از مخفیسازی تا برجستهسازی
در سالهای آغازین دهه نود و فراگیری اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی در استان، شیوه مواجهه با خودکشی نیز دچار تغییر شد و "مظلومنمایی و قهرمانسازی" جایگزین شیوههای قبلی گشت. هر چه بر تعداد کانالها و گروههای مجازی افزوده میشد، رویکرد غیرعلمی در زمینه خودکشی نیز نمود بیشتری یافت.
خلیل کمربیگی*
بیش از سه دهه است که استان ایلام با مسالهای به نام خودکشی روبروست. فارغ از هرگونه داوری در خصوص نحوه مقابله نهادها و دستگاههای اجرایی مسئول در زمینه پیشگیری از خودکشی و سایر آسیبهای اجتماعی که در جای خود، قابل نقد جدی بوده و افزایش نرخ آسیبهای اجتماعی حکایت از ناکارآمدی شیوهها دارد، روشهای مواجهه مردم و رسانهها با مساله خودکشی طی این سه دهه نیز متفاوت بوده است.
در سالهای آغازین دهه هفتاد، نوع مواجهه مردم و برخی رسانهها در برخورد با مسأله، "گناه و جرم" بود؛ برگزاری مراسم فاتحهخوانی برای افراد خودکش با اکراه انجام میگرفت و شرکت در چنین مراسمی گناه تلقی میشد. برخی از روحانیون شهر از ختم اینگونه مجالس فاتحه خودداری میکردند. اغلب خانوادهها، خودکشی را پنهان کرده تا از سوی دوستان و آشنایان برچسب نخورند. برخی رسانهها نیز برای برانگیختن اذهان، واکنشی هیجانی به مساله داشتند. به طور کلی میتوان دهه هفتاد را، دهه "مخفیسازی" مسأله خودکشی از سوی مردم در ایلام نامید.
با ورود به دهه هشتاد، هیولای خودکشی در سراسر استان ظاهر شد، منازل فقیر و غنی، بیسواد و باسواد، شهری و روستایی، مذهبی و غیرمذهبی را درنوردید و همه را پشت سر نهاد؛ شیوه قبلی مواجهه نیز تغییر کرد. از کراهت شرکت در مراسم کاسته شد؛ گفتن از خودکشی نه جرم تلقی شد و نه ناپسند و کریه به حساب میآمد. میتوان دهه هشتاد را دهه "آشکارسازی و همدلی نمودن" با افراد و خانوادههای خودکش نامید.
در سالهای آغازین دهه نود و فراگیری اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی در استان، شیوه مواجهه با خودکشی نیز دچار تغییر شد و "مظلومنمایی و قهرمانسازی" جایگزین شیوههای قبلی گشت. هر چه بر تعداد کانالها و گروههای مجازی افزوده میشد، رویکرد غیرعلمی در زمینه خودکشی نیز نمود بیشتری یافت.
برخی از شهروند خبرنگاران یا افراد کم، برای خودنمایی، جذب مخاطب و در کانون توجه قرارگرفتن، با استفاده از تیترها و متنهای احساسی و هیجانی، مسابقهای در خصوص پوشش اخبار خودکشی در ایلام راه انداخته و در پی جلب توجه بیشتر بودند. اغلب این افراد که سواد رسانهای کافی در این زمینه نداشتند، جزییترین زوایای زندگی افراد خودکش را در رسانه منتشر میکردند. داستان زندگی آنها را تعریف و با نشان دادن تصاویر، لوازم شخصی، وصیتنامه و حتی دستخط افراد خودکش، به قهرمانسازی روی آورده و به جای بازدارندگی به اشاعه آن کمک میکردند. صاحبان عزا نیز از آن رویکرد مخفیسازی عبور کرده، خودکشی عزیزان خود را با برجسته نموده و حتی مراسم ختم بزرگتر از حد معمول برگزار نمودند. میتوان دهه نود را در خصوص نوع مواجهه با خودکشی، دهه "برجستهسازی اخبار خودکشی" در استان نامید.
