایط و ضرورت گذار از آن صحبت می‌کنند یا اینکه برای مثال، خودتان در جایی گفته‌اید که هر دو جناح چپ و جناح راست، دو قرارداد را نابود کردند، یکی از آنها برجام و دیگری هم قرارداد همکاری با چین را نابود کرد و شاید به این برمی‌گردد که هنوز در نظام حکمرانی ما چیزی به اسم مفهوم منافع ملّی وجود ندارد و اینکه منافع ملّی و امنیت ملّی، دو موضوع مورد چالش هستند، در مجموع شرایط به گونه‌ای است که نه مطلوب مردم است و نه مطلوب حاکمیت.
اگر بخواهیم کمی عمیق‌تر صحبت کنیم و یک مقدار ریشه‌ای به مسائل نگاه کنیم باید بگوییم حوادث اخیر معلول علت‌های مختلف است که باید به اندازه یک کلاس درس چند واحدی در مورد آن صحبت نمود.
ریشه این حوادث، چندوجهی است و هم ریشه‌های داخلی دارد و هم عوامل خارجی در آن نقش‌آفرین بودند و از طرفی هم می‌توان از زاویه اجتماعی و هم از زاویه اقتصادی و هم از زاویه سیاسی و هم از زاویه نظام بین‌الملل به آن نگاه کرد، به این معنا که ما یک کشور تجدیدنظرطلب هستیم و گفتمان انقلاب اسلامی در مقابل گفتمان مبتنی بر سلطه جهانی قرار گرفته است و قدرت‌هایی که ما به انحاء مختلف، هژمونی آنها را قبول نداریم به دنبال ایجاد چالش برای ما و تضعیف توان و قدرت ما هستند و در این حوادث اخیر و حداقل در تداوم آن نقش‌آفرین بودند.
اما ریشه‌ها و عوامل داخلی هم در ایجاد این بحران بسیار تاثیرگذار بود. حالا وزن این دو سلسله عوامل و میزان اثرگذاری آنها را چگونه ببینیم یک بحث بسیار مهم است که اگر در برآوردها اشتباه کنیم قطعاً دچار مشکلات و چالش‌های بیشتر خواهیم شد.
ببینید بستر این بحران در داخل، آسیب‌های اجتماعی بود حالا شما می‌توانید بگویید آسیب‌های اجتماعی بر ستون نارضایتی‌های اقتصادی بنا می‌شوند که این درست است اما جنس بحران اخیر، بیشتر اجتماعی بود تا اقتصادی و ممکن است اگر مواظبت نکنیم این بار گسل اقتصادی فعال شود.

به نظر شما وزن عوامل داخلی بیشتر است یا خارجی؟
نه در ایران، بلکه در طول تاریخ و در تمام دنیا همیشه دشمن بر بستر ضعف‌ها و اشتباهات درونی سرمایه‌گذاری می‌کند، از طرف دیگر دشمن، دشمن است و کارش دشمنی است ما ممکن است نتوانیم دشمن را مدیریت کنیم اما با مدیریت نقاط ضعف و قوت خود قطعاً دشمن را هم می‌توانیم مدیریت کنیم.
ببینید ما چون وارد حوزه‌های ممنوعه رقبای جهانی شدیم و در حال درنوردیدن مرزهای دانش و قدرت از مسیرهای متفاوت از نظم جهانیِ هستیم که قدرت‌های بزرگ ترسیم کرده‌اند یک جبهه متحد جهانی علیه ما شکل گرفته است و شما نمی‌توانید این مهم را نادیده بگیرید اما من معتقدم کشور ما از لحاظ ژئوپولیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و از لحاظ سرمایه‌های انسانی به قدری غنی است و می‌تواند نیازمندی‌های جهانی را برانگیخته کند که اگر مسائل داخلی و دعواهای داخلی را مدیریت کنیم می‌توانیم به سلامت از معرکه عبور کنیم.
شما ببینید ما در حوزه‌های پزشکی، نانو، دانش‌بنیان، هسته‌ای، پهبادی، موشکی و غیره چون به درستی عمل کردیم در سطح دنیا حرف‌های زیادی برای گفتن داریم و ما در این حوزه‌ها برنامه‌ریزی کردیم، برای خود افق‌های مختلف تعریف کردیم، از نخبگان‌مان به درستی استفاده کردیم و با یک نگاه وطن‌پرستانه و تعهد جدی در این زمینه‌ها حرکت کردیم و اگر بتوانیم مسائل داخلی را بر اساس داده‌های صحیح برآورد کنیم می‌توانیم آنها را حل کنیم و کشور را از پیچ‌های مهم تاریخی عبور دهیم.

این مسائل و مشکلات بر کدام سازه غیرمنطقی می‌نشینند و مشکل‌ساز می‌شوند؟
یکی از مشکلات ما همان‌طور که خودتان اشاره کردید، این است که کتابچه‌ای به نام منافع ملّی با یک سری اصول و یک نظام‌نامه مشخص نداریم که هر دولت با هر گرایشی، چه چپ و چه راست و چه میانه بیاید و طبق خطوط اصلی و آن استراتژی اساسی که در آن کتابچه وجود داشته باشد، عمل کند بنابراین یکی از مشکلات ما این است که منافع ملّی ما مبهم، موسع و تفسیربردار است همچنان که بسیاری از مفاهیم در عرصه سیاست هم این ویژگی را دارند.
وقتی منافع ملّی برای گروه‌های مختلف سیاسی که به قدرت می‌رسند، سیال باشد ممکن است هر کدام از آنها یک برداشت داشته باشند که نهایتاً و در هر حال، در تأمین آن دچار مشکل می‌شوند.
یک بازوی تأمین منافع ملّی، سیاست خارجی است و یکی هم بحث سیاست داخلی و مدیریت افکار عمومی در داخل است. سیاست داخلی و خارجی چیزی نیست که از هم جدا باشند یعنی در امتداد هم هستند و اتفاقاً بر هم اثرگذار هستند و یک مقوله کاملاً پیوسته هستند.
ساختار سیاست خارجی ما دارای مشکلاتی است. ببینید تعدد مراکز قدرت، تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر، گاهی خوب است و ممکن است باعث سردرگمی دشمن شود که متوجه نباشد که تصمیمات از کجا نشأت می‌گیرد اما نباید تعدد این مراکز، خودمان را هم دچار سردرگمی و بحران در تصمیم‌گیری سازد.
ساختار سیاست خارجی ما با کارگزارانی اداره می‌شود که بعضاً واجد اذهان تطابقی نیستند یعنی نمی‌توانند واقعیت‌های جهانی را درک کنند و وقتی ما نتوانیم واقعیت‌ها را به درستی درک کنیم نمی‌توانیم آنها را تغییر دهیم و قدرت ریسک در این ساختار بالا نیست.
چون سیاست خارجی ما از مراکز مختلف هدایت می‌شود هم تصمیم‌گیری سخت است و هم پاسخگویی پایین است و به خاطر این ساختار معیوب است که هر دولتی روی کار می‌آید واجد رفتار مشابه دولت قبل است.
یکی دیگر از مشکلات ما  که یک خلأ مهم و ساختاری است فقدان سیستم حزبی در ایران است. معمولاً یکی از عوامل پیش‌برنده مطالبات و منافع مردم، سیستم حزبی به معنای واقعی است نه حزبی که فصلی و انتخاباتی و به قول معروف در یک مقطع خاصی و برای انتخابات باشد بلکه احزابی که جامعه‌پایه باشند یعنی مبتنی بر شکاف‌های جامعه و براساس مطالبات مردم شکل بگیرند؛ همان چیزی که در قانون اساسی آمده است و متأسفانه تاکنون نتوانستیم آن را اجرایی کنیم متاسفانه ما یک نظام‌نامه مشخص که براساس آن شرایطی برای شکل‌گیری احزاب ایجاد شود را به معنای واقعی نداریم یعنی ممکن است یک سری قواعد را تعریف کنیم، برخی مسائل را مطرح کنیم اما در واقع، این نظام‌نامه که شبیه جوامع دارای نظام حزبی باشد و یک حلقه واسط بین دولت و مردم را ایجاد می‌کنند و باعث می‌شود تا اصطکاکی بین دولت و مردم ایجاد نشود را نداریم تا به اصطلاح به سمت شرایطی مثل شرایط اخیر که مردم و دولت اصطکاک داشتند، نرویم.
به عبارت دیگر وقتی احزاب باشند مطالبات مردم را نمایندگی می‌کنند و این احزاب هستند که باید به مردم پاسخگو باشند.
وقتی که احزاب، نماینده مطالبات مردم باشند قطعاً مردم به برنامه‌های آنها رأی می‌دهند و زمانی که برنامه‌هایشان را اجرا نکردند باید پاسخگو باشند و هزینه‌ای که باید در قبال کج‌کارکردی و عدم پاسخگویی‌شان بدهند این است که مردم به آنها رأی نمی‌دهند و قدرت را از آنها می‌گیرند.
 

به نظر شما نداشتن نظام حزبی، نداشتن تعریف مشخص از منافع ملّی و مشکلات ساختاری که گفتید در سیاست خارجی ما وجود دارد، چقدر این خلأهای داخلی در تشدید اثرگذاری عوامل خارجی موثر است؟
قبل از اینکه به سوال شما پاسخ دهم باید به این مهم اشاره کنم که به نظر من شاه‌قفلی که گاهی بر بستر همین اشتباهات به درب سیاست‌گذاری‌های ما زده می‌شود نقش همان عوامل خارجی است که ممکن است در خیلی از تحلیل و تفسیرها کسی به آن اشاره نکند و یا اگر اشاره شود به بعضی بربخورد و بگویند این توهم توطئه است و فلان است و بهمان است ولی همان طور که چند دقیقه قبل هم اشاره کردم با توجه به اینکه نظام جمهوری اسلامی و در سطح کلان‌تری انقلاب اسلامی، یک نظام مخالف وضعیت موجود بوده است و به شکلی در داخل پازل قدرتی که حاکم بر نظام بین‌الملل است بازی نکرده است قدرت‌های بزرگ از آغاز به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نخواستند این موجود جدید را بپذیرند و بنابراین چون وارد حوزه قدرت و وارد پازل امنیتی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی قدرت‌های بزرگ شده است آنها هم به انحاء مختلف، تمام هم و غم خود را گذاشته‌اند تا چالش‌های اساسی برای آن ایجاد کنند و از طرف دیگر چون ما یک‌سری زیرساخت‌ها برای مدیریت این چالش‌ها ایجاد نکردیم بعضاً دچار مشکل می‌شویم.
اما در رابطه با سوال شما باید بگویم وقتی که منافع ملّی ما موسع باشد و نظام حزبی نداشته باشیم و یک استراتژی خوب ترسیم نکرده باشیم تا بتوانیم آنچه در عرصه سیاست خارجی و داخلی مد نظرمان است را تأمین کنیم، قطعاً وقتی که یک قدرت جهانی علیه ما وارد عمل شود ممکن است چالش‌ها مضاعف شوند و قطعاً این مشکلات در طمع دشمن و در تقویت سیاست‌های آن تأثیرگذار است مخصوصاً این نکته قابل توجه است که پول و سرمایه‌ای که رقبا و دشمنان ما در این مسیر هزینه می‌کنند بسیار قابل تأمل است مثلاً در همین حوادث اخیر بیش از ۴۷ کشور که میز ایران داشتند علیه ما کار امنیتی کردند که بودجه هر کدام از نهادهای امنیتی این کشورها از کل بودجه کشور ما بیشتر است.
بنابراین بخشی از مشکلات، درون گفتمانی و مشکلاتی است که خودمان ایجاد کرده‌ایم و بخش دیگر برون‌گفتمانی و ناشی از دشمنی رقبا و پادگفتمان‌هایی است که در برابر انقلاب اسلامی ایستاده‌اند که این بخش از مشکلات عمدتاً بر بستر اشتباهات و ضعف‌های داخلی ما شکل می‌گیرد البته این به معنای نادیده گرفتن توان دشمنی دشمن نیست بلکه من معتقدم این قدر توان و سرمایه داریم که اگر درست مدیریت شوند می‌توانیم دشمن را به حاشیه ببریم.

صاحبنظران معتقدند ضعف همبستگی اجتماعی و ملّی از ریشه‌های عمده جریانات اخیر است، شما هم در چند سخنرانی که در دانشگاه‌ها و نهادهای مختلف داشتید به تضعیف لایه‌های هویتی به عنوان یکی از ریشه‌های این مشکلات اشاره کردید، ممکن است در این رابطه بیشتر توضیح دهید؟
ببینید ما هم باید از تمام داشته‌ها و سرمایه‌های خود حفاظت کنیم و هم به درستی از آنها استفاده کنیم، یکی از مهمترین داشته‌های ما لایه‌های مختلف هویتی ماست که وقتی به درستی بین آن قرابت و رفاقت ایجاد کنیم مانند یک سپر محکم از ما در برابر حوادث حفاظت می‌کنند.
وقتی می‌خواهیم به یک جنگ برویم، چه جنگ با مشکلات درونی و چه جنگ با مشکلات بیرونی، بالاخره باید یک سپر داشته باشیم و لایه‌های هویتی ما که نماد سرمایه اجتماعی ما هستند می‌توانند در برابر دشمن، چه دشمن داخلی و چه دشمن بیرونی نقش همان سپر را بازی کنند.
وقتی که من خودم را تقویت کنم حالت یک لباس محکمی دارد تا در سرمای زمستانی من را بپوشاند و در بزنگاه‌های مختلف، این لایه هویتی به کمک من بیاید اما متأسفانه ما یک نگاه حذفی به برخی لایه‌های هویتی داشته‌ایم که نتوانستیم بین آنها یک تعامل ایجاد کنیم به طوری که تقویت‌کننده همدیگر باشند که متأسفانه با رویکرد غلط، بیشتر تضعیف‌کننده هم بوده‌اند که این رویکرد غلط از زمان مشروطه تا الان ادامه داشته است.
ما سه لایه ایرانی، اسلامی و مدرن هویتی داریم که در دوران مشروطه، فرنگ رفته‌ها بیشتر به دنبال تقویت لایه مدرن بودند و در دوران پهلوی بیشتر به دنبال تقویت لایه ایرانی بودند و بعد از انقلاب برخی بیشتر به دنبال تقویت لایه اسلامی بودند که این مهم با مرام امامین جامعه و استراتژی جمهوری اسلامی در تضاد بود.
ما اگر چند هزار سال تاریخ ایران را حذف کنیم ضعیف هستیم و اگر هزار و چهارصد و خورده‌ای سال تاریخ اسلام را حذف کنیم ضعیف هستیم و اگر لایه مدرن هویت خود را نیز حذف کنیم باز ضعیف هستیم پس هر کدام را حذف کنیم به ملت یک لاقبای هویتی تبدیل می‌شویم لذا باید بتوانیم مثل سفره نوروز که در آن هم قرآن، هم هفت‌سین و هم نمادهای اسلام و هم نمادهای ایرانی هست، یک تعامل ایجاد کنیم که متأسفانه خیلی کم موفق بوده‌ایم و یکی از دوگانه‌های مخرب که در جامعه ما ایجاد شده است همین است، حالا دوگانه‌های دیگری نیز در جامعه ما ایجاد شده است و من در همه جا گفته‌ام که اگر دندان خون‌آلود تجزیه‌طلب خارج‌نشین وطن‌فروش، تیز شده است بر بستر تجزیه‌طلبی درونی است که برخی جاهلان وطنی ایجاد کرده‌اند که تجزیه‌طلبی گروهی، فکری، هویتی، سیاسی و مذهبی بوده است.
این دوگانه‌های مختلف و سلسله‌مراتبی وقتی ایجاد شوند و کم‌کم نهادینه شوند، در نهایت منجر به تعریف شدن مردم در برابر هم می‌شود.
ما نیاز داریم تا در این عصر جدید که در آن قرار گرفته‌ایم بتوانیم حلقه وصل برای تمام تفاوت‌هایی که با هم داریم ایجاد کنیم به عنوان مثال، ایران یکی از حلقه‌های وصل ما است هر چند ادیان، مذاهب، زبان‌ها و نژادهای متفاوتی در ایران وجود دارد ولی سرزمین و وطن ما واحد است.
ببینید تاریخ ایران صرفاً تاریخ شاهان ظالم نیست هر چند آن را شاهان و صاحبان قدرت و در قالب مظفرنامه‌ها نوشته باشند بلکه در این تاریخ، اسطوره‌ها و سرداران و مردان و زنان پاک‌نهادی بوده‌اند که هم حاصل تمدن بزرگ ایرانی و هم حامل آن بوده‌اند همچنان که تاریخ اسلام صرفاً تاریخ قومیتی به نام اعراب نبوده است و در این تاریخ، ملت‌ها و اقوام مختلف از جمله ایرانیان نقش‌آفرین بوده‌اند و این تاریخ، تاریخ حریت و عدالت و آزادگی بوده است که پیامبر رحمت و فرزندانش آنرا برای همه بشریت به ارمغان آورده‌اند، تاریخ مدرن ما هم صرفاً غرب‌زدگی نیست بلکه در آن علم و دانش و دانشمندان و علمای تأثیرگذار و جهانی بزرگی خلق شده‌اند.

در یکی از تذکرات‌تان در مجلس گفتید وفاداری ملّی کاهش یافته است، چه نشانه‌هایی در تایید این ادعا وجود دارد؟
وطن‌پرستی باید یک وطن‌پرستی عقلایی باشد. وقتی من از کارم بدزدم، دیگری تولید نکند، آن یکی سرمایه‌اش را از کشور خارج کند، یکی دیگر درس نخواند، دیگری سیاست‌گذاری غلط کند، آن یکی متخصصین را در انزوا قرار دهد، دیگری برای افراد ناکارآمد پاتوق امن ایجاد کند، همه اینها از مظاهر کاهش وفاداری ملّی است و این یعنی ما وطن‌مان را دوست نداریم و به این کشور وفادار نیستیم، خیانت صرفاً جاسوسی برای دشمن نیست این مواردی که گفتم عین بمباران اتمی یک کشور است، البته اینها معلول هستند و علت‌های مختلفی می‌تواند منجر به این عارضه‌ها شود.
مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ممکن است کسی را به اینجا برساند که به وطن خودش خیانت کند به عنوان مثال در این شرایط جدید من با افرادی صحبت کردم که اظهارنظرهای تأمل برانگیزی داشتند که مرا بسیار نگران نمود؛ مثلاً برخی به جایی رسیده بودند که وقتی من با آنها صحبت می‌کردم که دشمن به دنبال تجزیه ایران است و شما باید این شرایط را به درستی تحلیل و درک کنید، در پاسخ می‌گفتند اصلاً برای ما مهم نیست که کشور تجزیه شود! هر چند ممکن است این حرف یک نوع واکنش اعتراضی به شرایط بد اقتصادی باشد و افرادی که چنین اظهارنظری می‌کنند قلباً با آن موافق نباشند اما این اظهارات، بدترین کلامی است که می‌تواند بر زبان کسی جاری شود و اگر فردی به جایی رسیده باشد که بگوید چون من اقتصادم دچار مشکل است و مثلاً پول ندارم، مسکن ندارم، فلان ندارم پس دیگر سرزمین و وطنم برایم مهم نیست، این جای بسیار خطرناکی است که فرد به آن رسیده است.
در زمان جنگ تحمیلی، آزادگان ما بدترین شکنجه‌ها را تجربه کردند ولی وطن‌فروشی نکردند، اصلاً در طول تاریخ ما افرادی بوده‌اند که در راه وطن انواع سختی‌ها را تحمل کرده‌اند ولی از خاک وطن نگذشته‌اند اما الان یک اتفاقی افتاده که من نمی‌دانم چقدر قابل مطرح شدن است، طرف وقتی برای ۵۰۰ هزار تومان جاسوسی کشور خودش را می‌کند باید ما را به فکر فرو ببرد. ما نباید از کنار بی تفاوتی برخی نسبت به سرنوشت کشورشان بی‌تفاوت بگذریم یا مثلاً در جریانات اخیر، شاهد شکل‌گیری یک حس نفرت در بین مردم نسبت به هم بودیم در حالی که در زمان کرونا ما برای هم جان می‌دادیم و به هم عشق می ورزیدیم.
یکی از افرادی که در حوادث اخیر دستگیر شده بود در اعترافات خودش در مورد یکی از شهدای امنیت گفته بود من به تنهایی پنج ضربه چاقو به این شهید که بی‌دفاع و در محاصره هموطنانش بود زده است! ببینید برای من اینجای ماجرا هولناک است که این اتفاق در کشور ما که در آن  مهربانی و رأفت اساس است می‌افتد! سوال این است که این همه نفرت و خشونت از کجا نشأت می‌گیرد؟ من تقابل‌هایی در جریانات اخیر دیدم و شنیدم که بسیار تامل برانگیز بود.
باید روی این مهم تمرکز کنیم که چگونه دوگانه‌ها و قطب‌بندی‌های مختلف و حامل نفرت شکل گرفت و چرا برخی از مردم ما در برابر هم قرار گرفتند؟ فرقی هم ندارد که چه کسی و مربوط به کدام سلیقه آسیب دیده باشد، مهم این بود که ایرانی در برابر ایرانی قرار گرفته بود.
این فضا برای من جدید بود، خشونتی که در جامعه تعبیه شده بود بسیار قابل تأمل بود و باید از لحاظ جامعه‌شناسی و روان‌شناسی یک تمرکز اساسی بر روی آن داشته باشیم. همه این اتفاقات نشان می‌دهد که وفاداری ملّی با چالش مواجه شده است و باید برای عبور از این چالش فکر اساسی بکنیم.
تمام سهم ما از جغرافیای جهان، سرزمین‌مان است و زمانی ما می توانیم از این سرزمین حفاظت کنیم که همدیگر را دوست داشته باشیم و با هم برای سرزمین‌مان تلاش کنیم.
البته جنگ رسانه‌ای و روانی دشمن در عمیق‌تر نمودن این شکاف و نفرت، بسیار تأثیرگذار بود، دشمن روی این مهم با تمام قدرت سرمایه‌گذاری نموده بود، جایی که ما دچار غفلت شده بودیم.
 

در بخشی از صحبت‌ها به مصادیقی از کاهش وفاداری ملّی اشاره کردید، در جایی هم در رسانه ملّی و هم در مجلس دیدیم شما به دستگاه دیوان‌سالاری و ساختار اداری استخدامی به عنوان عامل بسیاری از مشکلات اشاره نمودید، بین کاهش وفاداری ملّی با مصادیقی که گفتید و دستگاه دیوان‌سالاری ما چه رابطه‌ای وجود دارد؟ در ضمن خیلی از صاحب‌نظران معتقدند که یکی از ریشه‌های بحران امروزی ما، ناکارآمدی سیستم اداری است، ما نه تنها نتوانستیم نهادهای مدنی و نهادهای اجتماعی را درست کنیم، خود سیستم رسمی دیوان‌سالاری‌مان هم ناکارآمد و ضد شایسته سالاری است، این صاحب‌نظران معتقدند اگرچه ما اسناد و برنامه‌های خیلی خوبی نوشته‌ایم و هدف‌گذاری‌های خوبی هم کرده‌ایم اما در مرحله اجرا این برنامه‌ها به درسی اجرا نشده و اهداف محقق نمی‌شوند و نمونه آن همین دانش‌آموزان به عنوان خروجی نظام آموزشی است که با استانداردهای تعریف شده و انتظارات تعیین شده همخوانی ندارند و یا سلبریتی‌هایی که محصول نظام فرهنگی و رسانه‌ای کشور هستند و نوعی عدم پذیرش متقابل بین آنها به عنوان محصولات خروجی و سیستم فرهنگی وجود دارد، با این تحلیل موافقید؟
اتفاقاً من معتقدم یکی از قفل‌های پیشرفت ما این ساختار دیوان‌سالاری و ساختار اداری و استخدامی ماست. من معتقدم که انقلاب سه شعار متعالی دارد که یکی عقلانیت، یکی عدالت و دیگری معنویت است. ساختار دیوان‌سالاری ما اصلاً ظرفی نیست که این مظروف متعالی در آن جای شود، یعنی شعار، متعالی و ظرف، بسیار نامتعالی و کوچک است.
ما تمام ایراداتی که در ساختار دیوان‌سالاری رژیم گذشته بوده است را نتوانستیم از بین ببریم و در حوزه اداری انقلاب نکرده‌ایم، در حوزه ساختار دیوان‌سالاری نتوانسته‌ایم انقلاب داشته باشیم و اتفاقاً این ساختار، پاشنه آشیل و یکی از مشکلات ماست چون این ساختار دیوان‌سالاری، هم حامل تبعیض است و هم در خیلی جاها ضد عقلانیت و هم ضد معنویت است.

