دکتر سارا فلاحی:
هنوز نگاه به زنان تبلیغی است
دکتر سارا فلاحی با دو دوره شرکت در انتخابات مجلس، استادیاری دانشگاه، سخنرانیها و یادداشتهایش بعنوان یک فعال اجتماعی و سیاسی شناخته میشود به همین دلیل مصاحبهای را درباره فعالیتهای زنان و برخی مسائل دیگر با او ترتیب دادهایم که ماحصل آن در زیر آمده است
در ابتدا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی بفرمائید.
سارا فلاحی هستم استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد ایلام و مسئول شورای استانی زنان فرهیخته دانشگاه آزاد استان ایلام.
به عنوان یک بانوی ایلامی که در یک جامعه سنتی پرورش یافتهاید چگونه و از چه زمانی وارد عرصه سیاست شدید؟
من از دوران مدرسه به سیاست علاقه داشتم، به همین خاطر علیرغم اینکه در دبیرستان در رشته علوم تجربی دیپلم گرفتم اما در کنکور رشته انسانی شرکت کردم چون به علوم سیاسی علاقهمند بودم. در دوران دانشجویی هم این علاقهمندی جهتدارتر شد و وارد فعالیتهای سیاسی شدم. البته نوع فعالیت سیاسی که من از همان آغاز داشتم با فعالیت سیاسی که امروزه مرسوم است تفاوت داشت و هنوز این تفاوت باقی است. در واقع از ابتدا سعی کردم تا با تکیه بر عقلانیت و علم، از سیاستزدگی به دور باشم و هنوز هم در این مسیر حرکت میکنم، به عبارت دیگر در عرصه سیاست جوگیر نشدهام و امیدوارم که از این به بعد هم این روال ادامه پیدا کند و دچار سیاستزدگی نشوم.
نخستین فعالیتهای سیاسی که داشتید را به یاد دارید؟
اولین فعالیتهای سیاسی من به دوران دانشجویی باز میگردد که در این دوران در فعالیتهای علمی و سیاسی که دانشگاه برگزار میکرد شرکت میکردم. در دوران دانشجویی صفبندیهایی در کلاسهای دانشجویی شکل گرفته بود و هر کسی واجد یک تفکر خاص بود و در راستای حفاظت از آن تفکر مطالعه و نقد میکرد. پس از سال 76 و در دورانی که ما وارد دانشگاه شدیم یک شیفت سیاسی در ایران اتفاق افتاده بود و دانشگاهها به شدت در التهاب مسائل سیاسی بودند و دانشجویان هم خیلی فعال بودند. ما سعی میکردیم طوری در صفبندیهایی که در کلاسها شکل میگرفت قرار بگیریم که بعد از خروج از کلاس حداقل بتوانیم به صورت هم نگاه کنیم.
تا چه اندازه با بانوان فعال سیاسی استان در تماس هستید؟
قبل از پاسخ به این سؤال لازم است یک مقدمه نسبتاً طولانی عرض کنم. ما نمود فعالیت فعالان سیاسی زن به آن معنا که از این عبارت مدنظر است و آن قشری از بانوان که به عنوان لیدر در فعالیتهای سیاسی استان کار میکنند را نمیبینم که این امر دلایل و عوامل مختلفی دارد و باید آسیبشناسی شود.
به نظر میرسد میتوان این عوامل را در دو سطح خرد و کلان مورد واکاوی قرار داد. در سطح کلان تا پروسه تحزب، سیر طبیعی خود را نگذراند ما همچنان در مسائل سیاسی با مشکل مواجه خواهیم بود و طبعاً فعالیت زنان نیز به دلیل موانع فرهنگی، شکاف جنسی و نابرابریها و عدم توزیع عادلانه امکانات دچار آسیب مضاعف خواهد بود. علاوه بر این عدم استقلال زنان و وابستگی فکری، مالی و سیاسی بیش از حد آنها به مردان سیاسی باعث شده است تا صدای مستقلی در جامعه نداشته باشند.
در سطح خُرد و در استان ایلام علاوه بر تأثیرات عوامل کلان، ما با یک بافت سنتی فکری و فرهنگی مواجه هستیم که زنان را به راحتی در عرصههای عمومی و مخصوصاً عرصه سیاست و قدرت نمیپذیرد. البته در چند سال اخیر تلاشهای زیادی صورت گرفته اما چون متناسب با توان و نیاز زنان نبوده، حامل تأثیرات زیادی نبوده است و همین باعث شده تا چندان شاهد نمود فعالیتهای سیاسی خانمها نباشیم.
فعال سیاسی صرفاً به معنای کار سیاسی کردن نیست بلکه باید در مقدرات جامعه تأثیرگذار باشند، حامل تأثیرات قابل توجه باشند در عرصه قدرت حضور داشته باشند و بتوانند پلی بین تفکرات خود و توده مردم و جامعه برقرار کنند. با این تعریف و مقدمه نسبتاً طولانی فعالان سیاسی زن در استان خیلی کم هستند و بنده با این تعداد کم، هم از طریق فضای مجازی و هم از طریق فضای واقعی در ارتباط هستم ولی به دلایل و عواملی که قابل بحث و بررسی هستند این ارتباطات خیلی نمود و بروز بیرونی و عمده ندارند. به نظر من عدم استقلال زنان و وابستگی بیش از حد آنها به مردان سیاست باعث شده است تا مسائل زنان همیشه در حاشیه سایر مسائل قرار بگیرد و در مسائل کلان کشور هم اگر ورود میکنند علیرغم داشتن ایده و تفکر خاص و قابل قبول برای حل معضلات کشور، همچنان در سایه طرحها و برنامههای دیگران حرکت کنند. یکی از نقدهایی که بنده هم به جامعه سیاسی کشور و هم به به خود بانوان داشته و دارم این است که همیشه بانوان، نقش پیادهنظام گروههای سیاسی را بازی کردهاند. نمیدانم که چه زمانی این فضا شکسته میشود و به آن شخصیت مستقل سیاسی خانمها بها داده میشود و بانوان خودشان را باور میکنند که میتوانند در عرصه سیاست، معادلات قدرت را تحت تأثیر قرار دهند؟
همین فعالیت کمرمق بانوان چه اندازه در پیشرفت جامعه مؤثر بوده است؟
به دو شکل میتوان به این سوال پاسخ داد، به شکل شعاری و تبلیغاتی که الآن در جامعه رخ داده است و به شکل واقعی. وقتی به قضیه نگاه میکنید خانمها با توجه به نوع نگاهشان که آمیزهای از عقلانیت و عواطف است مؤثر بودهاند اما به واسطه موانعی که وجود دارد این اثرگذاری چندان عمیق و پردامنه نبوده است.