فارغ از درد و غم، حزن و حسرت خانوادههای داغدار که در جای خود قابل فهم و درک است، متاسفانه کار تا جایی پیش رفت که برخی از افراد، ناخواسته به این مساله دامن زده و با سرودن شعر و نوشتن متن و ذکر قصه زندگی افراد خودکش در شبکههای اجتماعی، مرگ را برای همنسلان و هم محلیهای آنها، آسان جلوه دادند. گاهی سیاستزدگان نیز از مسأله خودکشی و مرگ دیگران به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود استفاده کردند.
آنچه که در دستورالعملهای سازمان بهداشت جهانی و همچنین دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت، در خصوص انعکاس اخبار خودکشی آمده، این است که رسانهها به جای رویکرد مظلومنمایی و قهرمانسازی و تمرکز بر روی فرد و جزییات زندگی آسیب دیده، به مسأله خودکشی و زمینههای پیدایش آن بپردازند، مهارتهای مختلف زندگی را آموزش دهند، نتایج پژوهشهای علمی را منتشر نمایند، با انتشار مقالات، گزارشها، مصاحبههای علمی با صاحبنظران، ابعاد و ریشههای مساله را شکافته و زوایای مختلف آن را برای مردم آشکار سازند، با تهیه گزارش و انتشار اخبار صحیح، پیامدهای منفی مسأله را تشریح و راهکارهای موثر غلبه بر آنها را منتشر کنند. همچنین رسانهها در گفتگو با مدیران، نحوه مصرف اعتبارات مالی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را مطالبه کنند و اقدامات و برنامههای آنها را نقد و تحلیل نمایند.
در ورود به سده جدید، نهادهای مختلف و رسانههای جمعی بیش از هر چیز، باید به "فرهنگسازی" در خصوص شیوههای درست مقابله با مساله و آموزش مهارتهای مختلف زندگی روی آورند. در پیش گرفتن رویکردهای احساسی و هیجانی نه تنها به حل مسأله یا کاهش آن کمک نمیکند بلکه بر دامنه آن خواهد افزود.
وقتی گفته میشود که خودکشی یک "مسأله اجتماعی"است، یعنی قابل کنترل و حل بوده و کاهش آن نیز امکانپذیر است، اما باید نوع مواجهه و مقابله با آن علمی و درست باشد.
*دانشآموخته جامعهشناسی و پژوهشگر اجتماعی
بیش از سه دهه است که استان ایلام با مسالهای به نام خودکشی روبروست. فارغ از هرگونه داوری در خصوص نحوه مقابله نهادها و دستگاههای اجرایی مسئول در زمینه پیشگیری از خودکشی و سایر آسیبهای اجتماعی که در جای خود، قابل نقد جدی بوده و افزایش نرخ آسیبهای اجتماعی حکایت از ناکارآمدی شیوهها دارد، روشهای مواجهه مردم و رسانهها با مساله خودکشی طی این سه دهه نیز متفاوت بوده است.
در سالهای آغازین دهه هفتاد، نوع مواجهه مردم و برخی رسانهها در برخورد با مسأله، "گناه و جرم" بود؛ برگزاری مراسم فاتحهخوانی برای افراد خودکش با اکراه انجام میگرفت و شرکت در چنین مراسمی گناه تلقی میشد. برخی از روحانیون شهر از ختم اینگونه مجالس فاتحه خودداری میکردند. اغلب خانوادهها، خودکشی را پنهان کرده تا از سوی دوستان و آشنایان برچسب نخورند. برخی رسانهها نیز برای برانگیختن اذهان، واکنشی هیجانی به مساله داشتند. به طور کلی میتوان دهه هفتاد را، دهه "مخفیسازی" مسأله خودکشی از سوی مردم در ایلام نامید.
با ورود به دهه هشتاد، هیولای خودکشی در سراسر استان ظاهر شد، منازل فقیر و غنی، بیسواد و باسواد، شهری و روستایی، مذهبی و غیرمذهبی را درنوردید و همه را پشت سر نهاد؛ شیوه قبلی مواجهه نیز تغییر کرد. از کراهت شرکت در مراسم کاسته شد؛ گفتن از خودکشی نه جرم تلقی شد و نه ناپسند و کریه به حساب میآمد. میتوان دهه هشتاد را دهه "آشکارسازی و همدلی نمودن" با افراد و خانوادههای خودکش نامید.