و هم ضد شایسته‌سالاری است.
خب وقتی اینها باشند، وقتی عقلانیت نباشد، فضا برای استفاده از شایستگان هم تنگ می‌شود. عقلانیت یعنی چه؟ یعنی داشتن راهبرد و راهبرد یعنی هدف و ابزار رسیدن به این هدف باید متناسب باشد.
زمانی که هدف، رسیدن به توسعه باشد ابزار ما شایستگان هستند، وقتی عقلانیت هم نباشد این کار هم اتفاق نمی‌افتد بنابراین یکی از فوری‌ترین کارهایی که باید انجام دهیم این است که ساختار دیوان‌سالاری متحول شود و مبتنی بر شعارهای انقلاب اسلامی بتوانیم آن را بسازیم.
یک کتابی در سازمان اداری و استخدامی هست که در آن به صحبت‌های شاه در زمان افتتاح این سازمان اشاره شده است، ایراداتی مطرح شده که آن ایرادات همچنان وجود دارند یعنی هنوز مشکلاتی که در آن ساختار وجود داشته است را برطرف نکرده‌ایم بنابراین چنین ساختاری که شایستگان را می‌بلعد و هضم می‌کند یکی از مشکلات اساسی ماست یعنی خود به خود، شایستگان در این ساختار دیوان‌سالاری که از زمان مشروطه تا الآن مشکل داشته است را نتوانسته‌ایم متناسب با دو انقلابی که داشته‌ایم تغییر دهیم، الآن یکی از انتقادهای ما این است که این ساختار معیوب، کارگزار معیوب و متناسب با خودش را می‌سازد.
ما زمانی انتظار داریم کارگزار شایسته در این ساختار قرار بگیرد که این ساختار، موسع‌تر و بازتر و عقلایی‌تر شود و از این تیپ ضد توسعه‌ای که دارد خارج شود بنابراین معتقدم هر رئیس جمهوری که می‌آید اگر بتواند این ساختار را بهم بریزد و متناسب با شعارهای انقلاب، آن را متحول سازد حتی اگر دور بعد هم رأی نیاورد ماندگارترین کار را برای سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما انجام داده است.
الآن این ساختار، اصلاً ساختار مبتنی بر منافع ملّی ما نیست چون عقلانیت در آن نیست. وقتی تبعیض در این ساختار است نارضایتی ایجاد می‌کند، سرمایه اجتماعی را تقلیل می‌دهد؛ مثلاً آزمون‌های استخدامی چون عمدتاً براساس شاخص‌های منطقی نیست محمل نارضایتی هستند.
من خودم بیشترین مراجعه‌ام زمانی است که آزمونی برگزار شود، همین امروز در دفتر خودم آمده‌اند و می‌گویند در دفترچه گفته‌اند باید این رشته باشد و این شرایط وجود داشته باشد و ما این شرایط را داشته‌ایم اما یک نفر که این شرایط را نداشته است به مصاحبه دعوت شده است و در حالی که ما ده نمره نسبت به آن فرد بیشتر داشته‌ایم ولی در مصاحبه چون سلیقه‌ای عمل می‌شود، آن فرد را قبول کرده‌اند! این یعنی ما حتی در حوزه‌های مدیریت هم شاخص نداریم.
من در جایی گفتم اگر یک وزارتخانه، شاخص داشته باشد و برای تعیین مدیر شایسته براساس آن شاخص‌ها عمل شود و این شاخص‌ها قابل تأویل و تفسیر نباشد لزومی ندارد نماینده و یا هر مسئول دیگری در انتصابات دخالت کنند و فلانی که یک کارشناس جزء است و چون صرفاً در جریان انتخابات و در ستاد انتخاباتی به فلان نماینده کمک کرده است مدیرکل شود و بعد سیستم هم در برابر این عمل ضد توسعه تسلیم باشد.اصلاً ساختار نباید اجازه چنین دخالت‌هایی را بدهد؛ به عنوان مثال در یکی از نهادها دیدم که این شاخص‌سازی تا حدودی انجام شده و گفته‌اند کسی تا معاونت نداشته باشد به هیچ عنوان نمی‌تواند مدیرکل شود و فقط معاونین می‌توانند برای پست مدیرکلی ثبت‌نام کند و هیچ کارشناس جزئی نمی‌تواند با رانت فلان شخص سیاسی مدیرکل شود لذا کمترین تنش در آن نهاد در زمینه انتصابات است.
هر چند باید واکاوی کنیم ببینیم مراحلی که برای معاون شدن افراد طی شده است چقدر مبتنی بر شایسته‌گزینی بوده است. بنابراین تا زمانی که ساختار به این شکل است و یک فکر اساسی برای آن نشود من هم معتقدم یکی از موانع شکل‌گیری توسعه و از موانع شکل‌گیری احزاب، همین ساختار است.

اتفاقاً می‌خواستم همین را بپرسم و بدانم آیا به نظر شما این دیوان‌سالاری ما سیاست‌زده نیست؟ یعنی کار حزبی انجام می‌دهد نه کار اداری و اجرایی و جایگزین احزاب شده است.
ببینید در خاورمیانه اگر یک نمونه موردی از کشورهای دیگر هم داشته باشید بد نیست و می‌بینیم که یکی از اشتراکات خاورمیانه این است که اقتصادش سیاسی است، فرهنگ آن سیاسی است، نظام اداری‌اش سیاسی است و این ما را به سمت سیاست‌زدگی می‌برد.به عنوان مثال در همه دولت‌ها یک سری استخدام‌ها بستگی به این دارد که کدام جناح سیاسی بر سر کار باشد و ممکن است از آن طیف در استخدام‌ها و بکارگیری‌ها بیشتر استفاده شود در حالی که ساختار اداری ما باید یک ساختار تخصصی و فنی باشد یعنی وقتی که شخص برای استخدام به جایی می‌رود اصلاً بحث این نباشد که چه تعلقات سیاسی دارد بلکه باید شاخصه‌های اداری مدنظر باشد و توانایی و استعدادها براساس آن باید مدیریت شود ولی در ادوار مختلف این اتفاق افتاده است یا اصلاً نوع سیاستی که بر این ساختار حاکم می‌شود اکثر مواقع مبتنی بر تخصص‌گرایی نیست و سیاست‌زده است و اتفاقاً چون نهاد سیاست بر تمام ساختارهای ما مسلط شده است متأسفانه این نهادها دچار کج‌کارکردی هستند و دیگر در مسیر خود حرکت نمی‌کنند و تا زمانی که این‌گونه باشد ما نمی‌توانیم آن معبرهایی که لازم است را باز کنیم و اگر به این ریشه‌ها توجه نکنیم هر کاری انجام دهیم سطحی است و کار عمیق نخواهد بود.
به نظر شما چرا هر رئیس جمهوری که می‌آید بعد از یک ماه شبیه به رییس جمهور قبل می‌شود؟

چون این دیوان‌سالاری، او را به مسیر خودش می‌برد.
بله، به خاطر اینکه دیوان‌سالاری موجود، رئیس جمهور را هدایت می‌کند. باید برای‌تان سوال ایجاد شود که چرا سرنوشت تمام روسای جمهوری ما تقریباً شبیه به هم است و بعد از هر دولتی، می‌گوییم که کاش دولت قبلی ادامه داشت!؟ ببینید این ساختار که داریم در آن کار اجرایی انجام می‌دهیم یک ساختار واحد با کارگزارانی است که مولود همین ساختار هستند.
این کارگزاران، در واقع توسط این ساختار هدایت می‌شوند مثلاً ممکن است شما آدم خوبی باشید ولی وقتی وارد این ساختار اداری می‌شوید یک‌دفعه بعد از چند سال می‌بینید آن آدم قبلی نیستید!همه روسای جمهور دوست دارند موفق شوند، دوست دارند عدالت برقرار کنند، به مردم رسیدگی کنند، اقتصاد مردم را بهینه کنند، پول ملی ارزشمند شود، ولی ساختار این اجازه را به آنها نمی‌دهد چون یک سری قواعد خاص بر این ساختار حاکم است که به شما اجازه نمی‌دهد به اهداف تعیین شده برسید.
در این ساختار مافیا شکل می‌گیرد، در این ساختار می‌توانید یکباره و بدون تلاش ثروتمند شوید و سرمایه هنگفتی برای‌تان ایجاد شود و از راه‌های به اصطلاح انحرافی، راه صد ساله را یک شبه طی کنید و می‌شود یکباره هم از آن بالا سقوط کنید و هر چه اندوخته‌اید از بین برود، بنابراین در این ساختار گاهی بدون اینکه بخواهید از ریل خارج می‌شوید.
در این ساختار معیوب دیوان‌سالاری، افراد به راحتی مفتضح می‌شوند هرچند در آغاز آرمان‌های بلندی داشته باشند بنابراین برای اینکه ما به آن افتضاح سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نرسیم باید این ساختار به درستی مدیریت شود، متحول شود و متناسب با شعارها و آرمان‌های انقلاب تغییر کند و چالش‌هایش برطرف شود. قطعاً اگر این اتفاقات نیفتد ما به نتیجه نمی‌رسیم.

برگردیم به ریشه‌یابی مسأله، هانگتینگتون می‌گوید که اگر ما بخواهیم استواری سیاسی ایجاد کنیم حتماً باید نهادسازی کنیم، علاوه بر چالش‌های هویتی، آیا ما در حوزه نهادسازی شکست نخورده‌ایم؟
در تمام دنیا وقتی نظریه نهادسازان را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که به شکل نسبی در یک جاهایی موفق بوده‌اند ولی کلیتِ "زیست جهان" مردم دنیا را که تماشا می‌کنیم می بینیم بسیار از مسائل در این زیست جهان مشترک است؛ مثلاً در این زیست جهان، وقتی خشونت را بررسی کنیم می‌بینیم خشونت، یک مسأله جهانی است.
من داخل پرانتز بگویم وقتی در جامعه آمریکا، به عنوان جامعه‌ای که مدعی است در بحث نهادسازی در همه زمینه‌ها به موفقیت رسیده است بزرگترین زندان دنیا وجود دارد، یعنی بالای دو میلیون و سیصد هزار زندانی دارد، و این را بگویم که من با داده و تحقیقات خود آمریکایی‌ها صحبت می‌کنم و در این زمینه مقاله نوشته‌ام، وقتی در چنین جامعه‌ای بردگی جنسی هست، قاچاق انسان هست، شکاف دستمزد و حقوق هست، خشونت علیه زنان هست، کتک زدن هست، نژادپرستی هست...

خب ما هم این مشکلات را داریم!
نه، بحث من چیز دیگری است بگذارید توضیح دهم، وقتی اینها هست پس نمی‌توانیم بگوییم همه مشکلات با نهادسازی مدیریت شده‌اند یعنی بگوییم با نهادسازی به غایت توسعه رسیده‌ایم، در واقع جهان به مولفه‌های دیگری نیاز دارد که آنها در این نهادها شرایطی ایجاد کنند تا خود این نهادها علیه خود و درون‌مایه خودشان حرکت نکنند.
ما در ایران ضمن اینکه می‌گوییم به لحاظ بحث نهادسازی، خیلی جای کار داریم و در خیلی زمینه‌ها موفقیتی نداشته‌ایم و هرچند جاهایی هم موفق بوده‌ایم، اما معتقدم بسیاری از مسائل ما کاملاً با دنیا متفاوت است، من می‌گویم بر روی نمونه موردی به نام  ایران، باید براساس نظام دانایی خودمان صحبت کنیم و مثلاً یکی از زیرساخت‌های موفقیت ما لایه‌های هویتی است که اگر تقویت شود خودش به بحث نهادسازی کمک می‌کند.

الان نقیض این مسأله، مثلاً در سطح استان، یکی از عللی که مانع توسعه ماست این است که اینجا هویت‌های ایلیاتی خیلی غلیظ وجود دارد به گونه‌ای که تمرکز بر هویت ایلیاتی و جغرافیایی (شمال و جنوب) جایگزین منافع عمومی شده است، بحث این است که در خلأ نهادسازی، جامعه مسیر خودش را طی می‌کند.
ببینید اگر از منظر پساساختارگرایان نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم عصر، عصر هویت‌های فروملّی و فراملّی است و این هویت‌ها باید در خدمت هویت ملّی قرار بگیرند، بحث این است زمانی این هویت می‌تواند به ما کمک کند تا توسعه پیدا کنیم که یک هویت مترقی و بازتولید شده باشد و نمی‌توان این هویت را صرفاً یک هویت سنتی و با انگاره‌های سنتی تعریف نمود.

بحث این است که وقتی می‌گوییم نهادسازی شکل نگرفته است نمی‌توانید جامعه را رها کنید چون آن سیستم و تفکر، دیگر کار خودش را می‌کند.
اصلاً بحث بر سر رها شدن جامعه نیست. در خلأ و نبود احزاب، جامعه رها نمی‌شود و خلأهای مختلف به گونه‌ای دیگر پر می‌شوند اما بحث بر سر این است که وقتی در ایران، حزب به معنای واقعی ندارید آیا می‌توانید و اصلاً اجازه دارید که این خلأ همچنان وجود داشته باشد یا باید این خلأ پر شود؟ قطعاً جامعه و سیر آن منتظر شما نمی‌ماند و می‌بینید هویت‌های قومی و حاملان آنها یعنی توشمالان جدید جایگزین می‌شوند اما نکته مهم این است که کارکرد اینها چقدر به جامعه کمک می‌کند و آنرا ارتقا می‌دهد؟
با توجه به اینکه درون مایه‌های این هویت‌های قومی و حاملان آنها یک درون مایه سنتی است، هر چند ممکن است لباس شیک و مدرنی هم به تن داشته باشند لذا نمی‌توانند کارکرد نهادهای مدرن را داشته باشند اما از رهاشدگی و شلختگی جامعه جلوگیری می‌کنند و جامعه را تابع یک نظم مستقر می‌کنند، حالا این نظم چقدر در خدمت توسعه باشد مهم است.
در شرایطی که شما حزب ندارید، نمی توانید این جایگزین‌ها را حذف کنید بلکه باید برای آنها کارکرد جدید تعریف کنید که البته ما تاکنون نتوانسته‌ایم در این زمینه موفقیت قابل تأملی به دست بیاوریم مثلاً هویت قومی و قبیله‌ای در زمان جنگ که دشمن از مدرن‌ترین ابزار خود علیه ما استفاده نمود به کمک ما آمد، بسیاری از عملیات‌ها را اقوام مدیریت می‌کردند و اتفاقاً جایی که ساختار نظامی ما کم می‌آورد مردم با پشتوانه آن هویت غلیظ قومی ورق را برمی‌گرداندند چون بازتعریف شده و انگاره‌های جدید برایش تعریف و شاخصه‌های مدرن وطن‌پرستی در داخل آن ایجاد شد و این شاخصها بر کالبد قومی و هویتی بار شدند و توانستند یک کارکرد مناسب داشته باشند.
ضمن اینکه ما در آن زمان توانستیم میان دال‌هایی مانند شجاعت، ایثار، عصبیت، و امثالهم یک مفصل‌بندی صحیح انجام دهیم و هویتی که ممکن بود صرفاً در خدمت یک قبیله باشند را چنان قشنگ بازتعریف کنیم و آنرا در خدمت یک چیز بزرگتر به نام وطن قرار دهیم که دیگر شجاعت و تعصب، نه تنها محلی نبودند بلکه ملّی بودند و از حالت قومی خارج می‌شدند. منتهی وقتی ما با تعریف سنتی وارد می‌شویم دیگر این هویت در خدمت خودم و یا صرفاً قبیله‌ام قرار می‌گیرد و نگاه و رویکرد، انحصارطلبانه می‌شود در حالی که می‌توانیم از آنها یک تعریف جدید داشته باشیم و به اصطلاح، بازتعریف آن مهم است که ما چطور از ابزار رسانه و ابزارهای هویت‌زایی استفاده کنیم، بالاخره یک سری خلأها را با آن پر کنیم که متأسفانه ما در این زمینه نتوانستیم در شرایط جدید موفقیت‌آمیز عمل کنیم و شاید یکی از دلایلش این است که ما با هویت‌های قومی خوب تا نکرده‌ایم یعنی آنها را خوب فهم و دریافت نکرده‌ایم و آنها را در خدمت منافع ملّی و هویت ملّی قرار نداده‌ایم یعنی در خیلی جاها آنها را به رسمیت نشناخته‌ایم چون یک خرده‌فرهنگ‌هایی وجود دارد که هر کدام مطالباتی دارند که الان فصل شنیدن‌شان است و باید یک فضا به آنها بدهیم و وقتی که به آنها فضا دادیم و خودشان یک بازتولید روی خودشان انجام دادند، قطعاً یک بازنگری‌هایی را هم انجام خواهند داد و سپس شما برایشان فضا ایجاد می‌کنید و برایشان برنامه دارید تا در خدمت توسعه کشور قرار بگیرند.
 

چرا در شرایطی که هم قانون اساسی و هم قوانین عادی ما بر حکمرانی حزبی صراحت دارد و همچنین تجربه همه کشورها از چین کمونیست تا آمریکای لیبرال مبتنی بر نظام حزبی است، ما نیامده‌ایم که این را اجرایی کنیم؟ حالا خودتان هم می‌گویید که مورد ایران با دنیا فرق دارد در حالی که ما هم انسانیم و همه ما فرزندان آدم ابوالبشر هستیم و اشتراکات ما با دنیا بیشتر از تفاوت‌هایمان است و نباید به اسم تفاوت‌ فرهنگی منکر تشابهات در نیازهای مشترک اجتماعی و انسانی شد.
البته اینها در ظاهر یکی هستند، اما شیوه مدیریت حزبی در چین یا مثلاً در شوروی سابق خیلی متفاوت است یا حتی در خود آمریکا الان احزاب مختلفی فقط واسطه آن فضای سنتی گذشته هستند و بحث اعتبار مالی و پذیرش مردمی، فقط مختص دو حزب است و بقیه آنها هیچ محلی از اعراب ندارند، اتفاقاً من معتقدم با توجه به آن بحث که مطرح کردیم و بحث تکثرگرایی و هویت‌های مختلف می‌توان گفت بر هر کشوری یک نظام دانایی خاص حاکم است بنابراین تاریخ ما با سایر کشورها متفاوت است و نمی‌توانیم آن را مثلاً با انگلستان مقایسه کنیم که هزار سال است یک جنگ به معنای واقعی در آن اتفاق نیفتاده است در حالی که ما به عنوان کشوری که چهارراه جهانی بوده‌ایم، به عنوان کشوری که همواره به واسطه ثروت و موقعیت ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک خود همواره مورد طمع بوده ایم  چندین بار اشغال شده‌ایم و نکته بعدی این است که ما در یک جغرافیای بحران‌خیز به نام خاورمیانه زندگی می‌کنیم؛ فضایی که بخش عظیمی از اقتصاد و انرژی دنیا در آن جای دارد و از دیرباز مورد طمع بوده است و دیگران به اینجا آمده‌اند تا به هرحال اقتصادشان مدیریت شود، ما متفاوت هستیم و تفاوت هم لزوماً بد نیست و باید متناسب با تفاوت‌هایمان، برنامه داشته باشیم. نمی‌توان برنامه‌ای که برای شهروند آمریکایی پیچیده شده را برای ما پیچید ضمن اینکه ما متغیر ثابت و به اصطلاح متغیر غیرثابت برای توسعه داریم.
بله، ما در متغیرهای ثابت توسعه با تمام دنیا مشترک هستیم؛ مثلاً داشتن نظم، عقلانیت و استراتژی در همه جای دنیا ثابت هستند ولی در شاخصه‌های متغیرِ توسعه متفاوتیم و آن هم به نظام دانایی برمی‌گردد، به اپیستمه متفاوت برمی‌گردد، نمی‌توان براساس اپیستمه‌ای که در جامعه ما حاکم است یک برنامه، هم برای من و هم برای فردی که در جامعه آمریکاست تنظیم کرد؛ به عنوان مثال شخص ایرانی که در اینجا زندگی می‌کند به یک شیوه زندگی می‌کند و همان ایرانی که به آمریکا می‌رود با یک بررسی که در رفتار خود انجام می‌دهد به یک شیوه دیگر در آنجا زندگی می‌کند ولی شاخصه‌های ثابت توسعه در همه جای دنیا یکسان هستند. حتی در زمان گذشته، امام علی(ع) می‌فرماید: (أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ) همگان را به نظم توصیه می‌کند، همین الان هم ممکن است تعاریف از نظم متفاوت باشد ولی نمی‌توان گفت که بحث عقلانیت و نظم صرفاً برای من است یا برای شهروند آمریکایی یا اروپایی است.
در کل، بحث من بیشتر بر روی شاخص‌های متغیر توسعه است که اگر ما اینها را مدنظر قرار ندهیم نمی‌توانیم صرفاً با یک الگوی برون‌زا به توسعه برسیم البته باید تلاش کرد تعامل و تعادلی بین آنچه در درون جامعه است و آنچه بیرون جامعه است ایجاد کنیم چون ما تابع یک فضای جهانی هم هستیم و نمی‌توانیم بگوییم که من خودم را منزوی می‌کنم و چون من متفاوتم پس باید در غار انزوا زندگی کنم و دنیا هرجور که می‌خواهد تصمیم بگیرد و به من مربوط نیست.
البته در یک قسمت‌هایی حتی در مدیریت داخل کشور نیاز داریم که براساس آن شاخصه‌های درون‌گفتمانی خودمان برخی تصمیم‌گیری‌ها را انجام دهیم، یک سری تاکتیک‌ها را مشخص کنیم و یک استراتژی خاص داشته باشیم من اعتقادم این است که ما نتوانستیم تفاوت‌ها را به درستی مدیریت کرده و آنها را درک‌  نموده و به فرصت تبدیل کنیم.
با ذکر مثالی معتقدم که این تفاوت‌ها برای ما فرصت هستند و ما باید از این تفاوت‌ها فرصت بسازیم، ببینید در حوزه گردشگری بعضی‌ها معتقدند که ما باید فضایی شبیه آنچه در غرب و اروپا وجود دارد ایجاد کنیم و آزادی‌هایی برای گردشگران خارجی مطابق فرهنگ خودشان ایجاد کنیم؛ مثلاً استفاده از مشروبات برایشان آزاد باشد یا حجاب نداشته باشند، در حالی که من معتقدم اصلاً گردشگر برای مشروب‌خوری و بی‌حجابی و دیدن مواردی شبیه فرهنگ خودش به اینجا نمی‌آید، گردشگر در کشور خودش فضا برایش هست و می‌تواند به فرهنگ خود عمل کند، گردشگر به اینجا می‌آید تا چیز متفاوتی ببیند.
اصلاً فلسفه صنعت گردشگری همین است که شما می‌خواهید با فرهنگ و رسوم و آیین‌های کشورهای مختلف آشنا شوید، ما با تفاوت‌های دینی و مذهبی خود می‌توانیم برند گردشگری حلال ایجاد کنیم و این برند را باید طوری در دنیا معرفی کنیم که متفاوت با بقیه باشد نه اینکه لزوماً بگوییم هرآنچه گردشگر در انگلیس دارد در اینجا برای او پیاده کنیم تا اینجا بیاید، اتفاقاً او چنین چیزی را دوست ندارد، گردشگر برای دیدن جذابیت‌های متفاوت می‌آید.
من با بسیاری از گردشگران صحبت کرده‌ام که عاشق تفاوت‌های فرهنگی و سبک زندگی ما بودند، در یکی از کشورهای خارجی یکی از مترجم‌های ایرانی سفارت برای ما صحبت کرد و گفت تاکنون هیچ گردشگری نبوده که من آنرا به ایران بفرستم و به ایران بیاید و ناراضی برگردد، اینقدر فضای متفاوت ایران برای‌شان جذابیت دارد که بارها به ایران سفر می‌کنند و یک نمونه در همین ایلام خودمان دیدم که یک خارجی هرسال به ایلام می‌آید و می‌گوید که من باید یک شب در منطقه ویژدرون بخوابم، ببینید از آن سر دنیا به اینجا می‌آید چون اینجا را دوست دارد و نسبت به جاهای دیگر، اینجا برایش یک جای متفاوت است همچنان که ما به شهر دیگر می‌رویم و دوست داریم که چیزهای متفاوت ببینیم.
خود من وقتی به شهر دیگری می‌روم اصلاً به پاساژهای مدرن آن فکر نمی‌کنم چون همه جا هست و دوست دارم بیشتر ببینم غذای سنتی آن شهر، شیرینی سنتی و یا پوشش محلی آن چیست. این برای ما جذاب است لذا اگر به درستی به تفاوت‌ها توجه کنیم می‌توانیم در دنیا آنرا در خدمت توسعه بکار گیریم.

ما آنقدر نگاهمان بر تفاوت‌هاست که به شباهت‌ها توجه نداریم. دانشگاه آورده‌ایم، کارخانه آورده‌ایم، ماشین آورده‌ایم، هواپیما آورده‌ایم، همه چیز آورده‌ایم و از آن استفاده می‌کنیم و بعد به خمیرمایه و روح که می‌رسیم می‌گوییم نه، ما روح این را قبول نداریم و روح خودمان را در آن می‌دمیم.
ببینید الان خود غربی‌ها معتقدند که دال‌ها تهی هستند و می‌توان با این نگاه، محتوا را متناسب با فرهنگ و داشته‌های خود طراحی نمود. به عنوان مثال پست مدرن‌ها دال دموکراسی را تهی در نظر می‌گیرند و برای آن شاخص‌های محلی و بومی در نظر می‌گیرند.

این کار را که امثال شریعتی در ایران کردند و این دال تهی را پر کردند و نتیجه‌اش این الگو شد!
کار شریعتی منجر به انقلاب شد و این خیلی مهم است چون انقلاب علیه استبداد و استعمار بوده است، بالاخره یک حرکتی بوده است و کار او مهم بوده است. مثال دکتر شریعتی را آوردید و اتفاقاً بر تمام مباحثش مسلط هستم و در سیر مطالعاتی که داشته‌ام در کنار کتب شهید مطهری، کتب مرحوم شریعتی را مطالعه نموده‌ام.هنر شریعتی در این است که در شرایطی که می‌خواهیم با استبداد مبارزه کنیم اتفاقاً هنرمندانه از اسلام، تمام شخصیت‌های برجسته انقلابی را بیرون می‌کشد و به عنوان الگو به جامعه معرفی می‌کند و اثبات می‌کند اسلام دین مبارزه و تقابل با استبداد و استعمار است.

همین الان سوسن و سارا و احسان، مسیری خلاف پدرشان را طی می‌کنند.
بله، ولی دلیل بر این نیست که چون آنها مسیر خلاف پدرشان را رفته‌اند پس شریعتی اشتباه کرده است، اتفاقاً اگر بخواهیم  براساس نگاه شریعتی قضاوت کنیم باید بگوئیم اینها راه متفاوت رفته‌اند و باید به تفاوت‌ها احترام گذاشت.