اگر درصدد تعمیق اثرات این حضور زنان در سیاست هستیم باید بپذیریم که فرهنگ، زیربنای تمام رفتارهای ماست. رویکرد من به مسائل، یک رویکرد فرهنگی است و معتقد هستم تا این بُعد فرهنگی تصحیح نشود و تا آسیبها و موانع فرهنگی برطرف نشود ما همچنان در عرصه سیاست، اقتصاد و اجتماع دچار چالشهای اساسی خواهیم بود. به لحاظ فرهنگی، هنوز نگاه و ذهنیت پذیرش حضور فعال بانوان در جامعه شکل نگرفته است و ما هنوز بسترها و لوازم مورد نیاز را فراهم نکردهایم و در مرحله شعار ماندهایم. اعتقاد به حضور بانوان و تأثیرگذاریشان و نگاه به آنان به عنوان یک بال توسعه هنوز نهادینه نشده و به مرحله شعور نرسیده است ولی به لحاظ شعاری اگر در نظر بگیریم خانمها خیلی اثرگذار هستند، در تریبونها و در تبلیغات همیشه از بانوان و توانمندیهایشان صحبت میشود و هرگاه هم لازم باشد با رویکردهای پوپولیستی خانمها را بسیج میکنند اما بنده منظورم از تأثیرگذاری خانمها بیشتر تأثیرگذاریشان در عرصه قدرت، سیاست و مدیریت است که متأسفانه ما این اثرگذاری را از جامعه خود گرفتهایم. جامعه را از حضور نیمی از جمعیتی که میتوانند در پیشبرد اهداف ما برای توسعه مؤثر باشند محروم کردهایم.
چرا فکر میکنید جامعه ایران برای فعالیت زنان محدودیت ایجاد میکند؟
ما به لحاظ فرهنگی و سیاسی و به لحاظ تفسیرها، تبیینها و تأویلهایی که در جامعه اتفاق میافتد و صاحبان قدرت و کسانی که مخصوصاً در حوزه اجرا بر سریر قدرت هستند موانع زیادی برای حضور خانمها داریم. برای اینکه این ساختار ذهنی غلط در مورد خانمها شکسته شود ما باید هزینه بدهیم و جامعه بپذیرد که حضور زنان در بالاترین سطح فعالیت سیاسی در جهان امروز یک مسألهی عادی است.
در جامعه ما به واسطه همین تفسیرها، تأویلها، جنگهای قدرت، اردوکشی و گروکشیهایی که وجود دارد از حضور خانمها در خیلی از عرصهها محروم شدهایم مثلاً در قانون اساسی جمهوریاسلامی هیچ اصلی در قانون منوط به ذکورت و انوثت نیست و صرفاً این تفسیرهای ماست که این اصول را مردانه و زنانه کرده است. مثلاً در خصوص ورود زنان در انتخابات ریاست جمهوری با ارائه یک تفسیر کاملاً مردسالارانه از واژهی رجل سیاسی و با ایجاد یک مانع ذهنی، از رییس جمهور شدن زنان جلوگیری میکنیم. در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا حضور زنان در رأس قوه مجریه یک مسأله عادی است و ما همچنان درگیر هستیم که منظور از رجل سیاسی چیست و آیا رجل به معنای عام انسان است و یا اینکه صرفاً به مردان اشاره دارد!
آقایان کدخدایی و یزدی جلسهای برای تفسیر کلمه رجل سیاسی داشتند، به نتیجهای هم رسید؟
البته این جلسه را باید به فال نیک گرفت و طبعاً با توجه به وضعیت موجود، دوستان در رابطه با این مهم کار سختی در پیش دارند هر چند هنوز به واسطه گستردگی مباحث زمان نهایی ارائه نتیجه مشخص نیست اما فعلاً مخالفتهای زیادی در این رابطه در جاها و نهادهای مختلف وجود دارد حتی در بین دانشگاهیان هم متأسفانه برخی قائل به این تحلیل غلط هستند که زنان باید از عرصه عمومی به نام سیاست دوری کنند چون این عرصه را یک عرصه کاملاً مردانه تعریف کردهاند. عبور از این پیچ خیلی سخت است اما من خوشبین هستم و انشاءالله و با توجه به حرکت شتابان و تحولات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی که جامعه دارد این حصار نیزشکسته میشود و من امیدوار هستم که در آیندهای نه چندان دور این حصار ذهنی نیز برداشته شود.
یک آماری را میخواندم که در ایران شمار کل مدیران دولتی در سراسر کشور 450 هزار نفر است که از میان آنها فقط 2 هزار و 170 نفر مدیر زن شناسایی شدهاند و این فاجعه است. در همه جای دنیا سعی میکنند از حضور خانمها استفاده کنند منتهی در جهان سوم این حضورها بیشتر فرمایشی است بهعنوان مثال در عربستان که یک حکومت عشیرهای است به شکل تبلیغاتی و برای اینکه به دنیا نشان بدهند که ما کشوری هستیم که به طرف توسعه حرکت میکنیم تمام تبلیغات کشورشان را به سمت خانمها بردهاند و حقوق اولیهای که به آنها ندادهاند را پیاده میکنند بنابراین زنان چه در عرصه سیاست و چه در عرصه اقتصاد بیشتر یک ابزار تبلیغاتی شدهاند و این شأن خانمها را پایین میآورد و وقتی که شأن یک انسان پایین آمد شغلهای مادون و شغلهای پست برای آنان تعریف میشود.
برخلاف صحبتهای شما، هم وزیر زن و هم نماینده زن داریم، عالیترین سطوح فعالیتسیاسی برای زنان معطوف به همین حیطههاست؟
بنده خودم دو مرتبه در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کردم چون به قدرت و توانایی بانوان معتقد هستم در حالیکه در شرایط موجود، درصد نمایندگان و مدیران اجرایی زن با تعداد بانوان فعال متناسب نیست که این امر با شأن، توانایی و میزان قدرت تأثیرگذاری بانوان منافات دارد. در شرایط فعلی در دولت 10 درصد از اعضای کابینه زنان هستند در مجلس این رقم 17 درصد است و در قوه قضائیه تعداد زنان بسیار کمترند خوب این درصدها اصلاً متناسب با جمعیت و توانایی زنان نیست.
