همچون طعمِ تلخِ بلوط
سالها بود که مسئولین میزان بالای خودکشی در استان ایلام را کتمان میکردند. آنها آمارها را اعلام نمیکردند تا بگویند خودکشی نیست. سرانجام وقتی فهمیدند که کتمان درد، هیچ دردی را درمان نکرده است، از مرحلهی انکار عبور کردند.
فرج براری*
اینجا ایلام است. جایی که در میزان بالای آمار خودکشی برای خودش اسم و رسمی دارد. سرزمین طلوع آفتاب است اما سالهاست غروب مرگ خودخواستهی مردمش را به نظاره نشسته است. جایی که معمولاً مسئولینش از کسب عناوین برترخودکشی و بیکاری در آن اظهار بیاطلاعی میکنند. مکانی که بودجههای پیشگیری ازخودکشی در آن غیب میشوند و جلسات آسیبهای اجتماعی به ضیافت شام یا نهاری با حضور مسئولین پایان میپذیرد و اکثرمردم آسیبدیدگان شرایط اقتصادی واجتماعی باقی میمانند. کلاسهای پیشگیری از خودکشی، مانند غربالگری، تحویل پرسشنامه و اهدای چند ورق قرص ضد اضطراب به افراد دارای پتانسیل خودکشی هم چندان تأثیری در کاهش آمارخودکشی استان نداشته است.
دورههای آموزشی مقابله با آسیبهای اجتماعی در دانشگاه ها با عناوینی چون (کمکم کن، دستم بگیر، ولم نکن و...) کسی را از فکر خودکشی برحذر نداشته است. بهزیستی استان هم خطاب به شهروندان اعلام کرده است «به ناچار اگر قصد خودکشی داشتید، قبل از آن با اورژانس اجتماعی تماس بگیرید» (منظور همان آمبولانس سفیدرنگ است که عدد 123 با خط درشت روی آن حک شده است) هیچ چیز احمقانهتر از آن نیست که قصد داشته باشی خودت را بکشی، بعد با کسانی تماس بگیری که نگذارند خودت را بکشی! حالا به تماس گیرندگان احتمالی چه میگویند؟ چطور آنها را مجاب میسازند که از فکر خودکشی دست بردارند؟ چه راهکار فوری و عملی برای درمان دردهای یک انسانِ جان به لب رسیده پیشنهاد میکنند؟ اینکه نباید خودت را از جهنم این زندگی خلاص کنید، چون به جهنم بزرگتری واصل میشوید، یا این که دست نگه دارید به پدر و مادر یا کسانی که دوستشان دارید فکر کنید. چه کسی با شنیدن این حرفها از قصد خودکشی منصرف میشود؟ کدام یک از نصایح اورژانس اجتماعی می تواند انسانِ گرفتار در چنگال فقر و فاجعه را نجات دهد؟
سامانه دیگری به نام «سامانه نوشتاری بحران یا طعم گیلاس» هم در سطح کشور برای کسانی که در شرایط بد عاطفی قراردارند راهاندازی شده است و ظاهراً برای افرادی که در فکر خودکشی هستند کلاسهای آنلاین مشاورهی بحران ترتیب میدهند.
در پروفایل وب سایت این سامانه آمده است: «ما اینجاییم تا هیچ شخصی درایران در لحظات سختِ زندگی تنها نباشد» یعنی مردم میتوانند با مشاور بحران در آن سوی خط وصل شوند و بصورت کاملاً رایگان از دست افکار مزاحم خودکشی خلاص شوند و جان خود را نجات دهند. عنوان "طعم گیلاس" هم آشکارا از فیلم معروف عباس کیارستمی وام گرفته شده است.