او می‌گوید که دموکراسی، دال تهی است یا یک چیز بی‌معنی است.
و یا مثلاً سوسیالیسم اسلامی را مطرح می‌کند، انتقاداتی بر این شیوه تفکر وارد است که من بیایم چیزی که خمیرمایه‌اش اینجا نیست را بومی کنم ولی به هر حال ما یک نهاد به نام دانشگاه داریم که می‌توانیم محتوا به آن تزریق می‌کنیم، نکته قابل تأمل این است که این محتوا باید یکسری تناسبات با این کالبد داشته باشد وگرنه جوابگو نیست، ما نمی‌گوییم کل این محتوا بومی شود چون این مانع توسعه است اما نمی‌توانیم کلیت نهادهای تمدنی را با محتوای غربی مدیریت کنیم چون قطعاً این نهادها برای استقرار در جغرافیاهای متفاوت به محتوای بومی نیاز دارند. ما نمی‌توانیم با نهادهای تمدنی و تناسب آنها با محتواهای بومی به شیوه صفر و صدی برخورد کنیم.

قطعاً آن علم، دینی نیست و غیر دینی است.
اصلاً قرار نیست که دین حتماً علمی باشد، بلکه دین ضدعلم نیست ولی قرار نیست در دین، مشخصاً اینترنت و تلویزیون و دانشگاه آمده باشد.
نکته مهم این است که دین نه دشمن علم و نه دشمن دانشگاه و نه دشمن توسعه است. دین کلیاتی را مطرح می‌کند و وارد جزییات نمی‌شود. اگر دین مشخصاً وارد مصادیق علمی نیز بشود عقل انسان تعطیل می‌شود و انسان دیگر نیاز به تفکر ندارد.
اصلاً فرق اسلام با ادیان دیگر که دچار یک سری چالش و انحرافات هستند در این است که اگر عقل تعطیل شود آغاز مشکلات انسانی است. من وقتی اسلام را با برخی مذاهب و ادیان  که در مورد آنها مطالعه داشته‌ام مقایسه می‌کنیم می‌بینیم در برخی از این ادیان و مذاهب نه تنها عقل انسان تعطیل می شود بلکه برای یک جنسیت به نام زن حتی قائل به این نیستند که دارای روح است ولی اسلام می‌گوید که زن و مرد از نفس واحده هستند و خدا خطابش به روح انسان است نه به انوثت و ذکورت انسان.
بنابراین من می‌گویم بین آنچه خودمان داریم و آنچه باعث شده دنیا پیشرفت کند یک خمیرمایه منطقی و یک چنین محتوایی را ایجاد کنیم تا بتوانیم توسعه پیدا کنیم ولی اگر بخواهیم صرفاً با درون‌مایه بومی، تمام دنیا را هم مدیریت کنیم یا فقط با درون‌مایه خارجی، قطعاً دچار مشکل می‌شویم.
من می‌گویم برای این مهم یک عقلانیت لازم است که براساس آن یک پیوند صحیح میان درون و برون ایجاد کنیم. من نمی‌توانم بگویم که می‌خواهم به توسعه و پیشرفت برسم ولی ابزارش را نفی می‌کنم، اصلاً این جور چیزی امکان ندارد، من زمانی می‌توانم کشورم را توسعه دهم که بتوانم توأمان متناسب با داشته‌ها و تفاوت‌هایم پیش بروم.
الان الگوهای ما یا کاملاً درون‌زا و یا کاملاً برون‌زا هستند، بعضی اصرار دارند همه داشته‌ها را نفی کنند و در مقابل، بعضی می‌گویند هنر نزد ایرانیان است و بس و هر کدام از این دو نگاه تقلیل‌گرایانه است، بحث من این است که این قسمت و این نوع نگاه باید مدیریت شود.
 

در مورد دو تا از ریشه‌های بحران امروز که نهادسازی و بحث ناکارآمدی نظام اداری است صحبت کردیم، امروز همه در مورد لزوم بازسازی نظام حمکرانی صحبت می‌کنند از رییس مجلس گرفته تا چهره‌های مثلاً راست سنتی مثل باهنر و لاریجانی و نیز اصلاح‌طلب‌ها، ولی به نظر می‌رسد که جریان راست به این جمع‌بندی رسیده تا یک تجدیدنظری صورت بگیرد،آیا واقعاً قرار است تجدیدنظری صورت گیرد و اگر قرار است نوسازی انجام شود کدام حوزه‌های حکمرانی را در بر خواهد گرفت؟
البته ممکن است این موضوع به عنوان حکمرانی متعالی، یک بحث جدید باشد ولی محتوای آن خیلی جدید نیست یعنی حتی زمانی که انقلاب شد و فوکو به ایران آمد می‌گوید از هر پنج نفر که پرسیدیم چه حکومتی می‌خواهید، می‌گفتند حکومت اسلامی. چرا می‌گویند حکومت اسلامی؟ چون در این حکومت عدالت هست، نظم هست، تبعیض نیست، تمام آنچه که متعالی است و انسان می‌تواند براساس آن به مقصد موردنظر خود برسد در این حکومت هست منتهی ما الان می‌آییم آنرا به عنوان حمکرانی متعالی مطرح می‌کنیم چون مغفول مانده است.
سال‌ها این دیوان‌سالاری، این ساختار اداری معیوب و این ظرف کهنه و غیرموسع، باعث شده تا نتوانیم در آن مسیر حرکت کنیم. اگر بخواهیم به آن حکمرانی متعالی برسیم باید توجه داشت که از پایه‌های مهم آن شفافیت، قانون‌گرایی، کارآیی، اثربخشی، عدالتخواهی است.
امروز عصر، عصر حکمرانی داده است و براساس داده صحیح می‌توانیم تصمیم صحیح بگیریم و بسیاری از تصمیمات ما چون براساس داده صحیح نیست در جامعه چالش ایجاد می‌کند. یکی از زیرساخت‌های حکمرانی متعالی، تصحیح ساختار اداری است چون با این ساختار نمی‌توان به حکمرانی متعالی رسید.
از طرف دیگر لازمه رسیدن به آن حکمرانی متعالی، اخلاق است. الان در این حکمرانی که در دنیا وجود دارد مقوله‌ای ‌به اسم اخلاق چه در حوزه خصوصی و چه حوزه اخلاق حرفه‌ای و اداری، با چالش مواجه است بنابراین با قانون و با نهاد، بی‌اخلاقی یا بی‌قانونی را مدیریت می‌کنند که ما خلأ نهادی هم داریم، در واقع این همان بحثی است که مطرح کردیم و گفتیم نهادهایمان کاملاً تکمیل نشده‌اند.
بنابراین طرح حکمرانی متعالی که اکنون بین سیاسیون ما مطرح می شود به نظر من خودش حامل یک پیام خیلی خوب است که ما به این نتیجه رسیده‌ایم تا تغییراتی در شیوه مدیریت سیاسی، اداری و اقتصادی‌مان ایجاد نکنیم نمی‌توانیم به سمت آن حکمرانی متعالی پیش برویم که مبتنی بر اخلاق و عقلانیت و معنویت و مبتنی بر آن شعارهایی است که اول انقلاب داده‌ایم. این حکمرانی متعالی لوازمی دارد و اتفاقاً بخشی از کارگزارانی که حتی ممکن است بیایند و این حکمرانی را مطرح کنند باید تجدیدنظری در نوع رویکرد خودشان نسبت به مقوله سیاست، اقتصاد و دنیا داشته باشند.
من معتقدم با برخی کارگزاران نمی‌توانیم این حکمرانی متعالی را مدیریت کنیم، شاید یکی از دلایلی که رهبر انقلاب بیانیه گام دوم انقلاب را مطرح می‌کنند همین است و بسیاری از افراد که حکمرانی متعالی را مطرح می‌کنند به بحث بیانیه گام دوم انقلاب استناد می‌کنند که به نظر من خیلی بر روی آن مانور داده نشده است.
بحث جوانان و زنان به شکل متناسب با توان و فرصت‌هایی که زنان و جوانان می توانند ایجاد کنند در حکمرانی قدیم مغفول بوده‌اند و در حکمرانی جدید، از شایستگان این دو قشر باید حضور جدی داشته باشند، تصمیم بسازند و تصمیم بگیرند البته حضور جوانان به این معنا نیست کسانی که در گذشته بوده‌اند دیگر نباشند، منظورم این است چون شرایط جدید است ما به افرادی با خون جدید فکری نیاز داریم که فهمی صحیح و نو از دنیا داشته باشند چون دنیا، یک دنیای متفاوت است و نمی‌توان با آن سیستم و ابزار ده سال پیش، یک سیستم را اداره کرد بنابراین معتقدم این خیلی پیام مهمی است که بسیاری از کسانی که ما در سطح کلان با آنها صحبت کرده‌ایم، پذیرای این هستند تا یک اتفاقی بیفتد.

الان به نحوی دوباره به ابتدای بحث‌مان بازگشتیم که زنان و جوانان قرار است چطور مشارکتی داشته باشند و از چه طریقی؟ یا مثلاً آیا زنان و جوانان در دنیا سهم متفاوتی از قدرت دارند یا اینکه نه، مطالبات و خواسته‌های آنها در درون نهادهای رسمی تعقیب می‌شوند؟
نه، اصلاً بحث سهم جدا نیست، سهم متناسب با حق خودشان است.

سازوکار اینکه اینها وارد نظام حکمرانی شوند، چیست؟
ما می‌گوییم در یک حکمرانی متعالی که الان مدنظر است و در بسیاری از دانشگاه‌ها تدریس می‌شود هر کسی باید در سر جای خودش باشد، جوانان به میزان توانایی و به میزان آن فضایی که جغرافیای فکری و جغرافیای تخصصی و فعالیت دارند باید به آنها فضا داد و این موضوع در مورد بانوان هم صادق است.
به همین خاطر است که خود رهبر انقلاب در جلسه‌ای که به تازگی با ایشان داشتیم گفتند که دارم فکر می‌کنم زنان در سطح کلان در سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی حضور داشته باشند.
این یکی از ویژگی‌های حکمرانی متعالی است و اتفاقاً من در جلسه‌ای مطرح کردم زنی که از دامنش مرد به معراج می‌رود و زنی که می‌تواند قانون‌گذاری کند و عقل این را دارد که رییس جمهور را استیضاح کند قطعاً عقل این را دارد که خودش رییس جمهور شود بنابراین زنان در سطوح تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری باید حضور داشته باشند یا الان در بسیاری از شوراها که برای خانم‌ها تصمیم می‌گیرند، خانم‌ها حضور ندارند، در حکمرانی متعالی باید زنان برای خودشان برنامه‌ریزی و استراتژی تدوین کنند.
جامعه‌ای که نیروی جوان به آن تزریق نکنیم به سمت پیری و استهلاک می‌رود و در زمینه توسعه، فرهنگ، اقتصاد این نیاز وجود دارد که وقتی می‌خواهیم به اصطلاح اسب توسعه را زین کنیم باید در سیستم اداری و اقتصادی و امثالهم از نیروهای جوان و ورزیده استفاده کرد که بتوانند دنیا و واقعیت‌هایش را فهم کنند و بعد تلاش کنند این واقعیت‌ها را در جهت منافع ما تغییر دهند یا آنها را مدیریت کنند.
دنیا منتظر ما نمی‌ماند که ببیند ما کی می‌رسیم، آنها به سرعت پیش می‌روند و ما هم برای اینکه در چارچوب قدرت جهانی و در این نظام بمانیم، نباید در کنار این همه کشتی شیک و اقیانوس پیما نقش کُنده را بازی کنیم.

طبق صحبت‌های شما بحث قانون‌گرایی مغفول می‌ماند، اگر قرار است تحولی ایجاد شود به استناد کدام بخش قانون اساسی و قوانین عادی ما باید باشد؟ ظاهراً قانون‌گرایی جایی ندارد چون می‌گویید براساس معنویت و عدالت، ولی اینها زمانی قابلیت اجرایی دارند که لباس قانون بپوشند.
اینها کلاً روح قانون هستند، وقتی که قانون، خودش پیوست عدالت نداشته باشد اصلاً به درد نمی‌خورد، الان در مجلس زمانی می‌توانیم مدعی این باشیم قانون خوبی را وضع کرده‌ایم که پیوست عدالت و پیوست فرهنگی داشته باشد بنابراین شما بهترین قانون را به لحاظ فنی بنویسید ولی وقتی منجر به اجرای عدالت نشود یا منجر به مساعدت در حوزه افزایش عقلانیت جامعه نباشد به درد نمی‌خورد بنابراین ما می‌گوییم که قانون باید محتوایش عادلانه باشد.
وقتی قانونی برای تبدیل وضعیتی می‌نویسیم باید پیوست عدالت داشته باشد که اگر فردا قشری تبدیل وضعیت شدند، ده قشر دیگر ناراضی نباشند یا مثلاً قانونی در حوزه زنان می‌نویسیم که مشابه آن را بسیار داریم که یا اجرا نمی‌شوند و یا ضمانت اجرایی ندارند باید هم ضمانت اجرایی داشته باشند و هم به درستی اجرا شوند.
بالاخره ما هم آدم هستیم که قانون را می‌نویسیم و این قوانین حامل نقص و عیب هم هستند و وحی منزل نیستند و بسیاری از این قوانین تهی از محتوای معنویت و عدالت و عقلانیت بوده‌اند بنابراین بسیاری از قوانین ما هم به اصلاح و تنقیح نیاز دارند لذا بستر مواردی که گفتیم برای عملیاتی شدن، قانون است.

بحث قانون‌گرایی در مجلس باید از خودش شروع شود چون مجلس این همه قانون می‌نویسد، مثلاً بودجه سالانه چند درصد آن محقق می‌شود؟ شاید زیر بیست درصد!
این یکی از چیزهایی است که من خودم منتقد آن هستم، شما کشوری مثل فرانسه که پیشگام در قانون‌نویسی است را ببینید که چقدر قانون دارد؟ ما الان چند هزار قانون داریم که نمی‌توانیم آنها را اجرا کنیم، همیشه در خیلی جاها گفته‌ام با تورم قانون و کسری نظارت مواجه‌ایم و الان در همین مجلس و در سه سال گذشته به اندازه چند مجلس قانون نوشته‌ایم بعد حساب کنید برای هر چیزی یک قانون می‌نویسیم.
من می‌گویم آیین‌نامه مجلس باید تغییر کند که منِ نماینده نتوانم ۵۰ طرح غیرکارشناسی بارگذاری کنم و بعد مجلس مجبور می‌شود یک پروسه طولانی را طی کند و این طرح‌ها وقت مجلس را بگیرند و سپس به صحن بیایند یا رد شوند و یا نهایتاً اگر تصویب شوند نتوانند مشکلی از مردم حل کنند بنابراین یکی از مشکلات اساسی که کار فرهنگی لازم دارد این است که ملاک برای اینکه بگویند کارنامه خوبی داشته‌ام این نباشد که چقدر قانون تصویب کرده‌ام، اتفاقاً ما در مجلس مشکل‌مان در حوزه نظارت است، من چقدر می‌توانم بر قانونی که نوشته‌ام نظارت کنم؟ بسیاری از قوانین ما خوب هستند ولی فرصت نظارت نداریم و چه کسی این فرصت را می‌گیرد؟ خود مجلس این فرصت را می‌گیرد.
ما در همین مجلس کنونی در حوزه امنیت غذایی، خودرو، تحریم، کسب و کار، اسقاط خودرو، قیر، جوانی جمعیت، رتبه‌بندی، مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر خانه‌های خالی، کشاورزی و خیلی موارد دیگر قانون‌های مختلفی نوشته‌ایم و قانون‌های خوبی هم هستند ولی می‌بینیم که مردم می‌گویند مجلس چکار کرده است؟! چرا؟ برای اینکه قانونی ننوشته‌ایم که مشخصاً و فوری در زندگی مردم تأثیر داشته باشد و مشکلات فعلی مردم را حل کند.
من جایی صحبتی کردم که به جای این همه طرح و لایحه که به قانون تبدیل می‌کنیم اگر در طول دوره خودمان سه موضوع خودرو، مسکن و بازار را مدیریت کنیم که هم حامل بحث قانون‌گذاری و هم بحث نظارت است، شاید سرمایه اجتماعی را بسیار تقویت کنیم.

در ادامه بحث‌ها در ضرورت اصلاح نظام حکمرانی، یکی از بحث‌هایمان قانون و دیگری توجه به علم است. ما این همه دانشگاه تأسیس کرده‌ایم و این همه فارغ‌التحصیل داریم ولی معلوم نیست چه زمانی می‌خواهیم از آنها استفاده کنیم! مثلاً علم حقوق، اقتصاد، سیاست، جامعه‌شناسی در کجای این نظام حکمرانی است؟ می‌دانید که در دنیا اندیشکده‌های علمی هستند که سیاست‌ساز و تصمیم‌ساز هستند که بعد تبدیل به تصمیماتی در دولت و یا مجلس می‌شوند، به نظر می‌رسد که ما جایگاه مشخصی برای علم، مخصوصاً علوم انسانی قائل نیستیم و اصلاً به عنوان علم قبول‌شان نداریم. به نظر شما بدون کمک گرفتن از علم می‌توانیم نظام حکمرانی‌مان را بازسازی کنیم؟
اصلاً امکان ندارد. شما هرکاری را بخواهید انجام دهید بدون علم که خودش قدرت‌ساز است میسر نخواهد شد بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم که بدون علم کار می‌کنیم. ما می‌گوییم در خیلی جاها از علم و تخصص استفاده کرده‌ایم چون علم منجر به تخصص می‌شود و موفق شده‌ایم به عنوان مثال در حوزه اقتصاد هسته‌ای از دانشمندان تراز اول خودمان استفاده کرده‌ایم و در دنیا حرف برای گفتن داریم، در حوزه نانو حرف داریم، در حوزه پزشکی یا در حوزه دانش‌بنیان ما الان به خارج نیاز نداریم یا در حوزه دفاعی و امنیتی به خودکفایی رسیده‌ایم اما در یک حوزه‌هایی ما خوب عمل نکرده‌ایم مخصوصاً در حوزه علوم انسانی که یکی از خلأهای ما این است که الان بعضی احساس می‌کنند علوم انسانی فضای ضاله‌ای را ایجاد می‌کند و مثلاً کافرپروری می‌کند و ضد دین است. چنین تفکری در بعضی‌ها وجود دارد در حالی که پایه توسعه کشور، رشته‌های علوم انسانی است.
وقتی در علوم انسانی ضعیف باشیم، در واقع پشت رفتارهای مختلف ما فلسفه‌ای وجود ندارد و وقتی در پشت رفتارت فلسفه‌ای نباشد جامعه دچار فروپاشی می‌شود چون اساس فلسفه بر روی عقلانیت است بنابراین خیلی اهمیت دارد ما به این فضا توجه بیشتری کنیم و به اصطلاح علوم انسانی را تبرئه کنیم یعنی درباره این انحراف تبلیغاتی در مورد علوم انسانی شفاف‌سازی شود و این مهم تبیین شود که رشته‌هایی مثل جامعه‌شناسی و روانشناسی و علوم سیاسی مهم هستند چون دنیا با این رشته‌ها مدیریت می‌شود و اگر علوم انسانی به حاشیه برود ما در جامعه جهانی کم خواهیم آورد.
البته در این علوم مانند سایر علوم ممکن است موضوعات و مسائلی باشد  که با نظام دانایی ما همخوانی نداشته باشد ولی ما می‌توانیم در فضایی حرکت کنیم که از این علوم به درستی استفاده کنیم و متأسفانه مشکل کنونی ما هم عدم استفاده درست از این علوم است.

در این جریانات اخیر و در اوج بحران دیدیم که رییس دانشگاه تهران با اساتید دانشگاه جلسه گذاشت، همانند اینکه شیخ قبیله برای قبیله خودش یک جلسه‌ای گذاشته است ولی بعدها ندیدیم که اینها طرف مشورت مجلس یا دولت باشند و به نظر رسید که فقط خواستند یک کار رسانه‌ای انجام دهند.
ببینید در بحث حقوق بشر، زمانی که ایران از کمیسیون وضعیت زنان به شکلی غیرقانونی، روی غیرقانونی آن تاکید دارم، اخراج شد من خودم بانی جلسه‌ای بودم و از حقوقدانان دعوت کردم که به ما مشاوره تخصصی و علمی بدهند که چگونه در مقابل کنش‌های دشمن، واکنش صحیح داشته باشیم چون اینها در حال پیچیدن یک برنامه برای جمهوری اسلامی هستند تا نهایتاً ما را به ذیل فصل هفتم منشور برده و مشکلاتی برایمان ایجاد کنند لذا از آنها راهکار خواستیم و گفتیم راهکار شما برای این وضعیت که قطعنامه‌ای علیه ما صادر شده است، چیست؟

حقوقدانان واقعی یا کسانی که فقط دارای مدرک حقوقی بودند؟
حقوقدان واقعی که از دانشگاه علامه، دانشگاه دفاع ملّی و دانشگاه تهران بودند و خیلی راهکارهای جالبی را مطرح کردند و من هم در کمیسیون امنیت ملّی آنها را مطرح کردم یعنی راه برون‌رفت را به ما پیشنهاد دادند یا مثلاً در حوزه سیاست خارجی باید اساتید دانشگاهی به کمک بیایند و باید به آنها فضا داد.
ببینید هانگتینتون یک استاد دانشگاه است، استراتژی سیاست خارجی آمریکا را او طراحی می‌کند، برخورد تمدن‌ها را ایشان مطرح می‌کند که در آن معتقد است جنگ نهایی تمدنی بین غرب و اسلام است و تمام تلاش غرب و آمریکا برای از میدان خارج کردن تمدن اسلامی است و این را به وضوح در سیاست خارجی آمریکا مشاهده می‌کنید. متأسفانه در کشور ما چه در حوزه سیاست‌گذاری داخلی و چه در حوزه سیاست‌گذاری خارجی نتوانستیم دانشگاه را به شکل مؤثر وارد چرخه تصمیم‌سازی کنیم.
متاسفانه بین کارگزاران سیاسی و دانشگاهیان ما اعتماد لازم ایجاد نشده است. الان بسیاری از دانشگاهیان ما فکر می‌کنند اگر بیایند کمک کنند عنوان حکومتی به آنها اطلاق می‌شود و از طرف دیگر برخی سیاسیون ما فکر می‌کنند دانشگاهیان ما اکثراً سکولار هستند در حالی که اینگونه نیست یعنی نمی‌توان گفت که تمام اساتید دانشگاه، سکولار و دانشگاه هم یک فضای سکولاریزه است.
دانشگاهی که در آن فکر باشد علم هست، تخصص است و اگر فعالیت دانشگاهی منجر به این نشود که یک راه برون‌رفت برای مشکلات ما در دو حوزه داخلی و خارجی ایجاد کند اصلاً دانشگاه نیست، اتفاقا این دانشگاه است که خلأهای مدیریتی ما را پر می‌کند و می‌تواند راهکارها و راه‌های برون‌رفت را در زمینه‌های مختلف به ما نشان دهد چون دانشگاه، داده در اختیار دارد و تحقیق و مطالعه می‌کنند.
الان بسیاری از تحقیقات ما که به نتیجه غلط رسیده‌اند به این دلیل است که دانشگاه، تمام قد پشت آن تحقیقات نبوده است چون تحقیقات اسلوب دارد، بالاخره هر چیزی، هر نهادی یک رفتار و یک خروجی دارد بنابراین من خودم اعتقادم بر این است که بتوانیم این پل را ایجاد کنیم و اینها به کشورمان کمک می‌کنند حتی من معتقدم دانشگاه باید در کنار تمام طرح‌ها و لوایح مجلس و دولت باشد و مرکز پژوهش‌ها و کمیسیون‌های تخصصی برای مجلس و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری و سایر مراکز تحقیقاتی وابسته به دولت، برای دولت کافی نیستند.
بنابراین باید داده‌ها و تحقیقات مختلفی در اختیار ما باشد تا بتوانیم با بیشترین داده، بهترین تصمیم را بگیریم، مخصوصاً الان که نهادهایمان سیاست‌زده هستند بنابراین باید از تمام نهادهایی که کار تحقیقاتی انجام می‌دهند استفاده کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.

