دزدان اعتماد و سیاستبازان «هفتسراژدها» را پای صندوقهای رأی، نقره داغ کنیم
برای افزایش اقتدارکشورمان با خروش ملی به افزایش آرا همت گماریم و از لاک قهر با صندوقهای رای، خارج شویم نه به خاطر خوشایند جناحهای سیاسی بلکه برای مام میهن، پرچم مردمگرایی و حقطلبی را بالا بگیریم و در خیابانهای صندوقهای رای، نورافکنهای روشنگری را فراروی مردم روشن کنیم.
خداداد ابراهیمی*
سکانس اول: در فیلم سینمایی«خانهای کنار ابرها» با ژانر دفاع مقدس، به کارگردانی سیدجلال دهقانی، با دو مرد فریبکار، آشنا میشویم که در پوشش رزمندگانی که مثلاً از جبهه جنگ به مرخصی آمدهاند، در محلاتی از جنوب شهر، خانهها را دقالباب میکنند و خود را همرزم رزمندگان معرفی میکنند و از خانوادهها پول و بستههای امانتی تحویل میگیرند تا در جبهه به دست رزمندگان برسانند اما ناجوانمردانه امانتها را به سرقت میبرند. تا اینکه وارد خانهای میشوند که پدر این خانواده به تازگی در جبهه به شهادت رسیده است. پیش از آنکه این دو شیاد، خانه شهید را ترک کنند، مریم کوچولو (دختر شهید) دو پیشانیبند "یا حسین" و "یا زهرا" به آن دو هدیه میدهد. دزدها در حالی که پیشانی بندها را محکم در مُشت خود میفشارند و کوله پُشتیهایی پُر از طلاجات و پولهای امانتی به دوش گرفتهاند، با خود میاندیشند؛ آیا برای امانتداری از پیشانیبندهای معنوی و امانتهای مردم، اهلیت دارند؟!
سکانس دوم: بعد از جنگ تحمیلی، مسئولانی ایمانباخته، سوار بر اسب قدرت، چهارنعله تاختند تا لعلها را غارت کنند. اختلاسهای میلیاردی طراحی کردند، برادرها و آقازادههای خود را مُجاز کردند تا در عرصه سیاست و تجارت با زد و بندهای پشت پرده، به آلاف و الوف برسند که رسیدند. آنان گرینکارت را به شناسنامه ایرانی ترجیح دادند و با کولهپشتیها، نه با چمدانهایی مملو از ارز و سکه و شمش طلا به بلاد کفر گریختند. بعضی هم با بیکفایتی در مدیریت، مُلک و مملکت را به لبهی پرتگاه بردند و اقتصاد و معیشت مردم را به مخاطره انداختند تا آنجا که سکه را از سکه انداختند، ریال را قربانی دلار و سفره مردم را کوچک کردند، و ثروتهای کشورمان را بر باد دادند و در یک کلام؛ امید و آینده مردم را پیشخور، کردند.
سکانس سوم: اینک در بزنگاه حساس و تاریخی چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، با رسالت خطیر خود یکی از گرانبهاترین امانتهای انقلاب و دفاع مقدس که همان کرسی ریاست جمهوری است را به امانتدار واقعی بسپاریم؛ إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها.
امروز در آدینه انتخاب، باید در سَمت درست تاریخ بایستیم و به اخلاق و عقلانیت و به امید و امانتداری رأی دهیم. برای افزایش اقتدار کشورمان با خروش ملی به افزایش آرا همت گماریم و از لاک قهر با صندوقهای رای، خارج شویم نه به خاطر خوشایند جناحهای سیاسی بلکه برای مام میهن، پرچم مردمگرایی و حقطلبی را بالا بگیریم و در خیابانهای صندوقهای رای، نورافکنهای روشنگری را فراروی مردم روشن کنیم تا در این مقطع تاریخی، هم معاندان و منافقان خارجنشین و هم دزدان اعتماد و سیاستبازان داخلی «هفتسراژدها» را پای صندوقهای رای، نقره داغ کنیم.
*رئیس اسبق خانه مطبوعات کشور
سکانس اول: در فیلم سینمایی«خانهای کنار ابرها» با ژانر دفاع مقدس، به کارگردانی سیدجلال دهقانی، با دو مرد فریبکار، آشنا میشویم که در پوشش رزمندگانی که مثلاً از جبهه جنگ به مرخصی آمدهاند، در محلاتی از جنوب شهر، خانهها را دقالباب میکنند و خود را همرزم رزمندگان معرفی میکنند و از خانوادهها پول و بستههای امانتی تحویل میگیرند تا در جبهه به دست رزمندگان برسانند اما ناجوانمردانه امانتها را به سرقت میبرند. تا اینکه وارد خانهای میشوند که پدر این خانواده به تازگی در جبهه به شهادت رسیده است. پیش از آنکه این دو شیاد، خانه شهید را ترک کنند، مریم کوچولو (دختر شهید) دو پیشانیبند "یا حسین" و "یا زهرا" به آن دو هدیه میدهد. دزدها در حالی که پیشانی بندها را محکم در مُشت خود میفشارند و کوله پُشتیهایی پُر از طلاجات و پولهای امانتی به دوش گرفتهاند، با خود میاندیشند؛ آیا برای امانتداری از پیشانیبندهای معنوی و امانتهای مردم، اهلیت دارند؟!
سکانس دوم: بعد از جنگ تحمیلی، مسئولانی ایمانباخته، سوار بر اسب قدرت، چهارنعله تاختند تا لعلها را غارت کنند. اختلاسهای میلیاردی طراحی کردند، برادرها و آقازادههای خود را مُجاز کردند تا در عرصه سیاست و تجارت با زد و بندهای پشت پرده، به آلاف و الوف برسند که رسیدند. آنان گرینکارت را به شناسنامه ایرانی ترجیح دادند و با کولهپشتیها، نه با چمدانهایی مملو از ارز و سکه و شمش طلا به بلاد کفر گریختند. بعضی هم با بیکفایتی در مدیریت، مُلک و مملکت را به لبهی پرتگاه بردند و اقتصاد و معیشت مردم را به مخاطره انداختند تا آنجا که سکه را از سکه انداختند، ریال را قربانی دلار و سفره مردم را کوچک کردند، و ثروتهای کشورمان را بر باد دادند و در یک کلام؛ امید و آینده مردم را پیشخور، کردند.
سکانس سوم: اینک در بزنگاه حساس و تاریخی چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، با رسالت خطیر خود یکی از گرانبهاترین امانتهای انقلاب و دفاع مقدس که همان کرسی ریاست جمهوری است را به امانتدار واقعی بسپاریم؛ إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها.
امروز در آدینه انتخاب، باید در سَمت درست تاریخ بایستیم و به اخلاق و عقلانیت و به امید و امانتداری رأی دهیم. برای افزایش اقتدار کشورمان با خروش ملی به افزایش آرا همت گماریم و از لاک قهر با صندوقهای رای، خارج شویم نه به خاطر خوشایند جناحهای سیاسی بلکه برای مام میهن، پرچم مردمگرایی و حقطلبی را بالا بگیریم و در خیابانهای صندوقهای رای، نورافکنهای روشنگری را فراروی مردم روشن کنیم تا در این مقطع تاریخی، هم معاندان و منافقان خارجنشین و هم دزدان اعتماد و سیاستبازان داخلی «هفتسراژدها» را پای صندوقهای رای، نقره داغ کنیم.
*رئیس اسبق خانه مطبوعات کشور
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۴۰۳ ساعت:15:19