مثلاً در دوره قبل، یک وزیر زن به صورت تبلیغاتی سرکار آمد و به سرعت هم برکنار شد که رفتنش آن باور اصلی و ذهنی برخی سیاستگذاران ما را نشان میداد یعنی حضور یک وزیر زن را برنتابیدند.
در دوره جدید هم علیرغم وعدههایی که داده شد به دلیل مخالفتهای قدرتمند با حضور بانوان در عرصههای اجرایی چون وزارت، استانداری و فرمانداری این فرصت را که از این نیروی بالقوه استفاده کنیم از دست دادیم. مثلاً در دولت دوازدهم در تصویب نامه شورای عالی اداری که به امضای رئیس جمهور هم رسید آورده شده که این شورا به پیشنهاد سازمان اداری و استخدامی کشور و با هدف بهرهمندی از توانمندیهای زنان و جوانان تا پایان برنامه ششم توسعه باید نسبت مدیران زن در پستهای مدیریتی به 30 درصد افزایش یابد. البته این موضوع در تبصره 2 الحاقی به ماده 5 این تصویب نامه آمده ولی طبق آماری که بنده تا شهریور 96 مشاهده کردم سهم زنان از مدیریت در دولت دوازدهم فقط نیم درصد است.
ما بعد از انقلاب در خانمها آگاهی ایجاد کردیم ولی تلاش نمیکنیم از این آگاهی، فهم و تواناییشان بهرهای ببریم. اگر رقابت گروهی و تبلیغاتی که بین دو جناح سیاسی کشور نبود شاید این اندک فرصتها که به بانوان داده شده را هم نمیدادند. نگاه به زن هنوز تبلیغی است ما به آن مرحله از شعور سیاسی نرسیدیم که از زنها به واسطه تواناییشان استفاده کنیم، همیشه برای خروج فضای سیاسی از خشونت، برای تلطیف فضا و برای اینکه نشان دهیم فضا آرام است از حضور خانمها استفاده میکنیم و نه به واسطه اینکه خانمها توانا هستند. من در یکی از جلسات شورای زنان فرهیخته که در کرمان برگزار شد عنوان کردم در ایران یک اسمی به نام ابتکاریسم شکل گرفته که دولتهای مختلف از خانم ابتکار برای پستهای غیروزارتی و در جایگاه معاون رئیسجمهور استفاده میکنند برای اینکه نشان دهند که از توانایی خانمها استفاده میکنیم و به همین هم محدود شده است.
یعنی شما برای بکارگیری بانوان در مسئولیتهای اجرایی قائل به حد و مرزی نیستید؟
نگاه من به انسان فارغ از جنسیتش است، شأن انسان به قدری بالاست که خداوند انسان را خلیفه خود عنوان میکند، وقتی خلیفهالله میشوید واجد شأن خواهید شد و وقتی که به این مکان رسیدید اگر به شما آزادی و مسئولیت دادند و اگر خود انسان وارد یک حیطه عمومی شود طبیعتاً شأن آن خلیفهالله را باید رعایت کند. وقتی که به انسان به معنای خلیفهالله مسئولیت دادند دیگر آن فرد مسئولیت را تبدیل به پست نخواهد کرد و خودش را غرق در پستیهای حاصل از آن نمیکند. بانوان هم به عنوان انسان و به عنوان مدیرانی که در حیطه عمومی هستند همان حد و مرزی که یک مرد برای مسئولیتش در عرصه عمومی قائل است را باید رعایت کنند. مردی که مسئولیت دارد به عنوان پدر یا همسر وارد عرصه عمومی میشود و ورود در عرصه عمومی به مثابه نفی این مسئولیتها نیست. خانمها هم به همین شکل که مسئولیتهایی که در حیطه خصوصی خود دارند تضادی با مسئولیتهای عمومی ندارند و این مربوط به نوع مدیریت خصوصی و عمومی میشود و به میزان توانایی زن و مرد و اینکه چگونه این دو حیطه را مدیریت کنند که از استثمار، زیادهخواهی و بیمسئولیتی خارج شوند. البته این به معنای رها کردن زنان در عرصه قدرت و عدم نظارت بر آنها نیست بنده معتقدم چه زن چه مرد اگر توانا و متعهد باشند باید جامعه از توانایی و تخصصشان بهرهمند شود.
عملکرد استاندار فعلی ایلام در ارتباط با استفاده از مدیران زن را چگونه میبینید؟
استاندار جدید هنوز با مختصات خاص فرهنگی و اجتماعی که استان ما دارد محک اساسی نخورده است تا نشان دهد که رویکرد و نگاهش به زنان چگونه است؟ اما همین که در این مدت کمی که در استان بوده در جایگاههایی که لازم بوده خیلی از بانوان را به کارگیری کرده نشان از توجه ایشان به مقوله مدیریت زنان دارد و ما امیدوار هستیم که در آینده از حضور خانمها استفاده بیشتری بکند و این ضربالمثل را عملیاتی نکند که با خانمها مشورت کنید ولی به آن عمل نکنید!
امروزه در جامعه ما این اتفاق در حال رخ دادن است یعنی همین که از حضور خانمها به شکل تبلیغی استفاده میکنیم و دیگر از تفکرات آنان در حوزه تصمیمگیری استفاده بهره نمیگیریم. البته استاندار فعلی ایلام هم همین چند جایگاهی که به خانمها اختصاص داده میتواند یک طلیعهای باشد برای استفاده بیشتر از خانمها به خاطر استان و نه صرفاً به خاطر کار تبلیغاتی. البته ما از استاندار انتظار نداریم بانوان را بدون توجه به توانایی در مدیریت استان قرار دهد و طبعاً ایشان همچنین کاری نخواهند کرد ما از ایشان انتظار داریم فارغ از هیاهوی سیاسی و صرفاً در راستای توسعه استان از حضور خانمهایی استفاده کند که توانایی لازم را داشته باشند همچنان که انتظار میرود از آقایان توانا و متعهد هم استفاده نمایند. بنده اگر صحبتی از حضور بانوان در عرصه مدیریت میکنم صرفاً به خاطر تواناییشان است و هرگز نگاه جنسیتی به مقوله مدیریت ندارم.