به نظر می‌رسد که در سطح استانی هم بحث اصلاح نظام حکمرانی خیلی جدی گرفته نشده است، اندیشکده حکمرانی که ذیل مرکز پژوهش های مجلس  در حال تشکیل شدن است و در برخی از استان‌ها مثل آذربایجان شرقی آنرا تاسیس کرده‌اند، آیا برنامه‌ای دارید که در استان ایلام هم اندیشکده حکمرانی راه‌اندازی شود؟
البته این بحثی است که باید در کلیت کشور اتفاق بیفتد یعنی در نقاط مختلف، چنین مرکزی ایجاد شود تا ما مسائل خود را هم در سطح خرد و هم در سطح کلان حل کنیم. این اندیشکده‌های استانی در کنار اندیشکده‌های ملّی و کشوری باعث می‌شوند هم از پایین به بالا و هم از بالا به پایین، مسائل ما مورد بررسی قرار بگیرند.
حالا در استان‌ها هم قطعاً این اندیشکده‌ها یکی از نیازمندی‌های ماست اما من برای این مراکز یک نگرانی دارم و آن هم این است که این اندیشکده‌ها هم صرفاً تبلیغاتی و حامل برخی هزینه‌ها و فاقد محتوا و فرصت باشند و تعدادی افراد در داخل آنها شروع به فعالیت کنند و همان داستان کتاب‌های نسیم رحمت تکرار شود که هزینه زیادی برای آنها شد و کسی هم آنها را نخواند! لذا اندیشکده معنای خاص خودش را دارد، اگر می‌خواهیم اندیشکده به معنای واقعی ایجاد کنیم لوازم و ابزار و هزینه می‎‌خواهد و باید در این زمینه هزینه کنیم.
الان رفتارهای چند سال آینده ما در اندیشکده‌های خارج در حال بررسی است و می‌گویند ممکن است فلان اتفاقات در ایران رخ دهد و یک نگاه آینده‌پژوهانه دارند و عوامل شگفتی‌سازی که ممکن است در آینده برنامه‌های آنها را تحت تاثیر قرار دهند را هم پیش‌بینی می‌کنند بنابراین اگر می‌گوییم عصر کنونی، عصر حکمرانی داده است یعنی ما با داده صحیح می‌توانیم حتی حرکات بعدی رقبای خودمان را در سطح بین‌المللی تشخیص دهیم چون عرصه، عرصه رقابت است لذا این ایده خوبی است به شرطی که براساس یک اسلوب صحیح ایجاد شود و به قوز بالاقوز تبدیل نشود و باز هم یک دفتر و دستک برای عده‌ای ایجاد نشود و نهایتاً ما مبتنی بر واقعیت‌ها نتوانیم تصمیم بگیریم.
ما متاسفانه در خیلی جاها داده‌هایمان غلط است مثلاً من چندی پیش در پزشکی قانونی برای جلسه‌ای دعوت بودم و در بین صحبت و سوال از آنها یک سری آمار در مورد آسیب‌های اجتماعی گرفتم و متوجه شدم این بندگان خدا دوست دارند که داده‌های صحیح ارائه بدهند ولی بعضی، این داده صحیح را نمی‌خواهند و یا اجازه بروز نمی‌دهند در حالی که تا اطلاعات و داده صحیح نداشته باشید نمی‌توانید آسیب‌های مختلف را مدیریت کنید مثلاً تا داده‌های صحیح در مورد آسیب‌های اجتماعی مانند خودکشی، اعتیاد، طلاق، بیکاری و این نمونه‌ها نداشته باشید قادر به کاهش آنها نخواهید بود لذا بزرگترین آسیب این است که شما براساس داده‌های غلط تصمیم بگیرید.
باید براساس داده صحیح تصمیم گرفت و برنامه‌ریزی نمود، ببینید در حوزه بیکاری، مرکز آمار ایران یک سری شاخص برای بیکاری داده است که بسیاری از این شاخص‌ها غلط‌انداز هستند مثلاً به هر کسی که وام می‌دهند می‌گویند شغل برایش ایجاد کرده‌اند ولو اینکه وام گیرنده، وام را در جای دیگر مصرف کرده باشد بنابراین آمار غلط باعث ایجاد سیاست‌های غلط می‌شود و باید در این روند تجدیدنظر نمود.
بیش از 90 درصد از مراجعه‌کنندگان به دفتر مردمی بنده برای اشتغال مراجعه می کنند در حالی که طبق آمار مرکز آمار، ایلام در زمره استان‌هایی است که آمار بیکاری آن پایین است و این خود باعث ایجاد رویکرد غلط به استان در حوزه تصمیم‌سازی خواهد شد ولی متاسفانه چون همه چیز سیاسی شده است حتی برخی در استان ما احساس می‌کنند که به آن نهاد تصمیم‌ساز و تصمیم‌گذار هم نباید داده صحیح داد و این یکی از عوامل عقب‌افتادگی و عدم توجه مرکز به استان در ادوار و دولت های مختلف بوده است. به عنوان مثال من در ادوار مختلف شاهد بوده‌ام وقتی یک مسئول کلان کشوری وارد ایلام می‌شود تمام تلاش ما این است که کاستی‌ها را از او پنهان کنیم و تلاش می‌کنیم همه چیز را گل و بلبل نشان دهیم و داده صحیحی به او نمی‌دهیم، این سندرم ترجیح بقا در مدیریت بر منافع استان، همیشه ما را با مشکل مواجه کرده است چون برخی مدیران تلاش می‌کنند با داده‌های غلط، عمر مدیریت خود را بالا ببرند.
در واقع همان قدر سیاه‌نمایی و اطلاعات غلط و منفی هزینه دارد، همان مقدار هم اطلاعات غلط اما با پوشش مثبت می‌تواند حامل هزینه باشد چون اولی موجب ناامیدی و دومی باعث فریب استراتژیک در تصمیم‌گیری خواهد شد.

یعنی الان اندیشکده‌های حکمرانی در درون مجلس، ساختار پیدا نکرده است؟
ببینید هنوز به آن شکل به اصطلاح استخوان‌دار که بتواند خیلی تاثیرگذار باشد خیر، ولی به قول معروف در حال رشد است و ان‌شاءالله بتواند تکمیل شود، البته تفکر، تفکر صحیحی است.

نه، منظور این است که این اقدام ساختاری است یا مربوط به رئیس فعلی مجلس است و اگر رییس مجلس دیگری بیاید این کار رها می‌شود؟
این ایده باید چنان محکم و پخته شود که اگر شخص دیگری آمد بتواند آنرا ادامه دهد و یکی از مشکلات ما هم همین است که هر دولتی و یا هر مجلسی تمام می‌شود جایگزین‌های آنها به جای اینکه کار قبلی را ادامه دهند از صفر شروع می‌کنند مثلاً اگر ما طرح‌ها و لوایحی که از مجلس قبل مانده است را به اتمام برسانیم شاید اتفاق مثبتی می‌افتاد هر چند که جاهایی متناسب با شرایط روز و زمان باید جلو رفت ولی خیلی از مطالبات، مطالبات واحدی هستند و از اول انقلاب تا الان هم مطالبات واحدی بوده‌اند که برای بعضی از آنها قانون گذاشته‌ایم و برای بعضی هم نگذاشته‌ایم.
الان این بحث حکمرانی که مطرح شده است من دو حالت چالشی برای آن دارم که می‌گویم ان‌شاءالله اتفاق نیفتد.یکی اینکه ما معمولاً تحت تاثیر یک سری فضاها و حوادث، تصمیم‌های هیجانی می‌گیریم و بعد که فضا خوابید از تب و تاب و تلاش می‌افتیم و دوم اینکه کسانی که بعد از ما می‌آیند خیلی به کارهای خوبی که ما انجام داده‌ایم متعهد نیستند و یا ما به کارهای خوبی که دیگران انجام داده‌اند متعهد نیستیم یعنی این فرهنگ، که انقطاع رادیکالی با گذشته خودمان، مخصوصاً در حوضه سیاست پیدا می‌کنیم یکی از چالش‌های ماست حالا واقعاً ترس من از این است که ایده این اندیشکده هم صرفاً براساس شرایط خاص جامعه نیامده باشد که به بعد و بدون بنیه قوی رها شود و یا دیگران آنرا ادامه ندهند.
ان‌شاءالله که در این زمینه کار عمیقی انجام شود و اعتقادم بر این است که اگر فکر عمیقی در پشت قضیه باشد خوب است و یک گام رو به جلو است.

«زن، زندگی، آزادی» شعاری بود که در جریانات اخیر به شعار اصلی مخالفان و معترضان تبدیل شد، نظرتان در مورد این شعار چیست؟
این شعار عقبه‌ای کاملاً سیاسی دارد که نخستین بار توسط زنان کرد در کردستان ترکیه و سپس در جنگ علیه داعش استفاده شد و مربوط به یک شرایط خاص و در یک جغرافیای خاص بود اما در ایران، بهره‌بردارانی که آنرا مدیریت نمودند از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند که شما در جریان آن هستید اما فارغ از این عقبه هم زن، هم زندگی و هم آزادی مفاهیم مورد احترام اسلام هستند اما با یک نگاه کمال‌گرایانه نه نگاه ابزاری، ولی سوالی که پیش می‌آید این است که به نظر شما آیا نباید کسانی که شعاری را مطرح می‌کنند خود عامل آن باشند؟ البته اینجا بر مردمی که این شعار را تکرار می‌کردند تقصیری نیست و منظورم پشت صحنه و طراحان این شعار برای شرایط خاصی که در ایران ایجاد شد می‌باشد.
منافقین را بررسی کنید و ببینید رفتارهای سازمانی آنها با زنان چقدر حامل زندگی و آزادی برای زنان بوده است!؟ یا آمریکا و شبکه‌های رسانه‌ای‌ آنها که از صحنه‌گردانان اصلی حوادث ایران بودند چقدر عمل‌کننده به این شعار برای زنان هستند؟ آمریکا با بیش از دو میلیون زندانی که  زندانیان زن در این زندان‌ها طبق اسناد خود آمریکایی‌ها، قاچاق می‌شوند و به بردگی جنسی می‌روند؛ آمریکایی که هر ۹۸ ثانیه یک تجاوز در آن اتفاق می‌افتد، آمریکایی که در آن بین زنان و دیگران شکاف دستمزد وجود دارد، بین سفیدپوستان و رنگین‌پوستان شکاف دستمزد وجود دارد آیا می‌تواند از زن و زندگی و آزادی صحبت کند!؟ لذا این مفاهیم ارزشمند باید برای ارتقا انسانیت بکارگیری شوند نه صرفاً از آن استفاده ابزاری شود.
هیچ انسان آزاده‌ای با آزادی زن و زندگی، توأم با آرامش زنان مخالف نیست. بنده می‌گویم آزادی از بردگی و شی گشتگی و زندگیِ توأم با آرامش، امنیت، احترام و انسانیت، خواسته همه زنان آزاده، شایسته و انسان‌ساز ماست و نباید از زنان و موقعیت آنها استفاده ابزاری نمود و این هم نشانه مظلومیت زنان است که مدعیان آزادی آنها، در عمل به دنبال اسارت زنان توسط رویکردهای ابزاری به زنان هستند.
 

وقتی مجلس یازدهم شروع به کار کرد و بحث عضویت در کمیسیون‌ها مطرح شد در اولین تذکری که دادید از اصطلاح «بچه مدرسه‌ای» و «شلوغ کاری» استفاده کردید و به یاد داریم برای کمیسیون حقوقی که یکی از بازوهای مجلس است فقط شش نفر ثبت‌نام کردند اما برای کمیسیون امنیت ملّی یا انرژی و یا برنامه و بودجه بالای چهل و پنج نفر ثبت‌نام کردند و این بدان معناست که باید قوانین ما درست شوند.
اصلاً تعدادی با چانه‌زنی مجاب شدند که به بعضی کمیسیون‌ها بروند تا کمیسیون‌ها تکمیل شوند و متأسفانه ما بر روی یک سری مفاهیم عمیق نشدیم و برای برخی از مسائل، شأن و جایگاه کاذبی ایجاد کرده‌ایم و نگاه‌مان گاهی نه تنها تخصصی نیست بلکه نگاه‌مان صرفاً مبتنی بر ایجاد شأن برای خودمان است و در مورد کمیسیون‌های مجلس هم چنین اتفاقی افتاده است در حالی که همه کمیسیون‌ها به تناسب موضوع و مساله اصلی و تخصصی مهم هستند اما برای برخی کمیسیون‌ها جایگاه متفاوتی تعریف کرده‌ایم و همه اینها برساخته است و ذاتاً چنین چیزی موضوعیت ندارد.
در حالی که کمیسیون فرهنگی، یکی از مهم‌ترین کمیسیون‌های مجلس است با شروع کار مجلس یازدهم خیلی کم متقاضی داشت یا کمیسیون قضایی هم یکی از مهم‌ترین کمیسیون‌هاست و داستانی مشابه کمیسیون فرهنگی داشت ولی چون اهمیت اینها مشخص نشده است متقاضیان کمتری داشتند البته ممکن است یک سری مسائل هم بیرون از مجلس مطرح شود که مثلاً چرا رفتن به فلان کمیسیون برای نمایندگان اهمیت دارد که در بسیاری از موارد صرفاً شایعه است. به عنوان مثال شایعه کرده‌اند دلیل علاقه اکثر نمایندگان به کمیسیون امنیت ملّی این است که سفرهای خارجی این کمیسیون زیاد است در حالی که اینگونه نیست و همه کمیسیون‌ها این فرصت را دارند که در حوزه دیپلماسی پارلمانی سفر خارجی داشته باشند و اصلاً اساس انتخاب کمیسیون بر پایه تخصص در موضوع آن کمیسیون است.
ببینید زمانی که در کمیسیون امنیت ملّی برای سفرهای پارلمانی قرعه‌کشی شد و اتفاقاً من خودم مسئول این کار بودم اسم خودم یک نفر مانده به آخر درآمد و تاکنون من از طریق کمیسیون به سفر خارجی نرفته‌ام و سفرهای پارلمانی من خارج از کمیسیون بوده است و حتی بسیاری از نمایندگان ترجیح می‌دهند در شرایط کنونی سفرهای غیرضرور پارلمانی را نروند تا ارز کمتری از کشور خارج شود که بنده خودم این مهم را اعلام کرده‌ام.
بنده اگر دو سفر رفته‌ام، همراه با رئیس مجلس به ترکیه و یا با وزیر امورخارجه به حوزه بالکان به این خاطر بوده که برآیندها این بوده که این حضورها برای منافع ملی کشورم مهم بوده و توانسته‌ام نقشی ایفا کنم و هیچ وقت هم دنبال این نرفته‌ام که چرا ما نسبت به بقیه کمتر سفر رفته‌ایم. بسیاری از اعضای کمیسیون ما هم، همین اعتقاد را دارند و به دنبال این نیستند که به سفر بروند ولی از گذشته تاکنون این شایعه بوده و یا مثلاً این باور نهادینه شده که چون کمیسیون امنیت ملّی با مسائل کلان امنیتی و سیاست خارجی ارتباط دارد و سایر مسائل کشور تحت تأثیر این دو مقوله است خیلی‌ها دوست دارند به این کمیسیون بیایند البته این به واقعیت نزدیک‌تر است.
مثال دیگر، علاقه نمایندگان به رفتن به کمیسیون برنامه و بودجه است که گفته می‌شود چون در این کمیسیون ربط وثیق و مستقیم با بودجه دارد خواهان زیادی دارد در حالی که کمیسیون‌های دیگر هم مهم‌ هستند و اتفاقاً آنها می‌توانند کاری کنند تا این بودجه به درستی در جاهای مختلف تقسیم شود.
یکی از وزرا در جلسه‌ای که با هم داشتیم گفت اگر برای ما بودجه فرهنگی مصوب کردید، حتماً ما را مکلف کنید که باید بودجه صرفاً در بخش فرهنگی استفاده شود که من وزیر مجبور نشوم آنرا به حقوق کارکنان و یا جای دیگر اختصاص دهم، یعنی ما را مکلف کنند تا آنرا حتماً در حوزه فرهنگی استفاده کنیم این حرف منطقی وزیر ناظر به این واقعیت بود که حوزه فرهنگی اصلاً برای بسیاری از افراد مهم نیست در حالی که ما اکثر معضلاتمان فرهنگی است و ما مشکلات جدی فرهنگی داریم.

بحث فرهنگ را مطرح کردید، وقتی وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشورمان را با دیگر کشورها مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که در زمینه فرهنگ‌سازی، مشکلات اساسی داریم به این دلیل که آنها جامعه‌شان نهادمند و ساختارمند شده است، چه اتفاقی باید رخ دهد تا این وضعیت اصلاح شود؟
کسی منکر این نیست که ما خودمان هم مشکلاتی داشته‌ایم اما در ریشه‌یابی برخی از این مشکلات، نمی‌توان از کنار نقش کشورهای غربی به رهبری آمریکا در ایجاد برخی از این مشکلات عبور کرد.
کشوری که با بحران‌های مختلف از قبیل جنگ و تحریم و ترور و جنگ‌های روانی و رسانه‌ای مواجه باشد فرصت لازم برای نهادسازی و اصلاح برخی ساختارها ندارد و آنها با سیاست‌های خصمانه خود نسبت به ما، بخشی از این فرصت نهادینه‌سازی را از ما گرفته‌اند و آنقدر درگیر جنگ و حفاظت از ثروت و منابع خود بوده‌ایم و حسابی ما را مشغول کرده‌اند که از سایر امور غافل شده‌ایم، در همین بحث مرزهای منطقه و خلیج فارس و جزایر آن نگاه کنید وقتی که انگلیسی‌ها منطقه را ترک کردند اکثر مرزهای کشورهای منطقه را تعیین تکلیف نکردند تا کشورهای منطقه همواره بر سر مسائل مرزی مقابل هم باشند.

همه این جوری هستند، مگر آفریقا این طور نیست؟
خب آفریقا هم در دست آنها بوده است، بالاخره یا مناطق مختلف جهان در اختیار آمریکا بوده یا انگلیس، یا فرانسه و روسیه یا پرتقال و هلند و بقیه آنها بوده است و می‌بینیم که در هر جا که بوده‌اند منطقه را به جان هم انداخته‌اند مثلاً همین جام قهرمانی فوتبال را که با یک نام جعلی در عراق برگزار کردند را ببینید که خیلی هم برخورنده بود و من در این رابطه یک یادداشت کوچک هم نوشتم و در صحن هم برای تذکر شفاهی ثبت‌نام کردم ولی قرعه با ما یار نبود، آمده‌اند چیزی که مستندات تاریخی آن مال ماست را به چنان بحثی تبدیل کرده‌اند که کشورهای منطقه با هم درگیر شده‌اند، لذا اگر منطقی نگاه کنیم و بررسی کنید می‌بینید که یک فرصت‌هایی را از ما می‌گیرند و شرایط بحرانی برای ما ایجاد می‌کنند و موضوعات بحرانی را برجسته می‌کنند تا ما هم دنبال آنها برویم و به مسائل اصلی‌مان توجه نکنیم تا عقب نگه داشته شویم و اگر اینها نباشند می‌توانیم به جاهای خوبی برسیم.

آخر ما به نمادها بیش از واقعیت اهمیت می‌دهیم، واقعیت این است که کشورهای همسایه بیش از ما از ظرفیت‌ها و فرصت‌های خلیج فارس استفاده می‌کنند در حالی که ما بیشتر نگران تغییر نام خلیج فارس هستیم، واقعیت این است که بخش‌های عمده خلیج فارس، دریای سرزمینی کشورهای همسایه است.
از گذشته و طبق مستندات تاریخی در اختیار ما بوده است و همین الان ما بیشترین ساحل را در خلیج فارس داریم و ادعاهای دیگران، همه جدید و جعلی است.

خب این دلیل نیست، الان به دریای خزر نگاه کنید که روی آن این اندازه حساس نیستیم.
الان ما بیشترین ساحل، امکانات و استراتژیک‌ترین جزایر را در خلیج فارس داریم.

نه، اصلاً کاری به این نداریم بلکه می‌گوییم اسمش خلیج فارس یا هر چیز دیگر باشد در واقعیت امر هیچ تغییری ندارد و می‌خواهیم این را بگوییم که حرف شما را قبول داریم که مردم منطقه را دنبال منازعات هویتی و سیاسی و بی‌حاصل برای ایجاد دشمنی‌های فزاینده می‌اندازند.
آن یک بحث است که ما را به جان هم می‌اندازند ولی یک بحث دیگر، تضعیف هویتی است که اگر به عنوان مثال خلیج فارس و ابن‌سینا و مولوی و خیام و هویت‌های قومی را از ما بگیرند ما دیگر هویت نداریم.
هیچ غارتی خانمان براندازتر از غارت تاریخی و هویتی نیست و آنها در حال چنین دستبردی به ما هستند و برای این مهم با برنامه کار می‌کنند. به عنوان مثال آنقدر بر روی خلیج‌فارس که نماد هویتی ما و مرکز اساسی و ثقل انرژی دنیاست (۶۰ درصد انرژی دنیا از خلیج فارس تامین می‌شود) کار می‌کنند که حتی برخی از ما هم نسبت به آن بی‌تفاوت شویم و یا در آن برای برخی از ما هم تشکیک ایجاد شود.
البته یکی از مهم‌ترین پایه‌های این جنگ هویتی، اقتصادی است چون در خلیج فارس ثروت عظیمی نهفته است و اول باید هویت و تاریخ آنرا بدزدند و بعد که دست ما به لحاظ هویتی تهی شد آنگاه گذرگاه برای غارت اقتصادی آن نیز باز می‌شود.

مگر الان اقتصاد منطقه در دست آنها نیست؟ الان اقتصاد خلیج فارس در دست عربستان، قطر، کویت، امارات و اینهاست، احساس می‌شود که مقداری با این بحث فاصله داریم.
منطقه استراتژیک خلیج فارس در اختیار ماست و این یعنی اختیار اقتصاد و امنیت منطقه در دست ماست. ببینید کشورهای حوزه خلیج فارس سال‌هاست به دنبال این مهم هستند که راه‌هایی برای دور زدن تنگه هرمز پیدا کنند اما شرایط این کشورها نشان می‌دهد که هیچ راهی برای انتقال نفت‌شان جز عبور از تنگه هرمز ندارند و اصل اقتصاد این کشورها هم روی نفت است پس برای تقویت اقتصاد و توسعه آن نمی‌توانید ژئوپلیتیک را نادیده بگیرید و این یکی از نمادهای قدرت ماست.

شاید در طول یکی دو سال گذشته، سیاست خارجی ما در منطقه حالت تدافعی پیدا کرده است، علت آن چیست؟
یعنی چه که تدافعی شده است؟

قبلاً ما خیلی و شاید از سال ۹۴ به بعد تا شهادت سردار سلیمانی، حوزه سیاست خارجی‌مان در حوزه محور مقاومت و محور تحت نفوذ، مانند قبل از آن نیست و به یک حالت تدافعی رفته‌ایم.
برای این شرایط دو نوع تفسیر وجود دارد، یکی اینکه برخی از صاحب‌نظران معتقدند ما وارد یک دوران جدید در سیاست خارجی خود شده‌ایم و نمی‌توانیم مانند گذشته واضح و ویترینی عمل کنیم، چون دنیا متفاوت شده است.
یک تفسیر دیگر همان چیزی است که شما اشاره نمودید که ما بعد از شهادت سردار مقداری در موضع انفعال قرار گرفته‌ایم و حتی وقتی سردار سلیمانی شهید شد صهیونیست‌ها یک استراتژی ترسیم کردند با عنوان استراتژی پساسردار، چون این شخصیت خیلی شخصیت مهمی بود و گفتند ایران بعد از سردار در موضع انفعال رفته است که من با این قسمت دوم موافق نیستم چون سردار سلیمانی ساختار ایجاد کرده است و این ساختار با شهادت ایشان از بین نرفته است بلکه متناسب با شرایط عمل می‌کند.
نکته مهم این است که بسیاری از رفتارهای صهیونیست‌ها در منطقه کنش نیستند بلکه واکنش به شکست‌هایی است که در منطقه از ایران و جبهه مقاومت داشته‌اند اما ما هم غفلت‌هایی در منطقه داشته‌ایم.
یک آینده‌پژوهی قبلاً توسط یکی از نهادهای امنیتی ما انجام شد که پیش‌بینی شد در بلندمدت آمریکا از منطقه خارج می‌شود و کشورهای منطقه به حامی نیاز دارند بنابراین ما باید تلاش کنیم تا جمهوری اسلامی حامی این کشورها شود وگرنه اسرائیل وارد منطقه می‌شود و این کار را انجام می‌دهد که متأسفانه اسرائیل آمد و در بسیاری از کشورها هم حضور سیاسی دارد و هم حضور اقتصادی و امنیتی که البته ما هنوز فرصت داریم تا این حضور را کمرنگ کنیم و اجازه ندهیم بیش از این حرکت کند و بخشی از این مهم در سایه تقویت دیپلماسی همسایگی امکانپذیر است.
اسرائیل برای برهم زدن برجام و جلوگیری از احیای آن و به پشتوانه برخی از همین حکومت‌های متحجر منطقه یک استراتژی طراحی کرد و یکی از عواملی که تاکنون برجام به نتیجه نرسیده است، این استراتژی صهیونیست‌ها بود.
زمانی که بایدن به قدرت رسید پیش او رفتند و چندین ساعت با او جلسه داشتند و استراتژی «مرگ با هزاران شمشیر» را برایش توضیح دادند و گفتند با این استراتژی ایران تسلیم می‌شود و نیازی به برجام نیست و بعد از سال‌ها آمریکا را با این استراتژی تسلیم کردند.
من همیشه در کلاس‌های درسم استراتژی «جوجه‌تیغی و مار» را برای دانشجویان توضیح می‌دادم به این معنا که جوجه‌تیغی وقتی می‌خواهد مار را بکشد از دم مار شروع می‌کند و سیخ می‌زند و خود به خود وقتی به سر می‌رسد، تمام بدن بی حس است و نابودی و از بین بردن سر برایش کاری ندارد.
دُم ما در منطقه، جبهه مقاومت است، اسرائیل سال‌ها به آمریکا می‌گفت اشتباه می‌کند که به دُم ایران می‌زند و باید به سر آن بزند یعنی همان استراتژی  «کشتن سر هشت پا» و آمریکا تا قبل از آمدن بایدن با این استراتژی کشتن سر هشت پا مخالف بود و  می‌گفت اگر فلسطین و سوریه و عراق و لبنان را تضعیف کنیم ایران هم خود به خود ضعیف می‌شود اما الان آنها هم قبول کرده‌اند ‌که سر را بزنند.
استراتژی مرگ با هزار جراحت یا مرگ با هزاران شمشیر صهیونیست‌ها یعنی همان زدن سر هشت پا. آنها از هر سو برای ما شمشیری بلند کرده‌اند، در مرز ما با آذربایجان حضور دارند، آمریکا در افغانستان طالبان را علم کرده هر چند برخی فکر می‌کنند طالبان دشمن آمریکاست اما من معتقدم طالبان نیروی آمریکاست و صرفاً نسبت به گذشته هوشمند شده وگرنه تغییر نکرده و دوست ما نیست البته ما این همسایه اجباری را به مصلحت ملّی خود پذیرفته‌ایم و این سیاست بهینه‌ای است.
عادی کردن روابط صهیونیست‌ها با کشورهای منطقه، بال دیگر این استراتژی است. جنگ و تحریم اقتصادی، ترور، تهمت، جنگ روانی و رسانه‌ای، تفرقه میان اقوام و ادیان و مذاهب و امثالهم شمشیرهای مختلفی است که دشمن بلند کرده و هر جا به او میدان بدهیم فرود می‌آورد یا در حوزه حقوق بشر، در حوزه مقابله با توان پهبادی و موشکی، در حوزه افکار عمومی داخلی تلاش می‌شود که ایران تحت فشار حداکثری قرار داشته باشد.
البته من نگران این تحرکات دشمن نیستم چون آنها در برابر کنش‌های ما واکنش نشان می‌دهند و نگرانی من از شمشیر درونی است که توسط مدیران ناکارآمدی که یا آسانسوری بالا آمده‌اند یا براساس روابط و بدون رزومه و ضوابط، صندلی حساس مسئولیت را اشغال کرده‌اند بر پیکر کشور زده می‌شود و این یکی از مهم‌ترین غفلت‌های ماست که در این دوره اخیر بیشتر نمود داشته است.
غفلت دیگر ما در حوزه رسانه بوده است، اهمیت رسانه به اندازه‌ای است که حکومت عربستان به عنوان یک حکومت واپس‌گرا که در حوزه زنان و شیعیان قواعد حقوق بشر را عملاً نقض می‌کند ضعف خود در میدان یمن و سوریه و عراق را با یک جنگ رسانه‌ای که علیه ما راه انداخته جبران می‌کند و ایران اینترنشنال که سالانه ۲۶۰ میلیون دلار هزینه دارد را علیه تمامیت ارضی و علیه امنیت ملّی ما تجهیز کرده و در این مسیر تخریبی آمریکا تمام هزینه این شبکه تروریستی را تا سال ۲۰۲۵  پرداخت نموده است. اصلاً بعید بوده که یک رسانه بیاید عملیات تروریستی را آموزش دهد ولی ایران اینترنشنال این کار را می‌کند و نقش زیادی در تخریب سرمایه اجتماعی در ایران داشته است.
باید توجه داشت که رسانه هر چند با یک واحد سیاسی مشکل داشته باشد نمی‌تواند برخلاف قواعد و رسالت رسانه‌ای، آموزش ترور و تخریب بدهد اما ایران اینترنشنال در این مسیر می‌رود و وقتی عربستان را مورد سوال قرار دادیم از ترس انتقام ایران هر نوع ارتباطی با این شبکه را انکار کرد در حالی که سیاست‌های این به اصطلاح رسانه در اینتلیجنت سرویس طراحی می‌شود و پول آنرا عربستان می‌دهد، بسیاری از هشتک‌های ضد امنیت ملّی با پول عربستان ایجاد می‌شود و امپریالیسم رسانه‌ای غرب هم مزید بر علت شده تا ما با چالش‌های جدی مواجه شویم.
ما در حوزه رسانه به درستی سرمایه‌گذاری نکردیم لذا در جنگ روایت‌ها با چالش مواجه شده‌ایم و در خیلی از موارد نتوانستیم روایت اول را شفاف و صریح منتقل کنیم. با همه اینها ما در این مقطع حساس، علیرغم فشار بیش از 47 سرویس امنیتی توانستیم جنگ امنیتی را ببریم و در حوزه امنیتی دشمن را شکست دهیم اما دشمن در مرحله جدید به دنبال تقویت شکاف‌ها و مشکلات اقتصادی است تا نارضایتی عمیق اجتماعی ایجاد کند و ما باید رویکرد اقتصادی خود را تغییر دهیم و مدیران و مسئولان کلان کشوری که توان مدیریت اقتصاد ما را ندارند جابجا کنیم.