آقای باقری، یکی از شخصیتهای فیلم تعریف میکند که یک روز به قصد حلقآویز کردن خودش به جنگل رفته، اما "طعم یک توت زندگیاش را نجات داده است" او میگوید «از طعم یک گیلاس هم نباید به راحتی گذشت» با اینکه طعم یک گیلاس، قهرمان اصلی فیلم عباس کیارستمی را از مرگ خودخواسته نجات نداد و سرانجام همین آقای باقری، شخصیت موعظهگر فیلم است که قبول میکند رویش خاک بریزد و پولها را بردارد.
افسوس که اینجا درخت گیلاسی نیست که آدم از آن بالا برود، به افق خورشید خیره بماند، دستهای چسبناک و خیس شده از گیلاسهای شیرین را بلیسد، از فکر خودکشی منصرف شود و شادمان به خانه بازگردد. اینجا بلوط دارد، بلوط تلخ است و بالارفتن از آن مشکلتر...
سالها بود که مسئولین میزان بالای خودکشی در استان ایلام را کتمان میکردند. آنها آمارها را اعلام نمیکردند تا بگویند خودکشی نیست. سرانجام وقتی فهمیدند که کتمان درد، هیچ دردی را درمان نکرده است، از مرحلهی انکار عبور کردند و کسانی را به جهت بررسی مسئلهی خودکشی به استان ایلام فرستادند. آنها هم بدون هیچ احساس مسئولیتی و به امید منفعت شخصی آمدند و بدون کوچکترین اشارهای به شاخص فلاکت استان، وضعیت نابسامان اقتصادی، جنگ و آثار آن، فقر و محرومیت، افسردگی و بیکسی، بیکاری و رنج مضاعفش، تورم فزاینده و فاجعهی سقوط به حاشیه، تمام دردهای ما را ناشی از بحران هویت، فقدان بصیرت و پایبند نبودن به آموزههای دینی برشمردند و ناامید از نتیجهی کار، ما را با دردهایمان تنها گذاشتند.
این کارشناسان و دستاندرکاران امر خودکشی، اما چارهی کار را در "تقویت نشاط اجتماعی" و "ارتقاء تابآوری اجتماعی" و "انتشار خبر خوب و امیدبخش" خلاصه کردند. این بازگشت نشاط به جامعه در دولتهای گذشته و حال همیشه یکی از وعدههای انتخاباتی بوده است، به طوری که در دولت روحانی "کارگروه دائمی نشاط اجتماعی" تشکیل دادند.
در جامعهای که نزدیک به چهار دهه، شادی کردن از کاذب تا غیرکاذب به معنایی لاقیدی و قانونشکنی تعبیر میشده است باید دغدغهی بیشتری داشت و محدود کردن آن به کفزدن در جُنگ شادیها، مشکل تقویت نشاط در جامعه و وضعیت نامناسب معیشت مردم را برطرف نخواهد کرد.
جامعهشناسان و روانشناسان ایلامی سالهاست علتهای بیشمار خودکشی در استان را شناختهاند اما مسئولین فقط بر علتهای مورد نظر خود تأکید میورزند.
جالب است بدانید اینجا همه تأکید میکنند، معاون علمی پیشگیری از خودکشی وزارت بهداشت تأکید میکند، مدیر کل دفتر سلامت روان تأکید میکند، مدیر کل دفتر مشاوره سازمان بهزیستی تأکید میکند، معاون پیشگیری ازآسیبها تأکید میکند، معاون اجتماعی استانداری تأکید میکند، استاندار تأکید میکند، معاون بهداشتی، درمانی و پژوهشی همه تأکید میکنند، یکی بر لزوم پیشگیری تأکید میکند، دیگری بر لزوم مداخله تأکید میکند، آن یکی بر لزوم کنترل آسیبها تأکید میکند و دیگری بر ضرورت کنترل آسیبها، یکی دیگر بر لزوم برنامهریزی تأکید میکند و آن دیگری بر اقدام در جهت آسیبها تأکید میکند و بیچاره آخری هنوز عوامل آسیب را نشناخته چون بر لزوم شناخت عوامل آسیبزا تأکید میکند!