در استان ایلام نزدیک به 100 پست مدیریتی در اختیار خانمها است، ارزیابی شما از این پدیده چیست؟
این حق بانوان است که در این جایگاهها قرار بگیرند هرچند کمتر از حد مورد انتظار است. اگر ما یک نگاه آماری داشته باشیم در سطح کلان و در کل کشور زنها در جایگاه اصلی خود قرار نگرفتهاند اما در استان ایلام این یک جهش است و امیدوارم که این فضاها شکسته شود ضمن اینکه رقابت دو جناح سیاسی برای هر کسی آب نداشته است برای ایلام نانی داشته است و این نان استفاده از بانوان در پستهای مختلف باشد..
جزو محدود بانوان ایلامی هستید که عزمتان را برای برعهده گرفتن وکالت مردم جزم کردهاید، چه دلایلی شما را به این سمت سوق داد؟
یک حس مسئولیتپذیری نسبت به شرایط جامعه و کشور و مردمی که در بین آنها زندگی میکنم باعث شد که من تصمیم بگیرم تا به عنوان کاندیدای وکالت مردم در انتخابات مجلس حضور پیدا کنم. با توجه به اینکه معتقد هستم زنان، توانایی و آگاهی لازم را دارند در خودم یک سری توانایی را میبینم و میتوانم این تواناییها را در خدمت پیشرفت و توسعه کشورم در سطح کلان و استانم در سطح خرد قرار بدهم و به همین دلایل وارد عرصه انتخابات شدم.
اصلاً هم بحث شعاری ندارم که آمدهام خدمت کنم، به نظر من اگر کسی به میزانی از توانایی برسد و با این توانایی بتواند در امورات کشور تأثیرگذار باشد اگر به عرصه سیاست ورود نکند خیانت کرده است.
اگر کسی توانایی لازم را داشته باشد و از عرصه سیاست دوری کند، این عرصه را در اختیار کسانی قرار میدهد که توانایی لازم را ندارند و صرفاً بر بستر یک سری بازیهای سیاسی، حوادث سیاسی و اقتصادی به قدرت میرسند و عرصه قدرت را آلوده میکنند.
برای بار سوم هم کاندیدا میشوید؟
قطعاً و به شرط بقای عمر در این عرصه حضور خواهم داشت چون یک فضایی برای خانمها ایجاد شده است و من هم برای باز شدن این فضا یک نقش کوچکی داشتهام. بعد از اینکه انتخابات مجلس تمام شد در انتخابات شورا با حضور وسیع کاندیداهای زن مواجه شدیم و مشخص شد که این فضا برای آنها باز شده است و این ساختار ذهنی که خانمها نمیتوانند، حداقل در نزد بسیاری از بانوان شکسته شده و الآن به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند.
با توجه با آرا و اعتماد مردم، بنده مصر هستم که در این عرصه حضور داشته باشم و انشاءالله نشان دهیم که خانمها میتوانند وکیلان معتبر، با عزت نفس و با حس مسئولیتپذیری باشند هرچند عواملی دست در دست هم قرار دادند که من در دوره قبل موفق نشوم اما مردم کار خود را انجام دادند و توده مردم به من اعتماد کردند و رأی دادند و این برای من بسیار ارزشمند است که شعور سیاسی مردم ما اینقدر بالا رفته و توده مردم برعکس برخی از کسانی که در عرصه قدرت هستند، به خانمها اعتماد میکنند.
در طول دو دورهای که در انتخابات شرکت کردید همواره دو جناح اصلی کشور مورد انتقاد شما بودند، در این خصوص توضیح میدهید؟
در نظر و تئوری، هیچکسی اصولگرایی و اصلاحطلبی را رد نمیکند و من بارها این را مطرح کردهام که این دو جناح، زاییده گفتمان انقلاب هستند و هر دو بخشی از شعارهای انقلاب اسلامی را نمایندگی میکنند اما آنجا و قسمتی که بنده با آن مشکل دارم این است که کاندیدا و هوادارنش، خود را در جامعه به عنوان حزب مطرح میکنند. حزب برای من که به عنوان یک معلم تدریس میکنم و همه چیز را مستند میپذیرم بار معنایی دارد. حزب نمیتواند از بالا شکل بگیرد، دستوری و دولتی باشد و از دولت ارتزاق کند. حزبی که به قدرت میرسد باید از دل مردم باشد، نماینده شکافهای اجتماعی باشد و این اتفاق هنوز در جامعه ما رخ نداده است. بستر شکلگیری یک حزب، جامعه مدنی است و ما تا زمانی که یک ساختار اقتصادی رانتیر داریم نمیتوانیم جامعه مدنی را شکل دهیم.
دولت رانتیر یعنی ساختاری که مبتنی بر اقتصاد غیرمولد است، هر دولتی که 42 درصد از درآمدش یا بالاتر از آن را از منابع زیرزمینی تأمین کند یک دولت رانتیر است یعنی دولتی که در قبال مردم مسئولیتپذیر نیست. وقتی دولتی شعارش این است که من از شما پول مالیات نمیگیرم بنابراین نماینده شما نیستم. از چنین دولتی نمیتوان انتظار داشت که نماینده مردم باشد. در سال 76 در ایران شعاری که داده شد شعار جامعه مدنی بود و دولت، متولی ساخت جامعه مدنی شد طبیعی است که جامعه مدنی آمدنی است و نه اینکه توسط دولت ساخته شود. بنده معتقدم چون سنگ بنای احزاب در ایران کج گذاشته شده میوههای آن نیز آلوده خواهد بود. من با رانتخواری و عوامفریبی مخالفت کردم و معتقدم برخی از افراد و گروههای سیاسی به اعتماد مردم خیانت میکنند.