ایران اینترنشنال چه کسانی هستند؟ مگر همان بچه‌های خودمان نیستند؟
بله، اما سیاستگذاری و هدف و هزینه آن جای دیگری تعبیه می‌شود و بچه‌های خودمان صرفاً ابزار هستند ولی دشمن برای آنها استراتژی تدوین می‌کند.

منظور این است که همین بچه‌ها را اینجا بصورت مرتب و سلسله‌وار حذف می‌کنیم و آنها هم می‌روند سرباز یک نفر دیگر می‌شوند و این موضوعات به نام جمهوری اسلامی تمام می‌شود و آنرا به پای نهادهایی مثل شورای نگهبان و صداوسیما می‌نویسند.
اینجا بحث جمهوری اسلامی نیست که حذف کند، چون نه جمهوریت و نه اسلامیت، رویکرد حذفی ندارند بلکه متأسفانه یک سری افراد در یک سری جاها و نهادها به علت ناتوانی و ناکارآمدی و اتخاذ سیاست‌های غلط، قدرت جذب ندارند و متناسب با ظرفیت نظام حرکت نمی‌کنند وگرنه سیاست جمهوری اسلامی این نیست. ضمن اینکه در آن سوی مرزهای این سرزمین، اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکری وجود دارند که با هزینه و سرمایه‌گذاری زیاد بر روی نقاط ضعف ما سرمایه‌گذاری می‌کنند.
من رفتم با یک نهاد امنیتی در مورد فرار نخبگان صحبت کردم، آنها گفتند ما با فلان مجری و فلان نخبه تأثیرگذار صحبت کردیم و مجابش کردیم که بماند یا مثلاً فقط در یک فقره اقناع‌سازی ۳۰۰ نخبه را از کانادا برگرداندیم که در کشور خودمان خدمت کنند اما سیاست‌های غلط و ناکارآمد فلان نهاد و بهمان نهاد، هزاران نخبه را فراری می‌دهند.
ببینید در درون صداوسیما یک سری افراد خاص وجود دارند و من رفتم با آنها صحبت کرده‌ام که مثلاً فلان مجری توانایی که بیست میلیون آدم را پای تلویزیون می‌نشاند را چرا حذف می‌کنید؟ استدلال برخی از این افراد این بود که فلان بابا شاخ شده!
من گفتم داستان شما مثل یارو شده که اسم بچه‌اش را رستم گذاشت و بعد خودش ترسید صدایش بزند! شما یک شخصی را برای خودتان رستم کرده‌اید و از او می‌ترسید!؟ مگر نمی‌گویید این شخص شاخ شده است؟ این فرد با پول و هزینه جمهوری اسلامی شاخ شده است پس بیایید از این شاخ خودساخته و توانایی‌هایش درست استفاده کنیم ولی شما می‌آیید او را به خاطر فلان مدیر شبکه حذف می‌کنید و منافع یک شبکه را قربانی دعواهای شخصی می‌کنید بدون اینکه برآورد کنید فرصت و هزینه چنین رفتارهای سلیقه‌ای که در سایه فقدان مدیریت صحیح منابع انسانی شکل می‌گیرد چقدر است؟
پس ما نمی‌توانیم بگوییم این سیاست نظام است چون جمهوری اسلامی هیچ وقت دوست ندارد آن شخصی که نخبه است از کشور خارج شود.
من به رئیس رسانه ملّی گفتم که یک کمیته صیانت از هنرمندان را تشکیل دهد.

قبل از اینکه برادرش برود یا بعد از آن!؟
تازه که ایشان مدیر صداوسیما شده بودند من و همکارم با ایشان دیدار داشتیم و به من گفت برنامه‌ای دارم تا مستند زندگی شما را به عنوان خانمی که خودساخته‌اید و با لیست به مجلس نرفته‌اید و از یک منطقه محروم آمده‌اید و مجلس را تحت تأثیر قرار داده‌اید برایتان بسازیم، که من در آن جلسه گفتم یک کمیته صیانت برای هنرمندان و زیرمجموعه‌ات تشکیل بدهید، صیانت نه به آن معنا که حواس‌تان باشد و نقش پلیس را برایشان بازی کنید بلکه صیانت یعنی به لحاظ اقتصادی به آنها برسید، از معیشت آن محافظت کنید به لحاظ فرهنگی و سیاسی به آنها داده بدهید و روی آنها و خواسته‌هایشان کار کارشناسی کنید.
من گفتم ببینید در هالیوود وقتی هنرپیشه در درون یک ساختار قراردادی می‌بندد نمی‌تواند علیه آن ساختار صحبت کند و باید در آن چارچوب صحبت کند، شما برای هنرپیشه هزینه می‌کنید، او را مطرح می‌کنید، تلویزیون جمهوری اسلامی را در اختیارش می‌گذارید و بعد یکباره علیه شما موضع می گیرد! این چه کاری است که انجام می‌دهید؟
این دفعه که با فراکسیون زنان با ایشان دیدار داشتم گفتم یادتان می‌آید گفتم که یک کمیته صیانت تشکیل بدهید ولی آنها را رها کردید و باعث شد الان یک فضای چالشی ایجاد شود؟
البته بخش عظیمی از این مشکلات، ریشه‌های قدیمی دارند و صرفاً به مدیریت جدید برنمی‌گردد اما می‌توان با این ریشه‌ها مقابله کرد، با همه اینها رویکرد جدید صداوسیما که فضای جدیدی را ایجاد کرده و به دنبال استفاده نسبی از تمام ظرفیت‌ها و سلایق است خوب است اما در جلسه آخری که با رئیس رسانه ملّی داشتیم وقتی ما مشکلات و انتقادها را مطرح کردیم ایشان حرف قابل تأملی زدند و گفتند ما هم این آسیب‌ها را می‌دانیم و قبول داریم و برای همه اینها برنامه داریم اما پول و بودجه کافی نداریم!
این صحبت در حالی مطرح می‌شود که ما در یک جنگ تمام عیار رسانه‌ای قرار داریم و رقبای ما امپریالیسم رسانه‌ای تشکیل داده‌اند اما ما هزینه نمی‌کنیم و این بازی را جدی نگرفته‌ایم هرچند نمی‌توان از اجماع و هم‌افزایی دشمن علیه خودمان بگذریم اما ما عرصه هنر و فرهنگ و رسانه را جدی نگرفته‌ایم.

در حالی که در مجلس توافق بر سر برجام کاملاً تمام و در صحن غیرعلنی نیز بر روی آن صحبت شد و سپس قالیباف برای آن صحبت کرد و قرار شد امضا شود، آن بعدازظهری که امیرعبدالهیان به روسیه رفت و برگشت، چه اتفاقی افتاد که کلاً ورق برگشت؟
برجام فعلاً تمام نشده است و هنوز در جریان است اما اصلاً ناکامی این توافق  تا الان از جانب ما نبوده است، فشار صهیونیست‌ها که قبلاً اشاره کردم و هزینه‌های کلان برخی کشورهای منطقه مانند عربستان از یک طرف و تلاش بخشی از حاکمیت روسیه برای برهم زدن توافق و امید آمریکا به تأثیر استراتژی «مرگ با هزاران شمشیر» اسرائیل و داده‌های غلط منافقین به آمریکا و غرب و چنددستگی در درون کشور، زمینه‌های مهمی برای مطول نمودن احیای برجام است.
البته فشارهای محور غربی-عربی-عبری بر ایران در راستای این است که دست ایران در مذاکرات خالی شود پس برجام هنوز هست که آنها این همه فشار می‌آورند و می‌خواهند ما با دندان کشیده سر میز مذاکره بنشینیم و اتفاقاً سفر اخیر گروسی و میانجیگری چین برای ارتباط ایران و عربستان نشان‌دهنده این است که ما از این مرحله عبور کرده‌ایم و مذاکرات برجامی به زودی انجام خواهد شد.
اما در مورد روسیه باید بگویم طبق منطق اولویت منافع ملّی بر منافع دیگران، آنها می‌ترسیدند اگر ایران به توافق برسد روس‌ها که با جنگ اوکراین عملاً با غرب وارد جنگ شده‌اند معرکه انرژی را واگذار کنند و غرب با وجود ارتباط با ایران، روسیه را کاملاً در حاشیه قرار ‌دهد لذا برخی مقامات روسیه، نه کلیت حاکمیت روسیه، حتی مصاحبه کردند که از تحریم ایران خوشحال هستند و یا با داستان پهبادها عملاً ما را شریک جنگ اوکراین نمودند که اگر آنرا خوب مدیریت نکنیم ممکن است مشکلاتی برای ما ایجاد شود بنابراین هرچند درداخل هم عواملی بود ولی این بار بیشتر، عوامل خارجی مانع کار بود.
البته من باز تکرار می‌کنم برجام فعلاً تمام نشده است و آمریکا مدام پیام می‌دهد که هر کجا شما بگویید ما می‌آییم! حتی در اوج اغتشاشات هم این پیام را برای مذاکره دادند که مسئولین ما گفتند این ریای سیاسی برای چیست که از یک طرف اعلام می‌کنید برجام تمام شده است و از طرف دیگر پیام مذاکره می‌دهید!؟ گفتند این مواضع ما مصرف داخلی دارد و شما تحریم هستید و ما هم به انرژی نیاز داریم و بیایید با هم بنشینیم و مسأله‌مان را حل کنیم. البته آنها در ادامه سیاست ترامپ به شکلی می‌خواهند اروپا را هم حذف کنند یعنی خودشان بیایند و مستقیم مذاکره کنند و در عین حال این پیغام و پسغام‌ها با مطالبات غیرقانونی و زیادخواهانه‌ای هم همراه است که جمهوری اسلامی تاکنون تسلیم نشده است.
من وقتی رفتار آمریکایی‌ها را تحلیل می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که می‌خواهند با فشارهای حداکثری، کاملاً دست ایران را در مذاکره خالی کنند و همان‌طور که گفتم ما تقریباً با دندان‌های کشیده شده پای میز مذاکره برویم و البته این روش نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد.
گاهی شما برای به نتیجه رساندن یک مذاکره تلاش می‌کنید گام‌های اعتمادساز بردارید و به حریف هم اجازه انتفاع می‌دهید اما آمریکا مسیر دیگری را انتخاب نموده است و فکر می‌کند با فشارهای مختلف از قبیل تحریم و ترور و تحریف و جنگ رسانه‌ای و روانی و دادن فضا به خرابکاری صهیونیست‌ها می‌تواند ایرانی ضعیف را پای میز مذاکره ببرد که این روش ناشی از تحلیل غلط آمریکایی‌هاست، این بازی خطرناک است و اگر از کنترل خارج شود می‌تواند حامل خطرات جهانی و منطقه‌ای باشد.

از ابتدای ورودتان به مجلس، انتقادات شدیدی را متوجه خودروسازان کردید و اتفاقاً بسیار هم در کشور سروصدا کرد، الان وضعیت خودرو را داریم می‌بینیم، نتیجه آن همه سر و صدا و پیگیری‌هایتان چه بود؟
ما وظیفه نظارتی و مطالبه‌گری داریم و نماینده مردم هستیم و باید مطالبات مردم را مطرح کنیم و حداقل نتیجه این بوده که به واسطه تاثیرگذاری آن صحبت‌ها، هم افکار عمومی استقبال کردند و هم خودروسازان علیه من بیانیه‌ای صادر کردند! و نکته بعد هم در اثر این رویکرد که تعدادی از ما نمایندگان اتخاذ کردیم در مجلس هم یک قانون برای واردات خودرو وضع کردیم هرچند آئین‌نامه خوبی برایش نوشته نشد اما حرکت خوبی بود.
نکته قابل توجه این است که یک مافیای بسیار قدرتمند در پشت قضیه خودرو وجود دارد که من وقتی بحث استیضاح وزیر صمت مطرح بود گفتم اگر صد وزیر را هم عوض کنیم تا تمام نهادهای نظارتی، امنیتی و قضایی ما دست به دست هم ندهند و با این مافیا مقابله نکنند فایده‌ای نخواهد داشت چون در این سال‌ها یک شبکه قدرت ایجاد کرده‌اند وقتی با شبکه قدرت مواجهیم، از یک جایی می‌روید که جلوی آنرا بگیرید می‌بینید در جای دیگر ریشه دوانده است.
این مافیا در جاهای مختلف وجود دارد و واقعاً مسئولین را دچار اشتباه محاسباتی می‌کند، یکی از نماینده‌ها پیش من آمد و گفت به وزارت صمت پیشنهاد دادم که فلان شخص نماینده تویوتا در قطر است و می‌گوید ۷۰ هزار خودرو را با تومان به شما می‌دهم و وارد ایران می‌کنم و وزارت صمت استقبال کرده است ولی در ادامه، بعد از چند روز مسکوت مانده است چون این مافیا به اشکال مختلف در حال قدرت‌افزایی است و شبیه یک اختاپوس در همه جا وجود دارد.
 

یعنی مشخص نیست این مافیا کجاست که جلوی کار را می‌گیرد؟
نه، واقعاً همه جا هست و هیج جا نیست! البته مافیاهای مختلفی وجود دارد که به شکل نامرئی عمل می‌کنند و باید یک عزم ملّی برای مقابله با آنها تشکیل داد، حالا یک نکته‌ای را بگویم، ما در مجلس روی واردات سیگار، شش هزار میلیارد عوارض بستیم و براساس آن عوارض در کمیسیون تلفیق، درآمد ایجاد کردیم و آنرا به حوزه بهداشت و ورزش و آموزش و پرورش اختصاص دادیم ولی در صحن علنی روی هوا رفت چون مافیایی که ممکن است درون مجلس یا دولت و جاهای مختلف باشد و خودشان در حوزه دخانیات منافعی داشته باشند به موضوع ورود کردند و اصلاً چیز عجیبی اتفاق افتاد و تمام آن درآمدی که ایجاد کردیم منهدم شد! ما کلی در کمیسیون  تلفیق فکر و تلاش کردیم تا این درآمد را ایجاد کردیم و مطمئن بودیم که قطعاً در صحن مصوب می‌شود اما با یک حرکت عجیب و مرموز همه زحمات در صحن علنی روی هوا رفت و نفهمیدیم از کجا ضربه خوردیم.
لذا بخشی از این مافیاها ممکن است به بعضی از مسئولین که تعدادشان هم زیاد نیست و روی این تأکید دارم، اما قدرتمند هستندو در پشت قضیه هستند برگردد، مثلاً در جلسه‌ای که در کمیسیون امنیت ملّی داشتیم در مورد ۲۵۰ بدهکار ارزی صحبت شد که نکته قابل تأمل برای من این بود که وقتی طرف داشت با ما صحبت می‌کرد با لحنی آهسته و تقریباً زیر لب ‌گفت «۲۵۰ بدهکار ارزی داریم که پشت اینها ۲۵ تا ۳۰ مسئول هستند» البته از نظر من اینها مسئول نیستند، اینها خائن به انقلاب هستند.

و کسی هم با آنها برخورد نمی‌کند؟
به هر حال!

لابد آنها با کسی برخورد می‌کنند!
با آنها برخورد می‌شود اما شبکه قدرتی که اینها تشکیل داده‌اند خیلی اهمیت دارد و این شبکه، هوشمند هم هست و برای مقابله با آن یک عزم ملّی لازم است یعنی زمانی که من به بحث خودروسازی ورود کردم حتی آمدند صحبت‌های مرا تقطیع کردند و اصلاً در آن معلوم نبود طرف صحبت من خودروسازان بوده و می‌خواستند با این کار، خودشان را تبرئه کنند و خیلی‌ها پیش من آمدند و گفتند اینها تیم قدرتمندی هستند و نباید با آنها درافتاد ولی گفتم من در این کار ورود کرده‌ام و باید هزینه‌اش را هم بدهم چون نمی‌توان گفت که من با یک فسادی مبارزه می‌کنم ولی هزینه‌ای برایم نداشته باشد، بالاخره در هر فرصتی در این مورد تلاش می‌کنم و حداقل نتیجه این کار می‌تواند این باشد که آنقدر صحبت شود تا شاخک‌های بعضی نهادها برای مقابله تیزتر شود.

در جریان اعتراضات اخیر در کشور موضوعی مطرح شد که برخی نمایندگان مجلس خواستار اعدام معترضان شده‌اند و نامه‌ای با این مضمون و با امضای برخی نمایندگان به قوه قضاییه ارسال شده است، آیا این موضوع صحت دارد و در صورت صحت داشتن، شما هم جزو امضاکنندگان بوده‌اید؟ و در کل شیوه مورد نظر شما برای نحوه برخورد با این قشر از جامعه چیست؟
هیچ نماینده‌ای اعدام مردمش را امضا نمی‌کند و این یک نامه جعلی بود که توسط مجلس هم تکذیب شد در ضمن ما که در جایگاه قاضی نیستیم تا در مورد افراد قضاوت کنیم، ضمن اینکه بنده در نهادهای مختلف رایزنی کردم که جوانان و افرادی که هیجانی شدند و عقبه عناد نداشتند مورد رأفت قرار بگیرند که الحمدالله خود رهبر انقلاب با درایت فرمان عفو عمومی صادر نمودند.

نمایندگی در مناطق زاگرس‌نشین به نحوی سخت است و انتظارات بالاست، اگر به عقب و سال ۹۸ برگردیم باز هم ثبت‌نام می‌کنید؟ دوم اینکه الان به نظر خودتان تا چه حد توانسته‌اید به برنامه‌های خود عمل کنید یا به انتظارات مردم پاسخ دهید؟
بله، کسی در کاری ورود می‌کند زمانی می‌گوید اشتباه کرده‌ام که بدون مطالعه و هیجانی وارد آن کار شده باشد.

پس اگر زمان به عقب برگردد مجدداً شرکت می‌کنید؟
بله، دوباره شرکت می‌کنم چون گفته‌ام یک سری توانایی دارم و می‌توانم آنرا در حوزه مطالبه‌گری برای مردمم بگذارم و کاملاً با مطالعه هم آمده‌ام، حتی بعضی از دوستان در مجلس گفتند این قدر شما خوب قواعد نمایندگی را رعایت می‌کنید انگار چندمین دوره نمایندگی شما در مجلس است که گفتم رشته و تخصصم این بوده است و در مورد حوزه‌ای که مسئولیت یک نماینده است کاملاً مطلعم.

به اعتقاد عده‌ای، ورود به کمیسیون امنیت ملّی با وجود کثرت افراد متقاضی و مشهور سخت است، ورود به این کمیسیون برایتان سخت بود؟
روزهای اول که من برای بحث کمیسیون امنیت ملّی ورود کردم چون حوزه تخصصی من بود و بسیاری از افراد برای این کمیسیون صف گرفته بودند و افرادی بودند که به اصطلاح خیلی گردن کلفت بودند دو هفته هر روز مجلس بودم و از حقم مواظبت کردم چون معتقد بودم اگر حق من ضایع شود و نتوانم از حق خودم دفاع کنم نمی‌توانم از حق مردمم دفاع کنم و نهایتاً با تلاش‌هایی که داشتم اجازه ندادم در بین کمیسیون اسم من نباشد. حتی وزیر دفاع سابق در اولین جلسه‌ای که با هم داشتیم به من گفت چطور بین این همه مدعی پر و پا قرص وارد کمیسیون امنیت ملّی شده‌ای!؟ البته من منهای امتیازات دیگرم فقط هزار امتیاز به واسطه مرتبط بودن مدارک تحصیلی‌ام با کمیسیون امنیت ملّی دریافت نمودم.
بعدها یکی از اعضای کمیسیون که خودش در وزارت خارجه بود به من گفت من قبل از شناخت توانایی‌های شما در کمیسیون با خودم گفتم چرا باید یک خانم به کمیسیون امنیت ملّی بیاید و به خاطر این پیش‌داوری عذرخواهی کرد. حتی یک بار در جلسه‌ای من یک صحبت کاملاً تخصصی داشتم و آقای ذوالنور که رییس کمیسیون بود همان وسط جلسه یاداشتی برای من فرستاد که: «خوشحالم مثل بعضی‌ها حرف مفت نمی‌زنی» که بعد از جلسه از ایشان تشکر کردم و گفتم من سال‌هاست در این زمینه بصورت تخصصی کار کرده‌ام، یا در جلسه‌ای که وزیر امورخارجه سابق حاضر بود و من یک تحلیل از وضعیت بین‌الملل و شرایط کشور خودمان ارائه دادم گفت «خوشحالم در کمیسیون امنیت ملّی خانمی هست که مسائل بین‌المللی را این قدر خوب می‌فهمد» یا در سفری که با وزیرخارجه کنونی به بالکان رفتم و دخالت مستقیم در مذاکرات داشتم ایشان نیز نگاه بسیار مثبتی به توانایی‌های بنده داشتند. من به واسطه تخصص و مطالعاتم، کمیسیونم را انتخاب کردم و بسیار خوشحال هستم در این کمیسیون حضور دارم.