در سالهای آغازین دهه نود و فراگیری اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی در استان، شیوه مواجهه با خودکشی نیز دچار تغییر شد و "مظلومنمایی و قهرمانسازی" جایگزین شیوههای قبلی گشت. هر چه بر تعداد کانالها و گروههای مجازی افزوده میشد، رویکرد غیرعلمی در زمینه خودکشی نیز نمود بیشتری یافت.
برخی از شهروند خبرنگاران یا افراد کم، برای خودنمایی، جذب مخاطب و در کانون توجه قرارگرفتن، با استفاده از تیترها و متنهای احساسی و هیجانی، مسابقهای در خصوص پوشش اخبار خودکشی در ایلام راه انداخته و در پی جلب توجه بیشتر بودند. اغلب این افراد که سواد رسانهای کافی در این زمینه نداشتند، جزییترین زوایای زندگی افراد خودکش را در رسانه منتشر میکردند. داستان زندگی آنها را تعریف و با نشان دادن تصاویر، لوازم شخصی، وصیتنامه و حتی دستخط افراد خودکش، به قهرمانسازی روی آورده و به جای بازدارندگی به اشاعه آن کمک میکردند. صاحبان عزا نیز از آن رویکرد مخفیسازی عبور کرده، خودکشی عزیزان خود را با برجسته نموده و حتی مراسم ختم بزرگتر از حد معمول برگزار نمودند. میتوان دهه نود را در خصوص نوع مواجهه با خودکشی، دهه "برجستهسازی اخبار خودکشی" در استان نامید.
فارغ از درد و غم، حزن و حسرت خانوادههای داغدار که در جای خود قابل فهم و درک است، متاسفانه کار تا جایی پیش رفت که برخی از افراد، ناخواسته به این مساله دامن زده و با سرودن شعر و نوشتن متن و ذکر قصه زندگی افراد خودکش در شبکههای اجتماعی، مرگ را برای همنسلان و هم محلیهای آنها، آسان جلوه دادند. گاهی سیاستزدگان نیز از مسأله خودکشی و مرگ دیگران به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود استفاده کردند.
آنچه که در دستورالعملهای سازمان بهداشت جهانی و همچنین دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت، در خصوص انعکاس اخبار خودکشی آمده، این است که رسانهها به جای رویکرد مظلومنمایی و قهرمانسازی و تمرکز بر روی فرد و جزییات زندگی آسیب دیده، به مسأله خودکشی و زمینههای پیدایش آن بپردازند، مهارتهای مختلف زندگی را آموزش دهند، نتایج پژوهشهای علمی را منتشر نمایند، با انتشار مقالات، گزارشها، مصاحبههای علمی با صاحبنظران، ابعاد و ریشههای مساله را شکافته و زوایای مختلف آن را برای مردم آشکار سازند، با تهیه گزارش و انتشار اخبار صحیح، پیامدهای منفی مسأله را تشریح و راهکارهای موثر غلبه بر آنها را منتشر کنند. همچنین رسانهها در گفتگو با مدیران، نحوه مصرف اعتبارات مالی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را مطالبه کنند و اقدامات و برنامههای آنها را نقد و تحلیل نمایند.
در ورود به سده جدید، نهادهای مختلف و رسانههای جمعی بیش از هر چیز، باید به "فرهنگسازی" در خصوص شیوههای درست مقابله با مساله و آموزش مهارتهای مختلف زندگی روی آورند. در پیش گرفتن رویکردهای احساسی و هیجانی نه تنها به حل مسأله یا کاهش آن کمک نمیکند بلکه بر دامنه آن خواهد افزود.
وقتی گفته میشود که خودکشی یک "مسأله اجتماعی"است، یعنی قابل کنترل و حل بوده و کاهش آن نیز امکانپذیر است، اما باید نوع مواجهه و مقابله با آن علمی و درست باشد.
*دانشآموخته جامعهشناسی و پژوهشگر اجتماعی
تاریخ انتشار: ۵ شهريور ۱۴۰۲ ساعت:13:15