یعنی ما تا قبل از سال 76 جامعه مدنی نداشتیم؟
ما هنوز هم به آن شکلی که در دنیا مرسوم است و به واسطه ساختار اقتصادی رانتیری، جامعه مدنی نداریم و این جامعه، یک جامعه صوری است. ما ممکن است نهادها، احزاب صوری، دستوری و فصلی داشته باشیم ولی کارکرد، یک کارکرد واقعی نیست به عنوان مثال ما وقتی یک تکنولوژی را وارد میکنیم باید فرهنگ استفاده از آن را داشته باشیم. وقتی یک ماشین را وارد میکنیم باید جاده آن هم فراهم باشد، ما اولین ماشینی که وارد کردیم یک فورد اتریشی بود که سریع به کوه خورد چون جاده نداشتیم. بسیاری از موسسات تمدنی در ایران، حالت همان ماشین و جادهای که نداشتیم را دارند و حزب هم در زمره همین نهادها و موسسات است که درون مایه آن را نمیتوانیم از خودمان بسازیم.
من در ایام انتخابات با احزاب به اصطلاح چپ و راست جلساتی را برگزار کردم و اعلام کردم که مشکلی با تفکرات شما ندارم، چه کسی است که اصول را قبول نداشته باشد و چه کسی پیدا میشود که طرفدار اصلاح امور در عرصه سیاست نباشد؟ حضور من در انتخابات به عنوان یک زن نماد اصلاحات در باورهای غیرمنطقی و ضدزن بود، همچنان که حضور من به عنوان یک انسان که دارای اصول و چارچوب بود و برای حفاظت از اصول قانون اساسی که هیچ بند و اصلی از آن ضد حضور خانمها نیست نیز در عرصه انتخابات غنیمتی برای جامعه و زنان و جوانانی بود که بخش عظیمی از مطالبات آنها را در برنامههای انتخاباتی خود نمایندگی نمودم.
بنابراین نه با اصولی منطقی و ارزشی که توسط یک طیف سیاسی مطرح میشود مخالف هستم و نه با اصلاحات منطقی و ارزشمندی که توسط یک طیف سیاسی دیگر مطرح میگردد. بنده با دو جریان سیاسی تا جایی که براساس مطالبات مردم و در چارچوب قانون اساسی و مبتنی بر ارزشهای عقلانی و منطقی جامعه حرکت کنند همراهی میکنم و هرگز به خاطر سیاست و قدرت از مردم و خواستههای آنان جدا نخواهم شد.
در جلساتی که با شورای سیاستگذاری هر دو جناح داشتم اعلام کردم که نمیخواهم نماینده یک شورا باشم. با توجه به شرایطی که در جامعه ما وجود دارد و تحزب به معنی واقعی آن شکل نگرفته است شما میخواهید در مجلس، نماینده مردم باشید و در یک شورا باور و خواست یک ملت را خلاصه میکنید و بعد آن شورا تصمیمگیری میکند و به شما خط میدهد و انحصاراً شما را در اختیار میگیرد، این اوج انحصارطلبی است و من برای شکستن این انحصار اعلام استقلال کردم.
نقش دولتها در ایجاد چنین وضعیتی چه بوده است؟
از مشروطه تا امروز ما هیچ حزب غیردولتی در ایران نداشتهایم و همه از دولت ارتزاق میکنند ضمن اینکه در همه جای دنیا یک بخشی از ارتزاق احزاب از درآمدهای عمومی دولت است. در ایران وقتی شخص، صبح از خواب بیدار میشود یک حزب را تأسیس میکند و این اتفاق بد و نامیمونی است. اگر اعضای احزابی که در ایران فعالیت میکنند را بررسی کنید درخواهید یافت که صرفاً اعضای زیادی ندارند خواهید دید که هیچ پایگاهی درون جامعه ندارند.
بنده به عنوان یک معلم، یکی از دغدغههایم شکلگیری تحزب در ایران است و تمام تلاشم را میکنم که به عنوان یک دانشگاهی و برای اینکه شرایط مردم جامعه ما بهینه شود تحزب به معنی واقعی آن در ایران شکل بگیرد و مطمئن باشید که یکی از مؤلفههای توسعه، شکلگیری واقعی تحزب است.
دخل و خرج احزاب در ایران شفاف است؟
من با دفاتر احزاب و لیدرهای آنها که در تماس بودم همین سوال را از آنها پرسیدم و خیلی شفاف توضیح ندادند حتی از آنها خواستم که لیست اعضای حزب را منتشر کنید و اعلام کنید که چند عضو دارید.
در جامعه ما یک نگرانی برای عضویت افراد در احزاب وجود دارد. خیلیها خود را متعلق به یک طیف فکری میدانند اما حاضر نیستند کارت عضویت در یکی از احزاب آن جناح را داشته باشند. یک نوع محافظهکاری و یک نوع ترسی در افراد وجود دارد چون امنیت، باور و حس آرامش در احزاب وجود ندارد در حالیکه تحزب یکی از مهمترین بالهای دموکراسی و مردمسالاری است. در جامعه ما حتی افراد سیاسی هم سعی میکنند به عضویت یک حزب خاص در نیایند و یا عضویت خود در یک حزب را انکار کنند. در یکی از جلساتی که داشتم شخصی که عضو یکی از همین شوراهای حزبی بود اعلام کرد که نه اصولگرا هستم و نه اصلاحطلب و این برای من خیلی جالب بود.
یعنی فعالان سیاسی از مشارکت در احزاب سرخورده هستند؟
احزاب هنوز به آن معنی واقعی شکل نگرفتهاند که ما بخواهیم بارهای روانی برای آنها تعریف کنیم. یکی از مشکلات جامعه ما این است که معناهایی را به گروهها و نهادهایی که درون مایه و کارکرد آنها متفاوت است منتسب میکنیم. ما یک سری انتظارات از آنها داریم و چون آنها در تناقض با انتظارات و معناهایی که ما برای آنها ترسیم کردهایم رفتار میکنند یک نوع پارادوکس در جامعه ایجاد میکنند و باعث بیاعتمادی میشوند.
گروههای سیاسی که در ایران شکل گرفتهاند به واسطه اینکه کارکرد حزبی ندارند و خودشان را به جای حزب جا میزنند نقش بسیارزیادی در اُفت سرمایههای اجتماعی در جامعه داشتهاند و نه تنها خودشان دچار چالشهایی شدهاند بلکه یک سرخوردگی را در جامعه ایجاد کردهاند.
با این توصیفها آیا می توان گفت که احزاب نقش چندانی در پیشرفت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ایران نداشتهاند؟
در عرصه سیاست و علوم سیاسی نمیتوان به صورت مطلق سخن گفت، حرفی را که میزنیم به شکل نسبی مطرح میکنیم. انتظاراتی که از این گروهها میرود این است که به پیشرفت و توسعه کمک کنند، توسعه همه جانبه، توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی.