ماحصل تلاش‌های شما در مجلس برای استان چه بوده است؟
وظیفه اصلی نماینده قانونگذاری و نظارت است. بنده در قانونگذاری دخالت مثبت داشته‌ام و آخرین کاری که در این حوزه انجام دادم اصلاح کل بند ح تبصره 9 بودجه بود که با یک پیشنهاد دستگاه‌های اجرایی را مکلف کردم یک درصد از اعتبارات خود را به حوزه زنان، جمعیت و خانواده اختصاص دهند که این یک درصد رقمی بالای 4 هزار میلیارد تومان است.
در بودجه پارسال هم موثر عمل کردم و در کمیسیون تلفیق به عنوان عضو کمیته امنیتی-دفاعی بیش از 3500 میلیارد تومان بودجه برای نیروهای مسلح مصوب کردم.
در سایر حوزه‌های قانونگذاری نیز ورود موثر داشته‌ام مخصوصاً در طرح‌ها و لوایحی که در کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مطرح شده‌اند، علاوه بر این تلاش زیادی صورت گرفته تا بودجه استان چه قبل از آمدن لایحه به مجلس و چه بعد از آمدن آن به مجلس افزایش پیدا کند. متأسفانه چون بودجه براساس یکسری شاخص به استان‌ها داده می‌شود و ما در آن شاخص‌ها ضعیف هستیم متناسب با این شاخص‌ها بودجه تعریف می‌شود و ضریب محرومیت خیلی کارساز نیست البته بنده بعد از پایان کمیسیون تلفیق پارسال 30 میلیارد به بودجه اربعین اضافه کردم و برای برج هنر ایلام هم ردیف ایجاد و مبلغ 30 میلیارد برای آن اعتبار تعریف کردم و 50 میلیارد هم به بودجه راه آهن اضافه نمودم و امسال نیز اقداماتی از این دست انجام دادم که فعلاً چون از نتیجه نهایی اطلاع ندارم نمی‌توانم موردی را خدمت شما عرض کنم.
بودجه استان ایلام در تلفیق پارسال که بنده حضور داشتم 3/4 درصد نسبت به لایحه افزایش یافت، رتبه استان ایلام در بودجه‌های عمرانی از 24 به 21 ارتقا یافت که این مورد حاصل تلاش نمایندگان بود.
در حوزه نظارتی نیز هر چند بنده هر تذکر و سوال و طرحی را امضا نمی‌کنم و معتقدم نماینده ماشین امضا نیست و باید در امضاهای خودش دقت کند و بسیار با حساسیت امضا می‌کنم اما تا این لحظه که با شما صحبت می‌کنم 975 تذکر به وزرا و 397 سوال هم از وزرا ثبت و امضا کرده‌ام و بیش از 30 تحقیق و تفحص از دستگاه‌ها را امضا کرده‌ام که حداقل خودم سه طرح را بارگذاری نموده‌ام که مهمترین آنها طرح شرکت بهره‌برداری نفت و گاز ایلام بوده است و این سوای طرح‌هایی است که سایر نمایندگان نوشته‌اند و ما امضا کرده‌ایم و اینها علاوه بر نطق‌ها، تذکرات و پیشنهادات شفاهی است که از تریبون مجلس مطرح نموده‌ام.
بنده تاکنون 3 نطق سالانه و 3 نطق اضطراری انجام داده‌ام و نزدیک به 15 تذکر شفاهی هم که از تریبون مجلس پخش شده‌اند را داشته‌ام که اکثراً با اقبال عمومی مواجه شده‌اند البته ما برای نطق و تذکر منهای نطق سالانه که فقط یک بار قرعه‌کشی می‌شود هر روز ثبت نام می‌کنیم و باید قرعه‌کشی شوند و شانس با من یار بوده که به اندازه کافی اسمم از قرعه درآمده و توانسته‌ام صحبت کنم.
در راستای وظایف نظارتی مجلس علاوه بر فراکسیون زنان، کمیسیون مشترکی متشکل از نمایندگانی از کمیسیون‌های انرژی، صنایع وکشاورزی به استان آوردم و به همراه کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی سفرهای نظارتی به هرمزگان، جزایر سه‌گانه، استان خراسان رضوی و استان‌های اصفهان، قم و اراک (بازدیدهای هسته‌ای) داشتم و به همراه فراکسیون زنان از کردستان و به همراه فراکسیون اقتصاد انرژی از استان خوزستان و به همراه فراکسیون محرومیت‌زدایی از حاشیه‌نشینان مشهد بازدید داشتیم.
در راستای انجام وظایف ملّی و به دعوت نمایندگان و نهادهای استان‌های دیگر برای سخنرانی و جهاد تبیین دعوت شدم که در این راستا به استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، گیلان، مازندران، همدان و قزوین سفر کردم.
در راستای دیپلماسی پارلمانی به همراه رییس مجلس به ترکیه و به همراه وزیر امورخارجه به حوزه بالکان سفر داشتم که در دو کشور بوسنی و صربستان ضمن سخنرانی برای ایرانیان مقیم این کشورها در تمام جلسات در حوزه زنان، ورزش و دیپلماسی پارلمانی حضور جدی و فعالی داشتم.
در وبینارهای مختلف با روسیه، اندونزی و چند کشور به عنوان نماینده کمیسیون امنیت ملّی و فراکسیون زنان سخنرانی داشتم و از بنیادها و نهادهای مختلف خارج از کشور دعوت به سخنرانی شدم اما به دلیل اهمیت مسائل حوزه انتخابیه دعوت‌ها را رد کردم و آنها را به فرصت مقتضی موکول کردم.
با حضور در شبکه‌های تلویزیونی، رسانه‌های نوشتاری و شبکه‌های اجتماعی نیز بخشی از وظایف نظارتی خود را انجام دادم.
نکته بعدی این است که یکی از شعارهای من در انتخابات، ایجاد نگاه راهبردی به ایلام بود که در این راستا در گام اول ایلام و داشته‌هایش را در تریبون مجلس مطرح کردم البته تمام مباحثی که من مطرح می‌کنم کاملاً با مطالعه و کارشناسی است مثلاً وقتی می‌گویم "ایلام دروازه مدیترانه است" با مطالعه است.
یکی از معاونان وزرا به من گفت «من فکر کردم همین جوری گفتی و صرفاً یک بحث تبلیغاتی برای ایلام بوده اما رفتم تحقیق کردم دیدم نه، واقعاً ایلام می‌تواند دروازه مدیترانه باشد!» وقتی در حوزه‌های مختلف بحث می‌شود باید با مطالعه و کارشناسانه باشد مثلاً در حوزه نفت و گاز باید نگاه کاملاً راهبردی باشد تا به نتیجه برسد.
در موضوع شرکت مستقل بهره‌برداری نفت و گاز ایلام که من آنرا بارگذاری کردم موفق شدیم برای این شرکت در کمیسیون تخصصی انرژی رأی مثبت کسب کنیم، درست است که وزارت نفت فعلاً در برابرمان است چون می‌ترسد اگر استقلال شرکت ایلام رأی بیاورد مسیر استقلال شرکت‌های دیگر باز ‌شود ولی ما در کمیسیون تخصصی کار را جلو برده‌ایم و برایش رأی گرفته‌ایم این یعنی نگاه به ایلام طوری است که می‌دانند اگر بخواهند حق ایلام را ضایع کنند تریبونی وجود دارد و صحبت‌هایی مطرح می‌شود و به چالش کشیده می‌شوند و دیگر دوران تضییع حق مردم ایلام گذشته است و ایلام یک استان مستقل است و سایر استان‌ها حق ندارند از موضع بالا به استان ما نگاه کنند.
بنده در راستای عملیاتی نمودن خواسته‌ها و مطالباتی که در تریبون مطرح کردم به رایزنی پرداختم، منطقه آزاد مهران، سامانه گرمسیری، راه‌آهن، راه‌های مختلف مواصلاتی، سدها، بهداشت، ورزش، آموزش، کشاورزی، توسعه زیرساخت‌های ارتباطی و توسعه روستا را در سطح خرد و مسائل مربوط به بازنشستگان، فرهنگیان، مافیای خودرو، مزایای مناطق جنگی، دیوان‌سالاری، طرحی‌های بدون سهمیه کرونا، کارکنان شرکتی، حقوق و مزایای نیروهای مسلح، فرار نخبگان، مشکلات مربوط به تیم اقتصادی دولت را در سطح کلان پیگیری نمودم و با توجه به طرح این مسائل در مجلس توسط ما نمایندگان و تبدیل شدن آن در بین مردم به یک مطالبه عمومی برای حل اکثر این مسائل قانون مصوب شد مانند همسان‌سازی حقوق بازنشستگان، رتبه‌بندی فرهنگیان، ساماندهی کارکنان دولت و امثالهم.
در بدو ورود به مجلس دو جلسه با دبیر تشخیص مصلحت نظام برگزار کردم، با تک تک اعضای مجمع با واسطه یا بی‌واسطه صحبت کردم و دو بار در مجمع حضور یافتم که یکبار به عنوان نماینده نمایندگان مجلس و یکبار هم در یک جلسه کارشناسی حضور یافتم و برای تصویب منطقه آزاد رایزنی کردم و نهایتاً با یک عزم جدی و به کمک سایر نمایندگان، این مهم محقق شد.
در رابطه با طرح گرمسیری، نخست نامه‌ای به دفتر حضرت آقا نوشتم و سپس مکاتبات و رایزنی‌های مختلف در وزارت نیرو داشتم که مکاتبات آن موجود است حتی در این راستا سوال از وزیر را در دستور کار قرار دادم و در حضور سه رئیس قوه، این مهم را مطرح کردم که این رایزنی‌ها منجر به اهمیت این سامانه شد تا جایی که در آخرین جلسه‌ای که با وزیر نیرو داشتم گفتند تا خردادماه آب سامانه به پشت سد کنجانچم می‌آید که البته قرار بود پایان امسال باشد که به علت کمبود اعتبارات به سال دیگر موکول شد.
در بحث راه‌آهن مکاتبات و رایزنی‌های زیادی انجام دادم حتی از وزیر سابق سوال را در دستور کار قرار دادم که بارها از وزارت آمدند که سوال را پس بگیرم ولی گفتم تا کار به تجهیز کارگاه نرسد این اتفاق نخواهد افتاد و با سماجت و طی یک صورتجلسه، معاون وزیر را مجاب کردم که یک قطعه هم از ایلام به سمت اسلام‌آباد را در دستور کار قرار دهد و در آخرین جلسه‌ای که با وزیر راه داشتم مقرر شد زیرسازی آن از اول سال آینده شروع شود.
در حوزه اعتبار در اختیار نمایندگان، مسئولیت اجتماعی نفت و هدفمندی یارانه‌ها بیش از ۷8 میلیارد اعتبار را به بنیاد مسکن، یادمان‌های شهدا، کانال‌های کشاورزی، حوزه ورزش و آموزش و بهداشت اختصاص دادم که البته بخش عظیم این اعتبار را به بنیاد مسکن و برای حل مشکلات طرح هادی روستاها اختصاص دادم و بسیاری از روستاهایی که حتی یک متر آسفالت نداشتند آسفالت شدند.
در حوزه سدها هم دستور ماده ۲۳ سد گدارخوش را از آقای نوبخت، رئیس وقت برنامه و بودجه گرفتم که مسیر آن را در کمیسیون ماده ۲۳ تسهیل نمود و از محل ماده ۵۶ برای سد چناره ۱۲۰۰ میلیارد اعتبار مصوب کردم و جالب است بدانید برنامه و بودجه برای این ماده مقاومت می‌کرد و یادم می‌آید ساعت ۱۲ ظهر از مجلس خارج شدم و به سازمان برنامه و بودجه رفتم، آن موقع آقای عدل مسئول بود و خیلی مقاومت کرد اما من گفتم برادر من، ما ایلامی‌ها هشت سال جنگیدیم و از این کشور دفاع کردیم و بر گردن همه حق داریم و این ماده برای سد چناره کمترین کاری است که شما می‌توانید برای ایلام انجام دهید و انصافاً ایشان هم گفتند ما به مردم ایلام ارادت داریم و در دو فقره ۶۰۰ میلیاردی با آن موافقت نمود و بعد برای اینکه بانک‌ها را پای کار بیاورم چند جلسه در وزارت اقتصاد برگزار نمودم و کارها پیش رفت اما جابجایی‌های مدیریتی باعث شد که کمی کار کند شود.
از محل ماده ۲۳ هم برای چهاربانده شدن مسیر ایلام- اسلام‌آباد ۱۲۰۰ میلیارد اعتبار مصوب کردم و برای مسیر لومار- هلسم نیز یک تیم تخصصی از سازمان برنامه و بودجه آوردم و ماده ۲۳ راه لومار- هلسم را هم با قدرت جلو بردم ولی چون در طرحی که راه و شهرسازی نوشته بود ایراداتی وجود داشت کمی به تأخیر افتاده که ان‌شاءالله انجام می‌شود.
در حوزه بهداشت و درمان در کنار تامین دو سی تی اسکن برای ایوان و سرابله که مورد سرابله هنوز وارد استان نشده است، برای ام آر آی دوم استان از وزیر دستور گرفتم که در اولویت اول قرار بگیرد و با سازمان انرژی اتمی رایزنی کردم تا دستگاه پلاسماتراپی را در ایلام مستقر کردند که بعد از کرج، ما دومین استانی هستیم که به این مهم نائل می‌شود چون تفاوت پلاسماتراپی  با شیمی درمانی در این است که پلاسماتراپی صرفاً سلول‌های سرطانی بیمار را می‌کشد اما شیمی درمانی هم سلول‌های سالم و هم سلول‌های سرطانی را از بین می‌برد و علاوه بر این زخم‌های دیابت را هم درمان می‌کند البته پلاسماتراپی در استان فرصتی تحقیقاتی برای دانشجویان و اساتید علوم پزشکی نیز می‌باشد.
در رایزنی با وزارت نفت و بهداشت برای رادیوتراپی یک تفاهم‌نامه نوشتیم و الحمدالله کارگروه "بهداشت و درمان وزارت نفت" با مشارکت در ایجاد این مرکز مهم در ایلام موافقت نمود و الان که با شما صحبت می‌کنم الحمدالله هر دو وزیر نفت و بهداشت آن را امضا کرده‌اند و میزان اعتباری که برای این پروژه بزرگ مصوب شده است 250 میلیارد تومان است که هر دو وزارتخانه به شکل برابر در تامین آن مشارکت دارند و این کاری ماندگار در استان خواهد بود.
در تجهیز بیمارستان رازی و تأمین اعتبار این بیمارستان طی جلسات مختلف با وزیر بهداشت و معاونین آن اعتبارات خوبی گرفتیم و برای توسعه فضاهای بهداشتی و اورژانس و مجوزهای مختلف نیز رایزنی‌های زیادی انجام دادیم و به نتیجه رسیدیم و همچنین مجوز درمانگاه تامین اجتماعی ایوان یکی دیگر از مطالبات مردم بود که انجام شد ضمن اینکه رایزنی‌های زیادی برای تامین زمین درمانگاه تامین اجتماعی سرابله نیز انجام دادم که ان‌شاءالله این مهم نیز به سرانجام می‌رسد و برای تامین اعتبار بیمارستان ملکشاهی نیز تلاش‌های نتیجه بخش زیادی به روایت جلسات و مکاتباتم انجام داده‌ام. همچنین وزارت بهداشت به ما قول 8 آمبولانس داده است که یکی از این آمبولانس‌ها متعلق به شهرستان سیروان است ضمن اینکه قبلاً یک آمبولانس برای بخش زرنه تامین شد.
برای ماده ۲۳ فاضلاب ملکشاهی، ماده ۵۶ فاضلاب ایوان، ترمیم شبکه فرسوده فاضلاب و آبرسانی شهرستان مهران و ماده ۲۳ آبرسانی و فاضلاب چوار، تامین آب هلیلان، رایزنی‌های نتیجه‌بخشی انجام دادیم و به کمک آبفای استان اعتباراتی جذب نمودیم.
در حوزه محرومیت‌زدایی از دو شهرستان هلیلان و ملکشاهی، جلسات متعددی با بنیاد علوی و وزرای مختلف داشتیم و رایزنی کردیم، به عنوان مثال برای پرداخت سهم بنیاد مستضعفان به بیمارستان ملکشاهی چند جلسه با آقای فتاح و رئیس بنیاد علوی برگزار کردیم که پای کار بیایند.
همچنین برای این حوزه با سردار حزنی جلسه گذاشتیم که واقعاً نگاه مثبتی به ایلام دارد و پول خوبی برای ایلام گذاشته است، الان نزدیک پانصد میلیارد پول برای آبرسانی گذاشته شده که سپاه مجری آن است و ان‌شاءالله مشکل آب روستاهای ما حل شود.
در حوزه فعال شدن واحدهای مستقر در شهرک‌ها و نواحی صنعتی، جلسات متعددی در وزارت اقتصاد، صمت و در صندوق توسعه ملّی برگزار کردم و اکثر این واحدها در حال فعال شدن هستند و رایزنی برای فعال شدن فاز دوم پالایشگاه چوار و ایجاد چند واحد صنعتی دیگر در حوزه شمالی در جریان است.
رایزنی برای حفاظت از ذخایر استراتژیک استان مانند باباگیر و تلاش برای حفاظت از مرزهای استان مانند بان‌میل از دیگر فعالیت‌هایی بوده که در راستای احقاق حق مردم ایلام انجام دادم به طوری که باباگیر به عنوان ذخیره استراتژیک استان برای استان ایلام تثبیت شد و توسعه میدان گازی بانکول و باباگیر هم آغاز شده است که قرار است مسئولین ذیربط برای رفع نگرانی‌های زیست محیطی مردم به زودی وارد استان شوند و تلاش برای راه‌اندازی میدان نفتی چنگوله و رایزنی برای این مهم با همکاری دیگر همکارم در مجلس از فعالیت‌های قابل توجه نمایندگان شما بوده است.
دوبار تلاش شد که کارخانه کاغذ سنگی شباب را از استان ما ببرند و امتیازش را به استان دیگری بدهند که بنده در راستای حفاظت از حق مردم ایلام ورود کردم و اجازه ندادم.
برای اخذ مالیات بر ارزش افزوده از شرکت نفت و گاز غرب، بحث اجرای قانون بودجه در مورد پرونده‌های مالیاتی و حق آلایندگی و مسئولیت‌های اجتماعی نفت به واسطه رایزنی‌ها و جلسات مختلف با وزرا و مسئولین مربوطه، بخش مهمی از حق مردم ایلام استیفاد شده است.
در جلسه‌ای که با آقای مخبر داشتم از ایشان برای متمم سفر دستور ۱۰۰۰ میلیارد گرفتم و در جلسه‌ای که معاون اجرایی رئیس جمهور به استان آمدند این را عملیاتی کردند.
با رایزنی‌های مختلف با ارتش و ستاد کل، نهایتاً دستور استقرار تیپ ارتش را از سردار باقری گرفتم و الان این مهم در مرحله مکان‌یابی بوده و ظاهراً با مساعدت استاندار محترم زمین مورد نظرشان تامین شده است که ان‌شاءالله در صورت تحقق، انتفاعات اقتصادی و امنیتی زیادی برای استان خواهد داشت.
در حوزه شهرداری‌ها اکثر شوراهای شهر را در تهران به وزارت کشور بردم و جلسه گذاشتیم و برایشان اعتبار و ماشین‌آلات گرفتیم که یک فقره آن تامین اعتبار ۶۰ میلیارد تومانی نردبان آتش‌نشانی شهر ایلام و پرس زباله شهرستان ایوان و ماشین‌آلات سایر شهرستان‌ها بود و برای آسفالت و قیر رایگان هم از وزارت نفت و هم از وزارت کشور و هم از بازآفرینی شهری سهمیه قیر برای اکثر شهرها گرفتم.
در حوزه گردشگری، هم برای گردشگری دفاع مقدس و هم گردشگری طبیعی از وزارت میراث اعتبار گرفتیم.
در حوزه زنان هم در کنار بیش از 4 هزار میلیاردی که امسال برای زنان در قانون بودجه مصوب کردم و برای ایجاد یک کارگاه خیاطی بانوان تحت نظر جهاد دانشگاهی تجهیزات لازم را گرفتم و این کارگاه دو سالی است که در ایلام راه‌اندازی شده است.
البته سوای فعالیت های بنده برای حوزه ورزش بانوان در استان یکی از مهمترین کارهای مجلس یازدهم در حوزه زنان که در کنار کار کمیسیون‌های تخصصی کار اصلی را اعضای فراکسیون زنان روی آن انجام دادند و شرایط آوردن آن را به دستورات صحن علنی فراهم کردند لایحه پیشگیری از آسیب‌دیدگی و ارتقای امنیت زنان در برابر سوءرفتار است که ان‌شاءالله بعد از تعطیلات نوروز در صحن به رأی گذاشته می‌شود.
در حوزه نوسازی مدارس با رایزنی اینجانب بالای ۲۰ میلیارد در دولت قبل و دولت کنونی به استان اعتبار داده شد و صرفاً از محل مسئولیت اجتماعی نفت دو میلیارد و هشتصد میلیون برای چمن مصنوعی مدارس اختصاص دادم.
با رایزنی در این سه سالی که در مجلس بودیم و به کمک سایر نمایندگان و استانداران مختلفی که در استان بودند به اعتبارات استان اضافه کردیم و بیش از چند میلیارد اعتبار از طریق بانک‌ها جذب کردیم و در استان به نیازمندان پرداخت شده است.
همان طور که قبلاً گفتم در سالی که من در کمیسیون تلفیق بودم بودجه استان نسبت به لایحه ۳/۴ درصد افزایش یافت و برای برج هنر که فاقد اعتبار بود به سختی و تلاش شبانه‌روزی در کمیسیون تلفیق ردیف اعتباری ایجاد کردم و 30 میلیارد برای آن اعتبار مصوب کردم و این در حالی اتفاق افتاد که این برج هرساله و با اعتبارات قطره چکانی پیشرفت‌های لاک‌پشتی داشته و تقریباً از یاد رفته بود و از حوزه محرومیت‌زدایی و به کمک ستاد اجرایی امام برای رفع مشکلات پیچ آشوری ایلام بنیاد احسان را پای کار آوردم و امیدواریم بخشی از مشکلات این محله حل شود.
من در کمیسیون تلفیق عضو کمیته دفاعی و امنیتی بودم و نزدیک به ۳۵۰۰ میلیارد تومان برای نیروهای مسلح اعتبار مصوب کردم و خاطره‌ای خدمت شما عرض کنم، در کمیسیون تلفیق یک پیشنهاد ۸۰۰ میلیاردی برای زیرسطحی‌های نیروی دریایی ارتش دادم و دکتر پورمحمدی، معاون برنامه و بودجه به عنوان نماینده دولت بود و اتفاقاً از بچه‌های حوزه زاگرس است و معمولاً با پیشنهادهایی که بار مالی جدید ایجاد می‌کردند مخالفت می‌کرد ولی ایشان با هزار میلیارد موافقت کردند چون ایشان هم برای ما احترام قائل بود هم معتقد بود باید به نیروهای مسلح بیشتر رسیدگی کرد.
در حوزه کانال‌های کشاورزی و باغات چندین میلیارد اعتبار جذب کردیم و در این راستا هزینه شد.
مکاتبات و پاسخ وزیر ارتباطات نشان‌دهنده این است که رایزنی‌های بنده تا چه حد در ایجاد زیرساخت‌های ارتباطی، حل مشکل آنتن‌دهی و اینترنت مناطق مختلف موثر بوده است حتی وزیر برای نقاط کور استان که فاقد پوشش بودند و بنده حضوری به ایشان اعلام کردم یک تیم را ارسال کردند و در حال حل مشکل این مناطق هستند. هم مدیر کل قبلی ارتباطات و هم مدیر فعلی واقعاً برای حل مشکلات ارتباطی مناطقی که بنده به آن اعلام کردم تلاش بسیاری نمودند.
در حوزه گازکشی، تامین برق و آب هم در استان و هم در تهران رایزنی‌های زیادی برای مناطقی که دچار مشکل بودند انجام دادم و مدیران مربوطه پای کار بودند و برای حل این مشکلات زحمات زیادی کشیدند.
در حوزه راه علاوه بر اینکه تلاش زیادی نمودیم تا راه‌آهن ایلام به مرحله تجهیز کارگاه برسد یک تفاهم‌نامه 300 میلیاردی به کمک مدیرکل راهداری با راهداری کشور امضا کردیم و ضمن تشکر از مدیران قبلی حوزه راه خصوصاً مهندس بهادری، فقط در یک فقره دستور از مرحوم قاسمی، وزیر سابق راه، بنده دستور 600 میلیارد اعتبار برای مسیر ایلام- مهران گرفتم چون پارسال ما تا 9 فروردین نزدیک به 15 تن کشته در جاده‌ها داشتیم و من در تعطیلات نوروز که به تهران برگشتم و با ایشان ملاقات کردم ایشان از محل تهاتر نفت این پول را اختصاص داد و ضمن اینکه پاکت مناقصه تونل دوم آزادی را باز نمی‌کردند و آن را به تأخیر می‌انداختند که بنده رایزنی کردم تا این مهم انجام شد و رایزنی برای راه‌های ملکشاهی و هلیلان و سیروان و بولی و میشخاص را هم به این تلاش ها اضافه کنید.
در حوزه مسئولیت اجتماعی پتروشیمی جدیداً از دکتر علی‌عسکری دستور 2 میلیارد اعتبار برای شهرداری چوار، 2 میلیارد برای شهرداری ایوان و زرنه و دو میلیارد برای ملکشاهی گرفتم چون دو شهر ایوان و چوار به شدت از آلودگی ناشی از پتروشیمی رنج می‌برند و ملکشاهی هم به واسطه تامین بخشی از آب پتروشیمی از سد ایلام که در جغرافیای ملکشاهی است.
در این حوزه برای طرح هادی روستاهای هلیلان، سیروان، میشخاص، مهران، شهرداری بخش صالح‌آباد، شهرداری آسمان‌آباد، راه بولی، چرداول و ایوان، یادمان‌های شهدای میمک، زنجیره، کوشک و پند مورد دیگر، چند میلیارد اعتبار اختصاص دادم که از همان محل 78 میلیاردی است که قبلاً اشاره کردم.
البته اگر بخواهم به کل فعالیت‌هایی که انجام گرفته اشاره کنم واقعاً در این مجال نمی‌گنجد و به همین مقدار به عنوان نمونه و بخشی از پاسخ سوال شما بسنده می‌کنم فقط لازم می‌دانم یک نکته مهم را خدمت شما عرض کنم اگر بنده تاکنون توانسته‌ام کار کوچکی برای استان انجام دهم در وهله اول به پشتوانه تریبونی است که در مجلس مورد برای طرح مطالبات مردم مورد استفاده قرار می‌دهم و در وهله دوم به خاطر این است که همه مسئولین می‌دانند من مسیرهای خیانت به مردمم را به روی خودم بسته‌ام و هرگز سر منافع مردم با کسی شوخی ندارم و چون جیب خیانت را بسته‌ام توانسته‌ام زبان عدالت‌خواهی را باز کنم.
 

