‍ عباس؛ طبیبِ ایثار و اخلاق

اکنون در همان میدان دفاع از سلامت مردم، در کسوت سرپرستی دانشگاه علوم پزشکی، راست‌ قامت ایستاده است. اطمینان باید داشت او به گدایی مقام نیامده، تا به هر قیمتی در آن جایگاه بماند.
عبدالصاحب ناصری
«دکتر عباس قیصوری فوق تخصص ریه و بیماری‌های عفونی و معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی ایلام به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در بخش ICU بیمارستان شهید مصطفی خمینی بستری شد.»
خبر که در خروجی رسانه‌ها قرار گرفت، سیل پیام و تماس‌هایی که سرشار از دغدغه و دعا برای سلامتی دکتر بود، جاری گشت.
هر کس دکتر را با وصفی از نگاه خود توصیف کرده بود. اما قدر مشترک همهٔ آنها دلسوزی، مردم مداری، مجاهدت و ایثار او برای نجات بیماران و ارتباط تنگاتنگی بود که او با بیمارانش داشت.
بیمارانی که تجربهٔ سخت و تلخ ابتلای به بیماری کرونا را از سرگذرانده و خانواده‌های آنها  بیشترین الطافشان را اظهار نمودند.
دیگر شهروندان نیز که دکتر را سرمایهٔ علمی استان می‌دانستند در ابراز محبت های خالصانهٔ خود دریغ نورزیدند.
دستان برآمده به دعا برای سلامت دکتر، لبریز از اجابت خداوند حکیم شد و دکتر قیصوری از تخت بیماری برخاست و در حالی که هنوز ترخیص نشده بود، به رسم ادب شکرگزاریِ این همه محبت، بلافاصله به معاینه و مداوای بیماران کرونایی پرداخت.
دههٔ پایانی شهریور ۱۳۹۹ بر طبق آمار رسمی، کرونا هر ساعت جان ۶ عزیز هموطن را می‌گرفت و خانواده‌ها را به سوگ سیاه عزیزانشان می‌نشاند!
در آن شرایط فرزند ارشد من، پزشک سرباز و در خاکریز نخست دفاع از سلامت مردم در مرکز سندرمیک بیماری‌های تنفسی واقع در بلوار خبرنگار ایلام بود. او پنج پیک موج‌خیز، در این سنگر مجاهدت با کرونا جنگید تا مدافع سرافراز سلامت هم استانی‌هایش باشد.

تصور و مرور آن دوران دهشتناک برای همگان سخت است و البته برای منِ پدر سخت‌تر!
هر روز صبح که دکتر رضا را به آن مرکز می‌رساندم، در آنسوی خیابان توقف می‌کردم، انگار رضایم را به درون میدان مین و مقتل می‌فرستادم، پیشانی و چشمانش را می‌بوسیدم، در گذر از عرض بلوار تا ورودی مرکز قامت و قدم‌هایش را قاب چشمانی می‌گرفتم که چون باران می‌باریدند. هراس داشتم که آن نگاه‌ها در جبههٔ جنگ با کرونا، آخرین نگاه‌هایی باشند که یک پدر از سروٍ قامت عزیزش در دل و دیده به خاطره می‌گذارد.
اما، سرباز دلیر من در آن میدان دفاع نابرابر، فرماندهی شجاع، وفادار و متعهد داشت که خود در قلب میدان بود، فرماندهی‌اش از جنس بروید نبود، بلکه از جنس بچه‌ها بیایید، بود!
او خود در وسط میدان ایستاد، هدف اصابت کرونا واقع گشت و تا مرز شهادت پیش رفت!
آن فرمانده دلاور همیشه در میدان، دکتر عباس قیصوری بود!

دکتر عباس، فرزند پدری بود که در مواجههٔ با او، انسان عطر خوبان خدا را استشمام می‌کرد
مرحوم حاج محمود، نور محلهٔ پیام و مقیم مدام مسجد حضرت زینب(س) در اقامهٔ نمازهای جماعت بود و عباس تربیت شده و پرورش یافتهٔ آن عبد صالح پروردگار!
عباس به رغم اینکه عالی‌ترین مدارج علمی و تخصصی را گذرانده بود، هیچ بر اسب غرور ننشست و چون مادر مکرمه‌اش در بستر کسالت افتاد، به عنوان همراه، تمامی روزها و ساعاتی که مادر در بیمارستان بود، در کنار او ماند و به دیگر فززندان اجازهٔ مراقبت از مادر نداد و خود مشتاقانه و در جبران قطره‌ای از اقیانوس مهر مادر متکفل این امر گشت.
عباس در آن هنگامه‌ها عالی‌ترین تجلیات عشق فرزند به مادر را به یادگار گذاشت. عباس اجازه نمی‌داد مادر را که نای راه رفتن نداشت بر ویلچر بنشانند. عباس؛ پزشک فوق تخصص ایلامی، متواضعانه مادر را کول می‌کرد و از اتاقی به دیگر اتاق و از درون دالان‌ها از واحدی به واحد دیگر جابه جا می‌نمود!

عباس، طبیب اخلاق و ایثار
اکنون در همان میدان دفاع از سلامت مردم، در کسوت سرپرستی دانشگاه علوم پزشکی، راست‌ قامت ایستاده است. اطمینان باید داشت او به گدایی مقام نیامده، تا به هر قیمتی در آن جایگاه بماند.
او متعهدانه در برابر زیاده‌خواهی‌ها خواهد ایستاد و کشتی بهداشت و سلامت و آموزش استان را از امواج بلا به ساحل قرار خواهد رساند.
امروز دفاع از دکتر قیصوری، دفاع از سلامت و کارآمدی نهاد سلامت استان است.
مردم شریف، اهالی فهیم سلامت، عباستان را در میدان تنها نگذارید!
۱۴۰۴/۰۳/۱۴
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت:10:56
نظرات ارسال نظر