اگر یک تحقیق آماری انجام دهیم میبینیم از زمانی که دو گروه سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا و یا همان چپ و راست قدیم تبلور بیشتری در جامعه پیدا کردند چون رفتارهای سیاسی آنها منطقی و مبتنی بر کارکرد حزبی نیست نقش بسیار زیادی در اخلاقزدایی در جامعه داشتهاند به عنوان مثال مناظرههای انتخابات دهم، یازدهم و دوازدهم جمهوری را اگر در نظر بگیرید رفتارهای کارگزاران سیاسی که در آن مناظرهها شرکت کردند نقش بسیار زیادی در فروپاشی بنیادهای اخلاقی جامعه ما داشتند.
وقتی که من به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری شروع به بلوف سیاسی، تخریب طرف مقابل و افشاگری میکنم و یک سری مباحث غیراخلاقی را برای رسیدن به قدرت مطرح میکنم در جامعه ما خیلی تأثیرگذارتر است تا اینکه در بدنه اجتماعی، مردم این رفتارها را از خود نشان دهند مخصوصاً ما وقتی که ادعای دینمداری نیز داشته باشیم و در لباس دین و اینکه معمم هم باشیم یا اینکه منتسب به یکی از نهادهای جمهوری اسلامی باشیم این رفتارها از ما سر بزند.
طبیعی است که این رفتارها نقش بسیار زیادی را در اخلاقزدایی و اعتمادزدایی خواهد داشت. من زمانی به یک سیستم اعتماد میکنم که وقتی افشاگری میشود پشتبند این افشاگری با آن مقابله شود. در ایام انتخابات به عنوان یک کار تبلیغاتی یکسری شعارهای ساختارشکنانه مطرح میشود و از یکسری ساختارها اعتمادزدایی میشود و بعد دوباره همان شخص و در قالب همان ساختار، بازی را ادامه میدهد و این نقش بسیار زیادی در اُفت سرمایههای اجتماعی ما دارد.
ما در دنیا با فروپاشی بنیادهای اخلاقی مواجه هستیم و فقط خاص ایران نیست اما چون مدعی ارائه یک الگوی جدید جهانی هستیم و کارگزارانی که انتخاب میکنیم و بکار میگیریم باید آن ادعاها را اثبات کنند اما الآن دارد ضد این ادعا عمل میشود. در اتفاقات چند وقت پیش هم یکی از خطبا حرف بسیار جالبی زد و گفت که 35 سال است مسئولین میخواهند نظام را سرنگون کنند ولی مردم نمیگذارند. این یعنی برخی از کارگزاران ما دارند برعکس منافع نظام و انقلاب عمل میکنند.
وقتی که من به عنوان یک کارگزار سیاسی اختلاس میکنم و فساد سیاسی و اقتصادی دارم طبیعی است که باعث شوم قبح این رفتارها در جامعه شکسته شود. وقتی شخصی 3 هزار میلیارد اختلاس میکند بعداً به 25 هزار و 100 هزار میلیارد تبدیل میشود بعدها دیگر دزدی ماهیت بدی ندارد و ما به جایی میرسیم که میزان دزدی ارزش و مجازات آن را تعیین میکند به عبارت دیگر دزدی کم و دزدی زیاد داریم و اگر کسی کمتر دزدی کند انگار خیلی هنر کرده است. مردم وقتی میبینند که کارگزارشان دروغ میگوید و وعده انتخاباتی پوچ میدهد و بعد از انتخابات خیلی راحت در چشم مردم نگاه میکند و زیر همه چیز میزند باعث میشود که در جامعه یک حالت مردم فریبی نهادینه شود.
اخلاق، برعکس تفکراتی که بعضیها دارند یکی از زیربناهای مهم توسعه است. در بین عوامل مختلفی که در فروپاشی بنیادهای اخلاقی در جامعه نقش دارند رفتار کارگزاران، یکی از عوامل موثر است. اگر ما میخواهیم که به مسیر سلامت برگردیم باید کارگزارانی که توسط خود مردم انتخاب میشوند و به قدرت میرسند در چارچوب قانون عمل کنند و هرکس مسئولیت خودش را انجام دهد و تقصیرات را گردن دیگری نیندازند. اگر هر کسی در حیطه مسئولیتی که به او واگذار شده کار خود را انجام دهد و کمتر حرف بزند بسیاری از مشکلات ما حل میشود. یکی از آسیبهای گروههای سیاسی در جامعه ما این است که حرفهای بزرگی میزنند و توقعات را خیلی فزاینده میکنند و در مرحله عمل که وارد میشوند میبینند متناسب با توانایی خود حرف نزدهاند و آن موقع میگویند که دیگران نگذاشتند و تقصیر را گردن دیگری میاندازند.
آیا احزاب در استان ایلام کارنامه قابل قبولی را داشتهاند؟
اگر احزاب از وضعیت خود راضی هستند من میگویم که تأثیرگذاری داشتهاند! حزب برای رسیدن به قدرت رقابت میکند و این قدرت را در اختیار مردم قرار میدهد. کسانی که از دل احزاب در پستها و مخصوصاً در پارلمان قرار گرفتند چقدر توانستهاند با بازی حزبی برای استان بودجه جذب کنند و چقدر به پیشبرد اهداف استان کمک کردهاند؟ اگر آماری در این زمینه منتشر شود از خود بپرسید که آیا احزاب در ایلام مؤثر بودهاند یا خیر؟ که نیاز به بررسی علمی و منطقی دارد.
اگر شما به شرایط جامعه ایلام نگاه کنید میبینید که این استان چقدر توسعه پیدا کرده است. تنها جا و نهادی که ما در مرکز داریم و میتواند صدای مردم باشد نمایندههای مجلس هستند. چقدر احزاب توانستهاند در افزایش میزان بودجهای که به این استان تعلق میگیرد مؤثر باشند؟ این یک پاسخ مبرهن است که مردم میتوانند با نگاه کردن به فضای استان متوجه شوند.