شما به عنوان نائب رئیس فراکسیون ورزش هم شناخته می‌شوید و در تبلیغات انتخاباتی هم خودتان را ورزشی عنوان کردید، برای حوزه ورزش استان چه کاری کرده‌اید؟
البته من واقعاً ورزشکار هستم و صرفاً خودم را ورزشی عنوان نکردم! اما باید خدمت شما عرض کنم متأسفانه فهم صحیحی از جایگاه ورزش و نقش آن در ایجاد جایگاه بین‌المللی کشور و نشاط و سلامت جامعه وجود ندارد لذا در حوزه بودجه و اعتباری به ورزش توجه جدی نمی‌شود با این حال من در حوزه اعتبارات مسئولیت اجتماعی که جذب کردم تلاش کردم به ورزش استان کمک کنم.
کار جدیدی که در این حوزه انجام دادم، در زمان سفر آقای چگینی به ایلام پایه اولیه آن نهاده شد، دو جلسه با آنها داشتم که آقای چگینی و آقای نوشادی از آورده‌هایشان در حوزه گاز صحبت کردند و گفتم شما که اینقدر خوب کار کرده‌اید و ظاهراً اوضاع اعتباری‌تان هم خوب است یک مجتمع بزرگ ورزشی در حوزه مسئولیت اجتماعی به ما بدهید و در همان جا از آنها قول گرفتم و بعد از وزیر دستور گرفتم و یک صورت وضعیت ۴۰۰ میلیاردی تعریف کردیم تا یک ورزشگاه چندمنظوره که سالن‌های مختلف و زمین چمن هم داشته باشد برای استفاده خانم‌ها و آقایان بسازند و آنها هم گفتند می‌توانید از آن نگهداری کنید؟ که ما گفتیم شما کار نداشته باشید، شما بسازید ما نگهداری می‌کنیم!
در حوزه مسئولیت های اجتماعی نفت، گاز، پتروشیمی و اعتبار در اختیار نماینده، برای اکثر شهرستان‌ها کار کردیم مثلاً به سیروان علاوه بر اقلام ورزشی، سه میلیارد تومان اعتبار به اداره ورزش و جوانان این شهرستان کمک کردم که مدیر اداره ورزش و جوانان سیروان گفتند تا الان هیچ کس این اندازه به ورزش سیروان کمک نکرده است یا مثلاً به ملکشاهی که رفتم و کلنگ سالن ورزشی مهر ملکشاهی را زدم و متأسفانه تا امسال که مجدداً خودم به شهر مهر رفتم کمکی به این شهر که تنها شهر بدون سالن ورزشی کشوراست نشده بود در همین راستا من جدیداً از هلدینگ خلیج فارس مبلغ دو میلیارد تومان برای آنها دستور گرفتم چون ۱۰۰ لیتر در ثانیه از آب مورد نیاز پتروشیمی از سد ایلام واقع در جغرافیای شهرستان ملکشاهی تأمین شده است. یا برای زمین فوتبال ایوان مبلغ دو میلیارد و پانصد میلیون و زمین چمن بخش زرنه یک میلیارد و پانصد میلیون اعتبار اختصاص دادم.
برای سالن هفت تیر ایلام که آنرا به کمک مدیر کل اداره ورزش و جوانان استان به سالن اختصاصی بانوان تبدیل کردیم دو میلیارد اعتبار اختصاص دادم. اکثر تیم‌های ورزشی که از استان برای مسابقات رفته‌اند در بحث حمل و نقل، اسکان و غذا کمک‌شان کرده‌ام البته این از دردهای جامعه ورزش ماست که تیم‌های ورزشی ما درگیر مسائل مالی هستند و نمی‌توانند به شکل جدی روی ورزش متمرکز شوند با این حال آنچه می‌توانم انجام دهم، برایشان انجام می‌دهم.
برای احداث مجتمع ورزشی بانوان از معاون اول دستور گرفتم و هم در حوزه مسئولیت اجتماعی یک دستور از وزیر نفت گرفتم تا یک مجتمع ورزشی بزرگ با اعتبار ۴۰۰ میلیارد تومان که در آن بانوان نیز سهم خود را دارند ایجاد شود که الان در مرحله بررسی در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی نفت است و نهایتاً باید با مشارکت شرکت ملّی گاز و نفت ساخته شود.
دوبار خواستند تیم پالایشگاه گاز ایلام را منحل کنند که با رایزنی‌ها در دیوان محاسبات اجازه ندادم تیم فوتبال بانوان پالایشگاه ایلام منحل شود و اعتبار آن که دویست و هشتاد میلیون تومان بود با رایزنی اینجانب و مدیرعامل پالایشگاه وتلاش نایب رئیس فدراسیون فوتبال و مدیر حوزه ورزش وزارت نفت آقای قنبرزاده و معاون منابع انسانی شرکت ملی گاز کشور به 6 میلیارد و هشتصد میلیون رسیده است و برای توسعه و ارتقا تیم هم جدیداً یک جلسه در وزارت نفت برگزار نمودیم و مصوب کردیم که یک کارگروه تشکیل شود تا ساختار تیم را درست کند به طوری که این تیم هم هیات مدیره داشته باشد و هم مدیرعامل و هم به شکل واقعی روی تیم‌های پایه کار کند.
هر چند ورزش بانوان از سطح کلان تا خرد خیلی مورد توجه نیست و حتی معاونت بانوان در ورزش، ردیف و بودجه مستقل ندارد با این حال تلاش‌های زیادی صورت گرفته که به ورزش بانوان توجه شود و فقط در یک فقره علیرغم اینکه بانوان بودجه کافی  ندارند ۷۰۰ میلیون از وزارت ورزش و جوانان گرفتم و به شهرهایی دادیم که باشگاه بانوان داشتند حتی برای هیات‌های ورزشی بانوان و آقایان دو میلیارد اختصاص دادم که برنامه و بودجه گفتند اعتبار در اختیار نمایندگان نمی‌تواند به هیات‌های ورزشی اختصاص یابد و ما برای یک خدمت ورزشی دیگر جابجایش نمودیم.
این منهای پکیج‌های ورزشی است که علیرغم وضعیت بحرانی تجهیزات ورزشی در وزارتخانه برای استان دریافت کردم.
من در فصل بودجه برای ورزش کشور خصوصاً کشتی که ورزش اول ماست خیلی رایزنی کردم، علیرضا دبیر رئیس فدراسیون کشتی که به ایلام آمده بود و من در ایلام حضور نداشتم، در سفری که به ایوان داشتند گفته بود به خاطر خانم فلاحی یک عدد تشک به شما می‌دهم، در همین راستا و به واسطه قولی که آقای دبیر در جلسه‌ای که در خانه کشتی با ایشان داشتم و گفتند هر کمکی از دستم برآید به کشتی ایلام می‌کنم، وقتی به سیروان رفتم یک تشک می‌خواستند به آقای دبیر زنگ زدم که علیرغم اینکه در مضیقه بودند اما یک تشک به ورزش سیروان داد یا یک تاتامی برای صالح‌آباد گرفتم، یک تشک کشتی برای زرنه که مهد کشتی استان است اختصاص داده شد و امکانات دیگری هم به شهرستان‌های مختلف داده‌ایم و اینها با توجه با اینکه اعتبار و بودجه ورزش زیاد نیست کارهای ساده‌ای نیستند.
با بنیاد علوی هم تفاهم کرده‌ایم که هر جا زیرسازی لازم وجود دارد چمن مصنوعی آن توسط بنیاد تأمین می‌شود که تاکنون چند فقره آن انجام شده است و در این حوزه دو میلیارد و هشتصد میلیون برای چمن ۱۴ مدرسه در ۸ شهرستان حوزه شمالی اختصاص دادم.

این مواردی که عنوان کردید رسانه‌ای شده‌اند یا خودتان نخواسته‌اید رسانه‌ای شوند؟
به این شکل رسانه‌ای نکرده‌ام ولی نصف و نیمه عنوان شده اما بدین صورت که این‌گونه با یک رسانه عنوان کنیم، خیر.

پس چرا این اقدامات در بین مردم دیده نمی‌شوند؟
البته کسانی که باید ببینند می‌بینند و کسانی هم که نخواهند نمی‌بینند ضمن اینکه تا جایی که امکان داشته از طریق کانال و صفحات مجازی خودم منتشر شده‌اند و گاهی هم احساس می‌کنم مهم، کار کردن است و مهم این است که انجام شود حالا رسانه‌ای هم نشد مهم نیست.
من معتقدم مردم ما ملت قدرشناسی هستند هر کس کوچک‌ترین قدمی برایشان بردارد مردم هم می‌بینند و هم قدرشناس هستند هر چند به قول شهید بهشتی اگر نگویم چکار کرده‌ام خیانت کرده‌ام و من به همین دلیل الان بخشی از کارها را خدمت شما عرض کردم.
اما به نظر می‌رسد که به واسطه مشکلات زیادی که استان ما دارد هر چقدر هم شما کار کنید و فعالیت داشته باشید باز کم است و شاید به همین دلیل است که فعالیت‌ها خیلی دیده نمی‌شوند. با همه این تفاصیل هر چند مهم است که برای اطلاع مردم، فعالیت‌ها رسانه‌ای شوند اما بسیاری از کارهایی که بنده انجام داده‌ام چون اصل کار برایم مهم بوده رسانه‌ای نشده است، به عنوان مثال من با بیش از 30 معاون وزیر در مجلس جلسات متعدد داشته‌ام اما هیچ کدام رسانه‌ای نشده‌اند چون در حاشیه جلسات اصلی من در مجلس صورت گرفته‌اند و کار هم انجام شده و مهم همین انجام کار بوده است. شاید بنده در این مدت بیش از 500 فعالیت رسمی در حوزه ملاقات با وزرا، فعالیت‌ها و بازدیدهای نظارتی، جلسه با مدیران کل، دستگاه‌ها و نهادهای مختلف داشته‌ام که بسیاری از آنها رسانه‌ای شده‌اند و بسیاری هم رسانه‌ای نشده‌اند اما مهم این است که مردم نتایج آنها را دیده‌اند و این را در اظهارنظرهای مردم و در ملاقات‌های مردمی می‌بینم.
در این مدت علی رغم این که دو سال کرونا بود و بعد حوادث دیگری اتفاق افتاد اما تا این لحظه بیش از 267 دیدار مردمی داشته ام و تمام تلاشم این بوده که حتی‌المقدور در بین مردم باشم و تمام اواخر هفته را ایلام بوده‌ام مگر این که ماموریتی پیش آمده باشد که نتوانسته باشم ایلام باشم. گاهی دیدارهای مردمی من تا ساعت 3 و 4 نصف شب ادامه پیدا می‌کند و من خودم را موظف می‌دانم که به مشکلات مردم رسیدگی کنم.

جریانی در فضای استان زیاد سر و صدا کرد که می‌خواهند منطقه بان‌میل را به کرمانشاه الحاق کنند، موضوع بان‌میل چه بود؟
بان‌میل در تقسیمات کشوری متعلق به استان ایلام و شهرستان چوار است و استان کناری ظاهراً به تقسیمات اعتراض کرده است و زمانی که من متوجه شدم برای دفاع از حقوق مردم ایلام وارد عمل شدم که قانون با اعمال نفوذهای سیاسی و زیاده‌خواهی برخی افراد خدشه‌دار نشود.البته در این رابطه سر فرصت مفصل با مردم صحبت خواهم کرد.

منطقه بان‌میل را برای چه می‌خواهند؟
طبق اسناد و قانون بان‌میل متعلق به ایلام است و ما خواهان حفظ قانون هستیم و این یک مساله عادی است که در تقسیمات برخی مناطق تعیین تکلیف می‌شوند و نباید مصوبات قانونی را نادیده بگیریم.

دکتر فلاحی بیشتر با نطق‌هایش شناخته می‌شود، اثر این نطق‌ها چه بوده است؟‌
نطق، تذکر، پیشنهاد و مطالبه‌گری، مهم‌ترین وظیفه یک نماینده است و یکی از پشتوانه‌های قانون همین تذکرات و نطق‌هاست چون ناشی از مطالبه عمومی است و وقتی این نطق‌ها با حمایت افکار عمومی همراه می‌شوند شرایط برای قانون‌گذاری در راستای حل مشکلاتی که در این نطق‌ها مطرح می‌شوند فراهم می‌شود و از طرف دیگر به پشتوانه این مطالبه‌گری‌ها است که نماینده می‌تواند عملکرد داشته باشد و در وزارتخانه‌ها به مطالباتش توجه شود.
بسیار مهم است که روی مطالبه‌گری و جسارت نماینده در مجلس حساب باز شود، ما در صحن علنی از ساعت 8 تا 12 وظیفه داریم در این مسیر حرکت کنیم و از تریبونی که قانون در اختیارمان قرار داده است به نفع مردم استفاده کنیم و اثرات آن، هم در حوزه ملّی و هم در حوزه استانی بسیار زیاد است.
ببینید من در سطح ملّی مطالبات مردمی از قبیل مطالبات بازنشستگان، فرهنگیان، کارکنان شرکتی، ضعف‌های مدیریتی، مافیای خودروسازان را مطرح کردم و نمایندگان دیگر هم مطرح کرده‌اند و ما برای رفع بسیاری از این مشکلات قانون نوشتیم، این یعنی تاثیر مستقیم نطق و مطالبه‌گری.
در سطح استانی و کشوری تمام عملکرد من در وهله اول به پشتوانه مطالبه‌گری و استفاده به موقع و کارشناسی از تریبون مجلس بوده است؛ به این معنا که چون در مجلس از ابزار قانونی نطق، تذکر، پیشنهاد و امثال آن به درستی و تأثیرگذار استفاده می‌کنم و افکار عمومی از این اظهارنظرهای بنده استقبال کرده‌اند و هر کدام از نطق‌ها و تذکراتی که داده‌ام بازدید میلیونی داشته‌اند و دستگاه‌های دولتی خود را موظف به پاسخگویی می‌بینند چون نمی‌خواهند با کم‌کاری، افکار عمومی را در برابر خود قرار دهند و می‌دانند من از تریبون مجلس استفاده می‌کنم و با مردم صحبت می‌کنم.
به عنوان مثال در جلسه‌ای که با قائم مقام وزیر کشور داشتیم و شورای شهر لومار هم حضور داشتند قائم مقام و مدیرکل پارلمانی وزیر گفتند در جلسه‌ای که با پارلمانی‌های وزارتخانه‌ها برگزار شد به ما تأکید شد که نامه‌های سارا فلاحی را ترتیب اثر دهید چون تریبون در اختیار دارد. یا در اکثر جلسات، دولتی‌ها به من می‌گویند شما تریبون‌تان را علیه ما روشن نکنید ما کار شما را تا جایی که بتوانیم انجام می‌دهیم.
اگر هم مواردی انجام نمی‌شود با اسناد به من اثبات می‌کنند که بودجه لازم را ندارند یا مشکلات خاص دیگری وجود دارد، اکثراً هم می‌دانند من هر چه مطالبه دارم برای مردم است و سر این مطالبات هم با کسی شوخی ندارم و اهل بده بستان و معامله هم نیستم.همان طور که در سوالات قبلی شما پاسخ دادم اثر این نطق‌ها همان عملکردهایی است که در سطوح ملّی و استانی داشته‌ام.
 

نطق‌ها و سخنرانی‌های بعضاً آتشین شما ذاتی است یا حاصل رشته تحصیلی است که آموخته‌اید؟
گفتمان‌سازی و نطق‌های کارشناسی، نیاز به توانایی‌های اکتسابی دارد و بنده اگر در این زمینه توانایی اندکی دارم ناشی از یک عمر مطالعه و تلاش است، قطعاً فضایی که خانواده و مخصوصاً مرحوم پدرم در اختیارم قرار دادند در شکوفا شدن استعداد و ارائه بدون لکنت داشته‌ها بسیار مؤثر بوده است اما آنچه شما می‌بینید حاصل آموخته‌ها و مطالعات فراوان است.

شما در استان‌های دیگر هم برای سخنرانی دعوت می‌شوید، از طرف نهادها یا افراد خاصی دعوت می‌شوید و هدف از پذیرش این دعوت‌ها چیست؟
اکثراً از طرف نمایندگان شهرهایی که سخنرانی دارم دعوت می‌شوم در چند شهر هم از طرف هیأت‌های مذهبی یا سازمان تبلیغات دعوت شدم.
ما نمایندگان وظایف ملّی داریم و همچنان که انتظار داریم در مجلس، سایر نمایندگان به استان‌های ما کمک کنند در چنین مواردی هم نسبت به هم وظیفه داریم ضمن اینکه هم نمایندگان و هم نهادهایی که مرا دعوت می‌کنند به واسطه خواست مردم و افکار عمومی مرا دعوت کرده‌اند بنابراین بنده به عنوان نماینده تمام مردم ایران هر زمانی که فرصت داشتم به برخی از این دعوت‌ها پاسخ مثبت داده‌ام و از برخی دوستان هم شرمنده شده‌ام که نتوانستم دعوت‌شان را اجابت کنم.
من به عنوان نماینده ایلام، تمام وقت خود را برای مردم ایلام که با زحمات و تلاش آنها به مجلس آمده‌ام گذاشته‌ام و در این سه سال از 100 دعوت 10 دعوت را بیشتر نتوانسته‌ام بروم و اکثر این دعوت‌هایی که قبول کرده‌ام دعوت به مراسم بزرگداشت شهدا بوده است چون همه ما مدیون شهدا هستیم و شهدا متعلق به همه هستند.
ببینید در استان ما 6 هزار غیرایلامی شهید شده‌اند و ما مدیون تک‌تک این شهدا هستیم ضمن اینکه این آمد و شدها باعث معرفی بیشتر استان ایلام هم می‌شود و تعاملات نمایندگان و حوزه‌های انتخابیه را بالا می‌برد.
یکی از وظایف دیگر ما در مجلس سفر به استان‌ها در قالب سفرهای کمیسیونی و فراکسیونی است و من هم کمیسیون‌ها و فراکسیون‌ها مختلف مجلس را به ایلام آورده‌ام و هم خودم در قالب کمسیون و فراکسیون، سفرهای استانی داشته‌ام.

بحث احداث پارک پلی پروپیلن به کجا ختم شد؟
طبق آخرین شنیده‌ها این پارک در مهران ایجاد می‌شود و هلدینگ منتظر یک مصوبه برای شروع به کار آن است.

در مورد پارک پلی پروپیلن یک بحثی در بین مردم ارکوازی است که دکتر فلاحی مخالف ما است و این بحث در گروه‌ها و فضای مجازی هم وجود دارد و حتی اسم شما را نماینده ارکوازی‌ستیز گذاشته‌اند، دلیل این نگاه چیست و آیا چنین چیزی صحت دارد؟
قاطبه ایل بزرگ ارکوازی نظری متفاوت دارند چون من به واسطه کارم با این مردم در ارتباط هستم. این قضاوت کاملاً غیرواقعی است و اصلاً منطبق بر نگاه و رویکرد من و قضاوت ایل بزرگ ارکوازی نیست.
اگر ارکوازی‌ستیز بودم کار فاز دوم پالایشگاه را اینقدر با جدیت پیگیری نمی‌کردم، اگر ارکوازی‌ستیز بودم مسائل کارگران ارکوازی پتروشیمی را دنبال نمی‌کردم و یا مته لای خشخاش مدیران ارکوازی می‌گذاشتم، اگر ارکوازی‌ستیز بودم که برای اعتبار شهرداری و روستاها و راه‌های شهرستان چوار رایزنی نمی‌کردم. شما کافی است از خود مدیران ارکوازی در این رابطه سوال کنید بنابراین نظر میدان، متفاوت با چند اظهارنظر تبلیغی و غیراخلاقی است.

حتی این موضوع مطرح است که شما با انتصاب نیروهای شهرستان چوار در رده‌های مدیریتی و حتی رده‌های میانی مخالف هستید.
من طرفدار توازن عادلانه ثروت و قدرت هستم و وظیفه نظارتی دارم اما هرگز از سیاست‌ها و رویکردهای اعلامی خود دور نشده‌ام و همه ایلام، قبیله من بوده و هست و چون تمام تلاشم این بوده که از شعارم عدول نکنم و ظاهراً برخی این رفتار را بر نمی تابند لذا تلاش می‌کنند این شعار را با تهمت و تخریب زیر سوال ببرند اما قاطبه مردم می‌دانند که من ریاکار نیستم و حرف و عملم یکی است چون نیازی به ریا و دروغ ندارم.
همان طور که گفتم به مدیران ارکوازی مخصوصاً در آموزش و پرورش، اداره کار، میراث فرهنگی و بقیه مراجعه کنید و از خودشان میزان تعامل مرا سوال کنید، به نظر من این کار حقیرانه‌ای است که نماینده بخواهد علیه یک قبیله یا گروه و افراد خاصی اقدامی انجام دهد. نماینده ایلام، نماینده تمام قبایل ایلام است و باید برای سهم آنها از ثروت و قدرت به شکل عادلانه مبارزه کند و من این کار را انجام داده‌ام و اگر جاهایی موفق نبوده‌ام به این دلیل بوده که موانع زیاد است و متأسفانه قانون در برخی مواقع، ذیل روابط و رانت قرار گرفته است.

از سهم قبایل و ایلات صحبت کردید، آیا در دولت فعلی، سهم تمام ایلات و طوایف و شهرستان‌ها در مناصب مدیریتی استان، عادلانه و به مساوات تقسیم و آیا این مناصب واقعاً به شایستگان رسیده است؟
قطعاً نه در این دولت و نه در دولت‌های سابق به دلیل مشکلاتی که در پاسخ به سوالات قبلی شما دادم نه سهم ایلات و قبایل داده شده و نه همه مناصب واقعاً به شایستگان رسیده است، هر چند نافی این نیستم که شایستگان زیادی نیز در مناصب مختلف قرار گرفته‌اند اما هنوز تا نقطه مطلوب فاصله داریم.
 

از شعارهای انتخاباتی شما توجه به قشر زنان و تلاش برای استفاده از آنان در پست‌های مدیریتی بوده است ولی تاکنون در استان از ظرفیت زنان در پست‌هایی مانند فرماندار، بخشدار و یا مدیرکل استفاده نشده است، تکلیف این شعار انتخاباتی شما و دلیل عدم تحقق آن در حال حاضر چیست؟
متأسفانه در دولت‌های مختلف، نگاه به حضور زنان در مدیریت مبتنی بر پتانسیل و توانایی زنان و مبتنی بر مطالبه مقام معظم رهبری نبوده است. بنده در راستای عملیاتی شدن شعارهایم حرکت کرده‌ام و خیلی مواقع از موضع نظارتی ورود کرده‌ام و بانوان را احقاق حق کرده‌ام اما موانع بسیار است.
به نظر شما چه چیزی باعث شده است که دولت‌های مختلف در مسیر شعارهای سال رهبر انقلاب حرکت نکنند و علیرغم اینکه ایشان این همه در مورد اقتصاد و تولید صحبت کرده‌اند و تذکر داده‌اند ما نتوانیم شاهد عملیاتی شدن این سیاست‌های عالمانه باشیم!؟ وقتی مسیر عملیاتی شدن شعارهای امام جامعه اینقدر سنگلاخی است و بخش اعظم آن به همان مشکلات ساختاری که خدمت شما گفتم برمی گردد قطعاً شرایط عملیاتی شدن شعارهای امثال بنده خیلی سخت‌تر خواهد بود.