خلاصه در پایان یک خبر خوب و امیدآفرین اینکه: استاندار ایلام اخیراً از ایجاد مجتمعی به نام "شوق زندگی" به منظور کاهش آسیبهای اجتماعی در استان خبر داده است!
*روزنامهنگار
اینجا ایلام است. جایی که در میزان بالای آمار خودکشی برای خودش اسم و رسمی دارد. سرزمین طلوع آفتاب است اما سالهاست غروب مرگ خودخواستهی مردمش را به نظاره نشسته است. جایی که معمولاً مسئولینش از کسب عناوین برترخودکشی و بیکاری در آن اظهار بیاطلاعی میکنند. مکانی که بودجههای پیشگیری ازخودکشی در آن غیب میشوند و جلسات آسیبهای اجتماعی به ضیافت شام یا نهاری با حضور مسئولین پایان میپذیرد و اکثرمردم آسیبدیدگان شرایط اقتصادی واجتماعی باقی میمانند. کلاسهای پیشگیری از خودکشی، مانند غربالگری، تحویل پرسشنامه و اهدای چند ورق قرص ضد اضطراب به افراد دارای پتانسیل خودکشی هم چندان تأثیری در کاهش آمارخودکشی استان نداشته است.
دورههای آموزشی مقابله با آسیبهای اجتماعی در دانشگاه ها با عناوینی چون (کمکم کن، دستم بگیر، ولم نکن و...) کسی را از فکر خودکشی برحذر نداشته است. بهزیستی استان هم خطاب به شهروندان اعلام کرده است «به ناچار اگر قصد خودکشی داشتید، قبل از آن با اورژانس اجتماعی تماس بگیرید» (منظور همان آمبولانس سفیدرنگ است که عدد 123 با خط درشت روی آن حک شده است) هیچ چیز احمقانهتر از آن نیست که قصد داشته باشی خودت را بکشی، بعد با کسانی تماس بگیری که نگذارند خودت را بکشی! حالا به تماس گیرندگان احتمالی چه میگویند؟ چطور آنها را مجاب میسازند که از فکر خودکشی دست بردارند؟ چه راهکار فوری و عملی برای درمان دردهای یک انسانِ جان به لب رسیده پیشنهاد میکنند؟ اینکه نباید خودت را از جهنم این زندگی خلاص کنید، چون به جهنم بزرگتری واصل میشوید، یا این که دست نگه دارید به پدر و مادر یا کسانی که دوستشان دارید فکر کنید. چه کسی با شنیدن این حرفها از قصد خودکشی منصرف میشود؟ کدام یک از نصایح اورژانس اجتماعی می تواند انسانِ گرفتار در چنگال فقر و فاجعه را نجات دهد؟
سامانه دیگری به نام «سامانه نوشتاری بحران یا طعم گیلاس» هم در سطح کشور برای کسانی که در شرایط بد عاطفی قراردارند راهاندازی شده است و ظاهراً برای افرادی که در فکر خودکشی هستند کلاسهای آنلاین مشاورهی بحران ترتیب میدهند.
در پروفایل وب سایت این سامانه آمده است: «ما اینجاییم تا هیچ شخصی درایران در لحظات سختِ زندگی تنها نباشد» یعنی مردم میتوانند با مشاور بحران در آن سوی خط وصل شوند و بصورت کاملاً رایگان از دست افکار مزاحم خودکشی خلاص شوند و جان خود را نجات دهند. عنوان "طعم گیلاس" هم آشکارا از فیلم معروف عباس کیارستمی وام گرفته شده است.
آقای باقری، یکی از شخصیتهای فیلم تعریف میکند که یک روز به قصد حلقآویز کردن خودش به جنگل رفته، اما "طعم یک توت زندگیاش را نجات داده است" او میگوید «از طعم یک گیلاس هم نباید به راحتی گذشت» با اینکه طعم یک گیلاس، قهرمان اصلی فیلم عباس کیارستمی را از مرگ خودخواسته نجات نداد و سرانجام همین آقای باقری، شخصیت موعظهگر فیلم است که قبول میکند رویش خاک بریزد و پولها را بردارد.