طایفهگرایی تا چه اندازه در انتخابات استان ایلام تأثیر داشته است؟
اینکه اگر طایفه شما بزرگتر باشد موفقیت بیشتری در انتخابات خواهید داشت یک اصل در انتخابات استان است و نکته قابل توجه این است که حتی ما ابزارهای مدرن را در اختیار طایفهگرایی به شکل منفی قرار دادهایم. قبیله بسیار عزیز و باعظمت است و اصلاً ما بدون قبیله معنی نداریم. اما وقتی برای قبیله یک کارکرد منفی تعریف میکنیم اینجاست که جامعه ما به سمت قهقرا میرود. نباید از قبیله سوءاستفاده کنیم و آن را در اختیار افراد ناکارآمد قرار دهیم. در نبود نهادهای مدنی، قبیله هنوز جایگاه دارد و کارکرد خودش را انجام میدهد.
طایفهگرایی یکی از آسیبهای جامعه ماست. متأسفانه کسانی که به قدرت میرسند بیشتر از ظرفیت طایفه خودشان استفاده میکنند در راستای منفعت طایفه خود حرکت میکنند. بعضیها هم چون یک طایفه بزرگ کمکشان کرده است وقتی به قدرت میرسند آنقدر ناکارآمد هستند که حتی نمیتوانند طایفه خود را اداره کنند. در سطح کلانتر هم این به یک اپیدمی تبدیل شده است اینجا با طایفهگرایی سنتی مواجه هستیم، در مجلس هم طایفهگرایی سیاسی وجود دارد در نهادهای دیگر هم به این شکل است.
در عرصه ریاست جمهوری هم کسانی که پشتبند هم رییسجمهور شدند از یک جغرافیای خاص هستند، هرچند تفکر سیاسی اینها مخالف هم باشد به هم تبریک میگویند و به هم اعلام میکنند که خوب شد که نگذاشتیم این مدیریت از خطه جغرافیایی ما خارج شود. نمونه دیگر اینکه یکی از کسانی که به شکل حزبی در یک مقطعی به مجلس وارد میشود زمانی که سفره تقسیم غنائم و پستها را پهن میکنند و کاملاً هم به شکل طایفهای این پستها را تقسیم میکنند، اعلام میکنند که فلان شخص خیلی آدم خوبی است ولی حیف که متعلق به طایفه ما نیست. طایفهگرایی منفی، یکی از آسیبهای جامعه ماست.
نقش تشکلها و NGOها در شکلگیری سیاست در ایران چگونه بوده است؟
هر نهادی که باید مردمی باشد کارکردش نیز باید مردمی باشد اگر دولت بیاید به آن چنگ بیندازد از کارکرد اصلی آن خارج میشود. ما باید شرایطی ایجاد کنیم که NGOها به عنوان نهادهای غیردولتی مستقل عمل کنند و کارکرد اساسی خود را مستقل انجام دهند. در یک جاهایی دولت باید این فضا را برای آنها ایجاد کند اما اینکه آنها را تسخیر کند و در راستای منویات خود از آنها استفاده کند، طبیعی است که آن ها در آن مسیر صلاح و سلامت قرار نمیگیرند.
یکی از راهکارهای توسعه سیاسی جامعه ما این است که ما فضایی را برای شکلگیری NGOها ایجاد کنیم به شکلی که خود مردم اینها را اداره کنند. هر جایی که از مردم به شکل واقعی استفاده کردیم مردم توانستهاند کار خود را انجام دهند و رفتارهایشان مبتنی بر وطنپرستی و عرق به کشور بوده است.
سال 80 در زمانی که دانشجوی ارشد بودم یکی از دوستانم روی یکی از همین NGOهای زنان کار میکرد و آن زمان نزدیک به 200 NGOدر حوزه زنان وجود داشت در حالیکه هیچ نمود بیرونی نداشتند و فقط در مورد آشپزی و بافتنی صحبت میکردند. امروزه هم به شکل فلهای NGO در ایران داریم که اگرچه از حیث کمی زیاد هستند اما کارکرد کیفی ندارند چون کارکرد اصلی را برای آنها تعریف نکردهایم.
تشکلها باید بتوانند به عنوان یک بازیگر به رسمیت شناخته شوند، در جاهایی بتوانند با دولت مساعدت کنند و در جاهایی در مقابل دولت از حقوق مردم دفاع کنند که هنوز این تأثیرگذاری را به این شکل در این NGOها و تشکلها نمیبینیم.
اگر اصل 115 قانون اساسی به شما اجازه بدهد رییس جمهور شوید چه خدمات ویژهای را برای بانوان انجام میدادید؟
همین که فضا به سمتی برود تا جامعه به یک خانم در عرصه ریاست جمهوری اعتماد کند طبیتاً نشان میدهد جامعه یک حرکت بسیار خوب و رو به جلو داشته است. اگر بنده در این جایگاه قرار بگیرم علاوه بر وظایفی که در چارچوب قانون اساسی برای یک رییسجمهور تعریف شده است، تلاش میکنم در حد توان، اصول بر زمین گذاشته شده و به خصوص در مورد بانوان و جوانان که منجر به عدم استفاده از آنها در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ شده را زنده کنم، باید شرایطی را ایجاد کنیم که از خانمها به عنوان یکی از بالهای توسعه در جامعه استفاده شود و در عرصه سیاست از حضور و مشارکت و در عرصه قدرت از مدیریت و توانایی آنها در کنار مردانمان استفاده کنیم.
یک اتفاقی که در این زمینه افتاده است و سمینارهای زیادی در این باره برگزار شده این است که برای اینکه ما از این رویکرد مبتنی بر خشونت و جنگ در دنیا فاصله بگیریم نیاز به نگاه و دیپلماسی بانوان داریم، در بسیاری از کشورها مثل انگلستان و آمریکا سمینارها و کنفرانسهایی برگزار شده است زیرا در زنان یک حس مسئولیتپذیری وجود دارد، نه اینکه در آقایان وجود نداشته باشد ولی از این حس مسئولیتپذیری استفاده نکردهایم.
اگر بنده در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرم حتماً از بانوانی که میتوانند به پیشرفت جامعه کمک کنند استفاده میکنم. اگر ساختارهای ذهنی حاکم بر قانون اساسی شکسته شود و تفسیر درستی از رجل سیاسی داشته باشیم در آینده یکی از جایگاهها و اهداف من، حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود. عرصه قدرت سیاسی را نباید به صورت جنسیتی نگاه کنیم که مثلاً این عرصه زنانه و مردانه است بلکه باید به حوزهی سیاست از منظر شایستهسالاری و مسئولیتپذیری و پاسخگویی نگاه کنیم.