چندی پیش مطلبی در فضای مجازی منتشر شد که در آن به اعمال نفوذ شما به عنوان نماینده در آزمون استخدامی سازمان تأمین اجتماعی پرداخته بود و اینکه نفر اول آزمون را کنار گذاشته‌اید و فرد دیگری از نزدیکان خود را که شرایط آزمون هم نداشته است جایگزین کرده‌اید، این موضوع را قبول دارید؟
قبل از پاسخ به این سوال خدمت شما عرض می‌کنم بنده در طول عمرم هرگز به دنبال فدا کردن آخرتم به خاطر دنیای دیگران نبوده و نخواهم بود و از خدا خواسته‌ام چنین روزی پایان زندگی‌ام باشد و حداقل شما به عنوان کسی که مدتی در دانشگاه در خدمت شما بوده‌ام مرا نسبتاً می‌شناسید.
اما در این مورد خاص یک جلسه ملاقات مردمی در دفترم داشتم دو نفر با اصرار و خارج از نوبت وارد دفترم شدند زن و شوهری که زن بسیار مضطرب و تحت فشار بود هر دو با هم شروع به صحبت کردند بعد چون زن انگار مشکل داشت شوهرش شروع به صحبت کرد که برادر این خانم که یتیم است آزمون تامین اجتماعی داده و قبول شده و با اعمال نفوذ، کسی دیگر را جایگزین او کردند.
من هم واقعاً ناراحت شدم و گفتم چه کسی این کار را کرده است و دیدم در کمال ناباوری گفتند رفتیم تأمین اجتماعی گفتند: نماینده!، گفتم کدام نماینده؟، گفت: شما!
واقعاً دنیا دور سرم چرخید و راستش خیلی عصبانی شدم و گفتم طرفی که من حق شما را به او دادم کیست!؟ گفتند فلانی.چون این شخصی که این افراد اشاره کردند طبق صحبت آنها همشهری من بود من هم گفتم احتمالاً با این فامیلی که دارد فامیل این فردی است که در فلان اداره کار می‌کند من جلوی چشم شما زنگ می‌زنم که شما بدانید این دروغ محض است و من اصلاً در جریان این مسأله نبودم.
من در حال رنگ زدن بودم و دیدم انگار فتح‌الفتوح کرده باشند فاتحانه گفتند: چرا شما باید شماره ایشان را داشته باشید؟ گفتم من شماره ۶ هزار نفر را دارم و تازه ایشان همشهری من است و حداقل به خاطر انتخابات شماره‌اش را دارم.بعد که ایشان مسأله را تکذیب کرد به مدیرکل تأمین اجتماعی ایلام و بعد به مدیر عامل تأمین اجتماعی کشور زنگ زدم و همه نفوذ فرد خاصی خصوصاً بنده را تکذیب کردند و بسیار تعجب کردند که این افراد چنین اظهارنظری نموده اند. چون هرگز بنده خودم را این‌قدر تحقیر نمی‌کنم که برای‌ این جور موارد تماس بگیرم زیرا آزمون قاعده خاص خود را دارد و واقعاً کار حقیرانه‌ای است که نماینده در این موارد وارد شود و از طرف دیگر کدام بنده باوجدان خدا می‌آید و چنین حق واضحی را ناحق می‌کند؟ حداقل این جنایت در مرام من نیست.
این بندگان خدا وقتی رد شده بودند یک حساب سرانگشتی کرده بودند که چون کسی که قبول شده ایوانی است پس حتماً نماینده ورود کرده و این مسأله را رقم زده در حالی که وقتی من به مدیران سازمان اعتراض کردم و گفتم آیا چنین صحبتی را شما انجام داده‌اید که این‌ بندگان خدا دارند مطرح می‌کنند گفتند مصاحبه کننده‌ها محرمانه هستند و هیچکس با آنها ارتباط نداشته که ما بخواهیم چنین تهمتی به نماینده بزنیم.
با این حال چون دیدم اینها بسیار ناراحت هستند و مستأصل بودند علیرغم تهمتی که زده بودند به سازمان گفتم حتماً پیگیری کنید چون اگر حقی از این بنده خدا ضایع شده باشد من پیگیری می‌کنم و من شاکی هستم و کلی برایشان رایزنی کردم و در حال پیگیری ادعاهای آنها بودم که بعد از مدتی دیدم یک مطلب تخریبی توسط یک کانال استانی زده شده و در یک تهمت آشکار از زبان بنده گفته شده بود فرد مورد نظر لیدر انتخاباتی من بوده است!این داستان دروغین و متوهمانه را مجدداً پیگیری کردم و سازمان تأمین اجتماعی هم پیگیری کرد و حتی سازمان تامین اجتماعی  تکذیبیه دادند ما هم جوابیه دادیم اما در یک کارغیرحرفه ای کانال مذکور حتی حاضر نشد جوابیه ما را  منتشر کند و به راحتی یک کار غیراخلاقی را علیه بنده انجام دادند در حالی که من انتظار داشتم مدیران این رسانه رسالت خود را به درستی انجام می‌دادند و یک طرفه به قاضی نروند و حداقل برای صدق و کذب قضیه از من یک استعلام می‌گرفتند که متاسفانه انجام ندادند.

یکی از معضلات عدیده شهرستان چوار به عنوان شهرستان پیشران صتعت و توسعه استان، مشکل کمبود آب آشامیدنی و منابع آبی است که تقریبا بیشتر روستاهای آن را خالی از،سکنه نموده است و در چند سال اخیر بحث انتقال قسمتی از آب کنگیر به شهرستان چوار مطرح بوده و این طور القا شده که شما از مخالفین سرسخت این طرح هستید، مبنای این صحبت‌ها و میزان صحت آنها چقدر است؟
من هم یک انتقاد به شما داشته باشم و آن این است که سوالات شما نباید صرفاً در مورد مسائل یک ایل باشد! شما به عنوان رسانه باید در مورد مسائل همه ایلات صحبت کنید و نباید دوگانه بنده و یک ایل خاص که اصلاً واقعیت ندارد را القا نمایید.
قطعاً کشور با تنش آبی مواجه است و شهرستان ایوان هم طبق اسناد معتبر زیست محیطی با تنش آبی مواجه است و اکثر سفره‌های زیرزمینی آن خشک شده است. سه حلقه چاه آب این شهرستان در بالادست از سال 1382 تاکنون دارند آب پالایشگاه چوار را تأمین می‌کنند و کمک به این صنعت منجر به نابودی کشاورزی شهرستان ایوان شده ولی با این حال چون پالایشگاه یک پروژه ملّی است مردم ما هم تا الان صحبتی نکرده‌اند اما قطعا شما هم راضی نیستید تقابل میان صنعت و کشاورزی ایجاد شود و کشاورزی یک شهرستان نابود شود.این مساله دو شهرستان نیست مساله ای ملی است چون پالایشگاه یک پروژه ملی است و اتفاقاً چرخش مالی آن به خزانه کشور می رود نه به جیب مردم چوار که شما بخواهید مساله را از منظر مردم دو شهرستان بررسی کنید.
نکته بعد این است که ایوان برعکس آنچه از دور قضاوت می‌شود اصلاً آب کافی در اختیار ندارد و اتفاقاً خیلی از مناطق این شهرستان با تانکر آبرسانی می‌شوند و اینقدر آب در اختیار ندارد که بخواهد مناطق دیگر را تأمین کند بنابراین به جای ایلی و قبیله ای کردن این مسائل باید فکر منطقی و عاقلانه‌ای داشته باشیم تا برطرف شدن یک مشکل به قیمت ایجاد مشکل دیگر تمام نشود.
مسئولین باید سیاست‌های همه‌جانبه اتخاذ کنند، مردم چوار مردم من هستند و بارها برای رفع تنش آبی آنها در وزارتخانه رایزنی کردیم و این را می‌توانید از رئیس آبفای استان سوال کنید. همچنان که مردم ایوان فارغ از اینکه بنده ایوانی هستم در این سال‌ها سخاوتمندانه در زمینه آب ایثار کرده‌اند و الان به اذعان همه مسئولان باید فکر اساسی برای خشک شدن سفره‌های زیرزمینی‌شان شود.
طبق اطلاعاتی که آبفا داده‌اند و ظاهراً مشکل آب مردم عزیز شهرستان چوار در حال حل شدن است و ما هم تلاش می‌کنیم که مشکل این مردم عزیز از راه منطقی آن حل شود. برای جلوگیری از هدررفت آب‌های شرب و کشاورزی ما در مجلس مصوب کردیم که آب مورد نیاز صنایع از پساب فاضلاب تأمین شود در این راستا هم پتروشیمی و هم پالایشگاه در حال طی کردن این مسیر هستند و وقتی این مسیر طی شد آن گاه مردم دیگر به واسطه آب شرب در مضیقه نخواهند  بود.

انتخابات شوراهای شهر و روستا در دو شهر ایلام و ایوان با سروصدا و حاشیه‌های فراوانی روبرو بود، درست است که شما مسئولیت اجرایی در فرایند این انتخابات نداشتید ولی انتظار مردم این بود که به اتفاقات پیش آمده ورود می‌کردید، چرا چنین نشد؟
تنها نماینده‌ای که در این حوزه ورود کرد بنده بودم و تا آخرش ایستادم، لطفاً شما سراغ کسانی بروید که با اعمال نفوذ نگذاشتند عدالت اجرا شود.

معمولاً با روی کار آمدن هر دولت جدیدی، مدیران قبلی دستخوش تغییر می‌شوند ولی تغییر مدیران موفق و دارای کارنامه توجیه‌پذیر نیست و برای نمونه می‌توان به مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اشاره کرد که در بین اهالی فرهنگ و هنر و رسانه از مقبولیت و جایگاه مناسبی برخوردار بود و در برخی محافل شنیده شده که شما حامی و محرک این تغییر بوده‌اید، سوال این است که در راستای حفظ و حمایت از مدیران موفق چه اقدامی داشته‌اید و نقش شما در تغییر مدیریت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چه بوده است؟
این اولین بار است که بنده چنین چیزی را می‌شنوم، این یک دروغ سیاسی و ناشیانه است که حتماً برخی طراحی کرده‌اند و اگر شما یک سند پیدا نمودید که بنده در برکناری ایشان و یا هر مدیر دیگری نقش داشته‌ام نمایندگی را رها می‌کنم، تغییرات مدیران مربوط به حوزه اجراست و ما صرفاً وظیفه نظارتی داریم که اجازه ندهیم حق شایستگان ضایع شود.
در رابطه با مدیر مذکور به نظر من ایشان یکی از مدیران تلاشگر بود و شاید تغییر دولت منجر به تغییر ایشان شده باشد چون معمولاً رسم دیرینه دولت‌های ماست که با آمدنشان سلایق سیاسی خود را در انتصاب و عزل مدیران دخالت جدی می‌دهند و این رسم صرفاً مربوط به این دولت نیست همه دولت‌ها وفادار به این رسم دیرینه بوده‌اند!
متاسفانه همان مشکلات ساختاری که عرض کردم باعث یک سری تغییرات می‌شود که ممکن است چنین ذهنیت‌هایی را ایجاد کند.
بنده معتقدم فارغ از تغییر دولت‌ها هر مدیری که شایسته است باید مورد استفاده قرار بگیرد اما دولت‌ها رویکردشان به گونه‌ای دیگر است و همچنان که دولت قبل از همفکران خود استفاده نمود این دولت هم سراغ همفکران خود رفته است ضمن اینکه بنده از موضع نظارتی از تمام مدیران شایسته حمایت کرده‌ام و معتقدم اگر غیر از این باشد خطاست.
 

برخی اعتقاد دارند که نمایندگان استان از چهره‌های مطرح ایلام برای مناصب کشوری حمایت نکردند و برای نمونه به مرحوم عادل آذر که برای گزینه ریاست سازمان امور اداری و استخدامی بود اشاره دارند و یا عدم حمایت از دکتر کریم همتی در برابر فشارها که منجر به استعفا از ریاست جمعیت هلال احمر شد را به عنوان دلیل ارائه می‌دهند، عملکرد شما و سایر نمایندگان استان در این زمینه را قابل دفاع می‌دانید؟
وقتی آقای رئیس جمهور به ایلام آمدند سخنرانی بنده موجود است که از ایشان در مورد استفاده از نخبگان مطالبه‌گری کردم و در فرودگاه هم به من گفتند رزومه نخبگان ایلامی را به معاون اجرایی من بدهید تا از ایلامی‌ها استفاده کنیم که نمایندگان و دستگاه‌های مختلفی کمک کردند و جمع‌آوری‌ها صورت گرفت و روزی که آقای نوری وزیر شد من همه این رزومه‌ها را به دفتر آقای صولت مرتضوی، معاون اجرایی وقت رئیس جمهور  بردم و وقتی وارد دفتر ایشان شدم گفت فلانی، وزیر هم به شما دادیم دیگر چه می‌خواهید!؟ گفتم اولاً تشکر می‌کنم اما کافی نیست و باید سهم نخبگان ما از مدیریت لحاظ شود و بعدها از بسیاری از این افراد به تناسب استفاده شد.
در مورد نخبگان ایلامی من همیشه حمایت کردم و حداقل چند موردی که در حق‌شان ظلم شده بود را احقاق حق کردم. مرحوم دکتر آذر یکی از نخبگان برجسته ما بودند که قبل از فوت ایشان و هنگام سفر رئیس جمهور به ایلام وقتی من به عدم استفاده از نخبگان ایلامی اعتراض کردم رئیس جمهور در فرودگاه و موقع رفتن گفتن فلانی الان یک ایلامی در دولت من همه کاره است و منظورش آقای آذر بود. من در روز تشییع ایشان هم گفتم در سطح کلان قرار بر استفاده جدی از ایشان بود اما نخبه‌کشی و برخوردهای سلیقه‌ای و سیاسی در داخل استان، برخی از مسیرها را به روی ایشان بست و دولت را از وجود ایشان محروم نمود در حالی که رئیس جمهور خیلی به ایشان اعتقاد داشت و حتی مصاحبه با بسیاری از کاندیداهای وزارتخانه‌ها را ایشان انجام دادند و یک روز بعد از تشییع ایشان، وزیر علوم با من تماس گرفتند و به خاطر سخنرانی من تشکر کردند و از مرحوم آذر بسیار ذکر خیر کردند و گفتند در مصاحبه من برای وزارت، ایشان حضور داشتند و بسیار انسان بزرگواری بود.
به هر حال من تا جایی که توانسته‌ام از نخبگان ایلامی حمایت کرده‌ام و قطعاً سایر نمایندگان هم چنین دیدگاهی دارند چون هر چه تعداد ایلامی‌ها در مناصب مدیریت کشوری بیشتر باشد ضریب نفوذ ما در مرکز بالا می‌رود و این بسیار مهم است.

یک بحث دیگر که در بین مردم رواج دارد این است که استان‌هایی مثل خوزستان یا اصفهان باتعداد بالای نمایندگان خود از قدرت لابی‌گری و چانه‌زنی بالایی برخوردار هستند در حالی که ما سه نماینده داریم که هر سه با هم درگیر هستند، این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
اولاً نمایندگان تمام استان‌ها با یک مشکل واحد مواجه هستند و آن اختلاف بین نمایندگان است و این را ما به وضوح در مجلس می بینیم که این در بین برخی نمایندگان حاد است و در بین برخی نمایندگان خیلی چشمگیر نیست اما وجود دارد چون سلایق و رویکردها متفاوت است و کمی اختلاف نظر طبیعی است.
زمانی اختلاف خطرناک است که استان را متضرر کند و نمایندگان منافع مردم را قربانی اختلافات خود کنند.یکی از موارد اختلاف بین نمایندگان، حوزه انتصابات است که خود آقا هم می‌فرمایند نمایندگان در انتصابات دخالت نکنند، چرا؟ چون اکثر مواقع هم مانع شایسته‌سالاری است و هم باعث می‌شود نمایندگان وظیفه نظارتی خود را انجام ندهند و اتفاقاً انتصابات هیچ آورده‌ای برای نماینده ندارد.
ما نماینده داشته‌ایم که اکثر مدیران را منصوب کرده است و دور بعد هم رأی نیاورده است، این دخالت‌های غیرکارشناسی باعث تضاد و تنش بین نماینده‌ها هم می‌شود و باعث توسعه نیافتگی استان هم خواهد شد چون وقتی به نماینده می‌گویند بیا در انتصابات گزینه‌ای را معرفی کن، در نهایت تا درب ستادش را بیشتر نمی‌بیند در حالی که بعضی به او رأی داده‌اند و مدیون خیلی‌هاست لذا در این وضعیت لزوماً شخص شایسته‌ای را معرفی نمی‌کند و این را هم بگویم که متأسفانه ما شاخص‌های منطقی که در سامانه‌ای شفاف برای مدیریت و ارتقا وجود داشته باشند نداریم و فقدان این سامانه باعث عدم شایسته‌سالاری می‌شود.
نکته بعدی این است که یکی دیگر از عوامل درگیری نماینده‌ها بر سر توزیع ناعادلانه بودجه و امکانات است و اگر توسعه براساس ضریب نفوذ نباشد و براساس قانون باشد تاحدودی مشکل حل می‌شود.
شما در سطح کشور ببینید بسیاری از استان‌های توسعه‌یافته در کشور براساس رانت نفوذ و کمیت نمایندگان و مسئولین‌شان در سطح تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی توسعه پیدا کرده‌اند یعنی بودجه براساس عدالت توزیع نشده است.
چند وقت پیش یکی از مدیران برنامه و بودجه که بنده به شدت منتقد او هستم عذرخواهی می‌کنم گفته است: «فلان استاندار صد میلیارد گذاشت توی پاچه‌ام» یعنی چه؟ مگر شهر هرت است که استانداری بیاید و تو صد میلیارد بدون حساب و کتاب به او بدهی؟ براساس چه چیزی این مبلغ را به او داده‌ای؟ چون رفتارش با تو خوب بوده و چون احترامت را گرفته است؟ چون به قول معروف چاپلوسی کرده است؟
بنابراین یکی از مشکلات همین است وگرنه نماینده‌ها خودشان چه مشکلی دارند؟ من اگر طرفدار مردم هستم اتفاقاً سه نماینده یا چهار نماینده و حالا هر تعدادی در کنار هم باشیم خیلی راحت‌تر به توسعه استان کمک می‌کنیم ضمن اینکه هر سه نفر ما ممکن است در بعضی موارد اختلافاتی داشته باشیم ولی همیشه کنار هم بودیم مثلاً بحث نفت و گاز که بود ما هر سه به کمیسیون انرژی رفته و از آن دفاع کردیم و اگر بحثی یا دیدار با وزیری باشد در اوایل سعی کردیم با هم برویم هر چند الان به علت فشار و ترافیک کاری این هماهنگی‌ها کمتر شده اما در کل، ما سه نماینده در راستای کمک به استان در کنار هم هستیم.
من معتقدم ما نمایندگان اصلاً حق نداریم با هم اختلاف داشته باشیم؛ آن هم از نوع اختلافی که دودش به چشم مردم برود، مردم چه گناهی کرده‌اند که قربانی اختلافات ما باشند؟ البته این نافی اختلاف سلیقه و رویکرد برای توسعه استان نیست.

حضور در یک برنامه تلویزیونی و اظهار نظر در مورد دو تیم پرسپولیس و استقلال (کسب ستاره توسط آنها) واکنش‌های مثبت و منفی زیادی در فضای مجازی توسط هواداران این دو تیم را در پی داشت، حتی با وجود نارضایتی فراوان جامعه ورزش از وزیر و ضعف عملکرد وزارت ورزش، این شائبه به وجود آمده است که چون وزیر ورزش علاقه‌مند به تیم استقلال است شما به عنوان نائب رئیس فراکسیون ورزش، به این ضعف عملکردی ورود نمی‌کنید، در این مورد توضیح می‌دهید؟
این هم از سوالات رنگی شماست! بنده قبل از اینکه وزیر، وزیر بشود نایب رئیس فراکسیون ورزش بودم و اتفاقاً این شائبه رنگی بودن ایشان برعکس مطرح شد و خیلی ها گفتند ایشان پرسپولیسی است همچنان که همین بحث را در مورد وزیر قبلی هم مطرح کردند در حالی که وقتی در مسئولیت قرار می‌گیرید این سلایق هیچ معنایی نمی‌دهند و شما به عنوان مسئول موظف به رعایت مصالح و منافع ملی هستید.ببینید من براساس اسناد و مدارک به مساله‌ای ورود می‌کنم نه براساس سلیقه، ضمن اینکه بنده با هیچ وزیری عقد اخوت نبسته ام و همین الان سوال بنده در مورد فرار نخبگان ورزشی ما از وزیر ورزش در جریان است و در همه جلسات، سیاست‌های غلط وزارت را نقد می‌کنم و از سیاست‌های درست هم حمایت می‌کنم.بنابراین ما در برابر هیچ ضعف مدیریتی سکوت نمی‌کنیم اما قرار هم نیست غیرمنصفانه هم به مسائل ورود کنیم.
آن بحثی که در شبکه ورزش مطرح شد اصلاً جانبدارانه و یا براساس ذهنیت خاصی نبود و من هدفم نقد رویکرد دولت به دو تیم مهم مردم بود و منظورم این بود سال‌های طولانی است که این دو تیم در آسیا مقام قهرمانی کسب نکرده‌اند و شاید لفظ ستاره کمی حساسیت برانگیز بود و من نمی‌دانستم این دو تیم روی این لفظ حساسیت دارند.با این حال طرفداران دو تیم بدانند بنده به عنوان نماینده مردم و به عنوان نایب رئیس فراکسیون ورزش مجلس و به واسطه سوگندی که در پیشگاه الهی و مردم خورده‌ام هرگز در تصمیم‌گیری نگاه رنگی و سلیقه‌ای به این دو تیم ندارم و تمام تلاشم این است که این دو تیم و سایر تیم‌های ما موفق باشند و وهن ماست که چنین دیدگاه سخیفی داشته باشیم.

چندی قبل در مورد بودجه تخصیص داده شده به استان ایلام مطالبی در فضای مجازی منتشر شد که ایلام در رتبه آخر قرار گرفته بود و حتی با کنایه به نمایندگان استان تبریک گفته بودند، با عنایت به صحبت‌های شما و نیز سایر نمایندگان استان، دلیل قرار گرفتن استان ایلام در رتبه آخر کشور چیست؟ 
این مباحثی که در مورد بودجه استان مطرح می‌شود باید با داده‌های صحیح عنوان شود. برخی از دوستان بدون داده‌های صحیح صحبت می‌کنند که ان‌شاءالله سهوی باشد.
خدمت شما عرض کنم از نظر اعتبار مصوب، اعتبار تملک دارایی‌های سرمایه‌ای، ایلام در بین استان‌های کشور در رتبه بیستم قرار دارد و از نظر تخصیص با توجه به اینکه درآمدهای عمومی استان نسبت به مصوب بیش از سی درصد افزایش دارد لذا تخصیص استانی استان‌های کشور 57 درصد است در حالی که تخصیص تملک استان ایلام 61 درصد می‌باشد و همین نکته نشان‌دهنده این است که واقعیت چیز دیگری است.

دقیقاً یک سال آینده و در همین روزها مشخص شده است که چه کسانی برای مجلس ثبت‌نام کرده‌اند و انتخابات هم برگزار شده است و همین الان هم زمزمه‌اش هست که چه کسانی قرار است به صحنه بیایند، مجدداً کاندیدا می‌شوید؟
من الان دغدغه‌ام این است که این یک سال و خورده‌ای که مانده است را ان‌شاءالله به شرط بقا بتوانم خوب کار کنم. سیبی که از هوا می‌آید هزار چرخ می‌خورد. ان شاءالله در زمان مقتضی بهترین تصمیم را می گیرم و خواست مردم در این تصمیم بسیار موثر است.

خواست مردم را چطور تشخیص می‌دهید؟
حتماً یک راهکاری دارد و بالاخره من هم یک هوش سیاسی دارم تا ان‌شاءالله براساس داده صحیح و چیزی که به نفع استان باشد تصمیم بگیرم.

به عنوان سوال آخر شنیده شده است که از استان‌های زیادی از شما دعوت کرده‌اند تا دور بعد مجلس از این استان‌ها کاندیدا شوید نظر خودتان چیست؟
هر چند همه ایران سرای من است و من عاشق سرزمین و ملتم هستم اما بنده به خاطر علاقه به مردم استان خودم وارد عرصه نمایندگی شده‌ام و با تلاش و ایثار این مردم به مجلس رفتم و با عشق کمک به این مردم درس خواندم و تلاش کردم که به مجلس بروم تا از حقوق این مردم دفاع کنم و قطعاً اگر بخواهم مجدداً شرکت کنم فقط از حوزه استان خودم شرکت خواهم کرد و نمایندگی این مردم برایم یک افتخار بزرگ است. 

از اینکه وقت خود را در اختیار ما و مخاطبان گذاشتید سپاسگزاریم.

مصاحبه: علی حیدربیگی- حجت نوروزی
تنظیم: فاطمه احمدیان‌پور
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ساعت:10:25
نظرات ارسال نظر
  • مهران احمدونددر تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۱

    درود
    مصاحبه مبسوط و خوبی بود، مدتها بود در رسانه های ایلام مشابه چنین مصاحبه ای را ندیده بودم هرچند معتقدم که در جاهایی باید لحن مصاحبه گر صریح تر میشد

    پاسخ به این نظر
  • 12در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۱

    انتحابات نزدیک میشه و تلاش حضرات برای تنویر افکار عمومی بیشتر میشه!

    پاسخ به این نظر
  • اسکندریدر تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۱

    این که جواب داده. کاش اون دو نفر هم اینطوری جرات نشستن مقابل خبرنگاران و جواب دادن به اونها برای عملکردشون رو داشته باشند

    پاسخ به این نظر
  • عزتدر تاریخ ۱ فروردين ۱۴۰۲

    آخه بنده خدا جواب چی رو بدن؟ اصلا" با چه رویی مقابل خبرنگاران قرار بگیرند؟

    پاسخ به این نظر
  • محمد...در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۴۰۱

    فارغ از بحث هایی که در مورد عملکرد خود ارایه داده است صحبت های اول مصاحبه در مورد مسایل کشوری و مشکلات سیستم حاکم بر اداره کشور بسیار جای تامل و تفکر دارد و اینکه وقتی همه مسئولین و نمایندگان مجلس از این مشکلات خبر دارند چرا برای اصلاح آن کاری نمی کنند؟

    پاسخ به این نظر
  • علیدر تاریخ ۳ فروردين ۱۴۰۲

    برای اینکه خیر آنها در همین عدم اصلاح امور است

    پاسخ به این نظر
  • ایلامدر تاریخ ۱ فروردين ۱۴۰۲

    بانوی مطالبه گر، کمی هم به فکر کادر درمان و پرستاران باشید بد نیست، و البته مدیریت بحران زده این سازمان عریض و طویل

    پاسخ به این نظر
  • جمالدر تاریخ ۴ فروردين ۱۴۰۲

    فقط کادر درمان؟ اینهمه آدم با علاقه و اشتیاق به ایشان رای دادن تا شاهدتغییری در وضعیت استان باشن ولی...

    پاسخ به این نظر
  • خالددر تاریخ ۳ فروردين ۱۴۰۲

    دمت گرم فریاد، مثل همیشه عالی بودید

    پاسخ به این نظر
  • پارتیدر تاریخ ۳ فروردين ۱۴۰۲

    خانم دکتر از استخدام های بدون ضابطه در ادارات هم سخن می گفتید

    پاسخ به این نظر
  • مهراندر تاریخ ۱۰ فروردين ۱۴۰۲

    درد و بلات بخوره توی سر دو تای دیگه

    پاسخ به این نظر
  • تاجدر تاریخ ۱۶ فروردين ۱۴۰۲

    از نوع مصاحبه هایی است که در اسایت ها و نشریات ایلام به ندرت دیده می شود و از طرفی بحث افکار عمومی مطرح است که با خواندن این مطالب می توانند نسبت به انتخابات و انتخاب نمایندگان خود بهتر تصمیم بگیرند

    پاسخ به این نظر