افسوس که اینجا درخت گیلاسی نیست که آدم از آن بالا برود، به افق خورشید خیره بماند، دستهای چسبناک و خیس شده از گیلاسهای شیرین را بلیسد، از فکر خودکشی منصرف شود و شادمان به خانه بازگردد. اینجا بلوط دارد، بلوط تلخ است و بالارفتن از آن مشکلتر...
سالها بود که مسئولین میزان بالای خودکشی در استان ایلام را کتمان میکردند. آنها آمارها را اعلام نمیکردند تا بگویند خودکشی نیست. سرانجام وقتی فهمیدند که کتمان درد، هیچ دردی را درمان نکرده است، از مرحلهی انکار عبور کردند و کسانی را به جهت بررسی مسئلهی خودکشی به استان ایلام فرستادند. آنها هم بدون هیچ احساس مسئولیتی و به امید منفعت شخصی آمدند و بدون کوچکترین اشارهای به شاخص فلاکت استان، وضعیت نابسامان اقتصادی، جنگ و آثار آن، فقر و محرومیت، افسردگی و بیکسی، بیکاری و رنج مضاعفش، تورم فزاینده و فاجعهی سقوط به حاشیه، تمام دردهای ما را ناشی از بحران هویت، فقدان بصیرت و پایبند نبودن به آموزههای دینی برشمردند و ناامید از نتیجهی کار، ما را با دردهایمان تنها گذاشتند.
این کارشناسان و دستاندرکاران امر خودکشی، اما چارهی کار را در "تقویت نشاط اجتماعی" و "ارتقاء تابآوری اجتماعی" و "انتشار خبر خوب و امیدبخش" خلاصه کردند. این بازگشت نشاط به جامعه در دولتهای گذشته و حال همیشه یکی از وعدههای انتخاباتی بوده است، به طوری که در دولت روحانی "کارگروه دائمی نشاط اجتماعی" تشکیل دادند.
در جامعهای که نزدیک به چهار دهه، شادی کردن از کاذب تا غیرکاذب به معنایی لاقیدی و قانونشکنی تعبیر میشده است باید دغدغهی بیشتری داشت و محدود کردن آن به کفزدن در جُنگ شادیها، مشکل تقویت نشاط در جامعه و وضعیت نامناسب معیشت مردم را برطرف نخواهد کرد.
جامعهشناسان و روانشناسان ایلامی سالهاست علتهای بیشمار خودکشی در استان را شناختهاند اما مسئولین فقط بر علتهای مورد نظر خود تأکید میورزند.
جالب است بدانید اینجا همه تأکید میکنند، معاون علمی پیشگیری از خودکشی وزارت بهداشت تأکید میکند، مدیر کل دفتر سلامت روان تأکید میکند، مدیر کل دفتر مشاوره سازمان بهزیستی تأکید میکند، معاون پیشگیری ازآسیبها تأکید میکند، معاون اجتماعی استانداری تأکید میکند، استاندار تأکید میکند، معاون بهداشتی، درمانی و پژوهشی همه تأکید میکنند، یکی بر لزوم پیشگیری تأکید میکند، دیگری بر لزوم مداخله تأکید میکند، آن یکی بر لزوم کنترل آسیبها تأکید میکند و دیگری بر ضرورت کنترل آسیبها، یکی دیگر بر لزوم برنامهریزی تأکید میکند و آن دیگری بر اقدام در جهت آسیبها تأکید میکند و بیچاره آخری هنوز عوامل آسیب را نشناخته چون بر لزوم شناخت عوامل آسیبزا تأکید میکند!
خلاصه در پایان یک خبر خوب و امیدآفرین اینکه: استاندار ایلام اخیراً از ایجاد مجتمعی به نام "شوق زندگی" به منظور کاهش آسیبهای اجتماعی در استان خبر داده است!
*روزنامهنگار
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ ساعت:09:10