چرا فعالیت شما فقط محدود به ایام انتخابات است؟
فعالیت سیاسی صرفاً این نیست که شما بیایید و تبلیغات داشته باشید، فعالیت سیاسی یک حوزه گسترده دارد. بنده الآن در جایگاههای مختلف و در مناسبتهای گوناگون حضور پیدا میکنم و سخنرانی میکنم، در فضای مجازی حضور دارم، مشغول نوشتن کتاب و مقاله هستم، همه اینها فعالیت سیاسی واقعی و تأثیر گذار هستند و همه اینها میتوانند حامل تغییرات در جامعه باشند.
بنده به تأثیرگذاری رفتارها و گفتارهای سیاسی بسیار اعتقاد دارم، احساس میکنم این فعالیتها چون برای مردم و در خدمت مردم است تأثیرگذار خواهد بود. یک بُعد فعالیتهای من در ایام انتخابات است چون فضای تبلیغاتی وجود دارد. ایام انتخابات در کوتاه مدت تأثیرگذار است اما کاری که بنده در حال حاضر انجام میدهم چون در قالب یک پروسه بلندمدت است تأثیرگذاری عمیقتری دارد و به هیچ عنوان فعالیتهای من کم نشده و فقط نوع فعالیت تغییر کرده است.
از تجاربتان در دو دوره نامزدی انتخابات مجلس بگویید.
از تجارب به دست آمده این است که در این دو دوره کتابی نوشتم که خاطرات من در عرصه انتخابات در آن آمده است ولی به دلایلی اجازه چاپ نگرفت. من در آنجا کاملاً دغدغههای خودم را مطرح کردم هر چند به بنده گفتند که به دلایلی به صلاح نیست و شرایط جامعه نمیپذیرد که این کتاب چاپ شود و از چاپ و انتشار آن جلوگیری کردند.
من در دو دورهای که در انتخابات حضور داشتم چیزی که به شدت برایم خوشحالکننده بود نوع نگاه مردم و استقبالی بود که مردم از یک زن در عرصه سیاست کردند. در دوره اول کسی من را نمیشناخت و وقتی که وارد انتخابات شدم تمکن مالی نداشتم، گروه سیاسی پشت سر من نبود و ناشناخته بودم ولی در هرجایی که حضور پیدا کردم مردم به من رأی دادند. در دوره دوم هم مردم به شناخت بیشتری نسبت به من رسیدند و علیرغم اینکه همچنان بدون حمایت سیاسی گروهها و با ضعف مالی وارد عرصه انتخابات شدم اما استقبال چشمگیری داشتند و بعد از انتخابات و تا هماکنون نیز با من در تماس هستند و از اینکه موانعی بر سر راه من ایجاد شد و مانع از ورود من به مجلس گشت متأثر هستند. بزرگترین تجربه من سرمایهگذاری روی اعتماد مردم است.
چه چیزی برایتان نگرانکننده بود؟
نکاتی که برای من خیلی نگرانکننده بود و هنوز هم برای من رنجآور است این بود که من در جریان سفرهایی که در استان برای تبلیغات داشتم از فضای اقتصادی و فرهنگی حاکم بر استان بسیار ناراحت شدم. ما با مناطقی در دوردستترین نقاط مواجه شدیم که از امکانات اولیه زندگی برخوردار نیستند و برای من قابل توجه بود که اینها هنوز به بسیاری از مسئولین ما امید بستهاند. ما جاهایی رفتیم که هنوز جاده ندارند، مناطقی وجود داشت که بر روی گنج نشسته بودند ولی خودشان در رنج بودند. خانههایی را دیدیم که هر لحظه امکان داشت سقف آن بر سر اهالی خانه خراب شود و هیچ صدایی از آنها در نزد مسئولین ما شنیده نمیشود. در بسیاری از جاهایی که سخنرانی کردم از مردم خواستم که رای خود را نفروشند چون این رأی، شعور شماست. در پایان سخنرانی خانوادههای فقیری صحبت میکردند که شما میگویید رأیتان را به 50 هزارتومان نفروشید در حالیکه اشخاصی که به مجلس میروند به اندازه همین 50 هزارتومان هم برای ما منفعت ندارند. این فضا یک فضای بسیار ناراحتکننده است و مسئولین ما شبها نباید سر آسوده به زمین بگذارند که چنین شرایطی در استان وجود دارد.
یکی از نکات منفی دیگری که با آن مواجه بودم فضای بیاخلاقی بود که در ایام انتخابات حاکم است. در اکثر ستادهای انتخاباتی یک اتاق را برای تخریب طرف مقابل تشکیل میدهند که این یک فاجعه است. من که میخواهم برای خدمت به مجلس بروم با این شرایط نمیتوانم خدمت کنم و یا بحث خرید رأی که رییس کمیسیون اصل 90 مجلس به آن واکنش نشان داد که البته در هیچ دورهای هم مچ کسی گرفته نشده ولی خرید رأی وجود دارد و به شکل شبکهای این کار را انجام میدهند. خیلیها هم این اعتقاد را دارند که ما پول میدهیم و رأی خریداری میکنیم و بعد از آن خدمت میکنیم که به نظر من این یک پولشویی کثیف سیاسی است. بر روی سنگ بنایی که به این شکل با فریب افکار مردم و با خیانت به مردم گذاشته میشود هرگز دیوار راست و بلندی بالا نخواهد رفت و حتماً یک جایی به لحاظ انسانی و اخلاقی دچار انحراف و مشکل اساسی خواهیم شد و این یکی از بزرگترین معضلات است.
بیاخلاقی انتخاباتی در سرنوشت انتخابات تاثیرگذار است؟
بیاخلاقی و کار غیراخلاقی کردن در عرصه انتخابات به یک چیز عادی تبدیل شده است. مشکل دیگری وجود دارد که گروههای سیاسی فعال در ایلام فوقالعاده در انتخابات نقش دارند و اگر در یک جایی کارکرد خود را به درستی تعریف کنند در رفتن افراد توانا به مجلس تأثیرگذار خواهند بود.
متأسفانه یک فضایی علیه من ایجاد شد و تخریبهایی علیه من صورت گرفت که باعث شد نتوانم به مجلس بروم. من از گروههای سیاسی تقاضا میکنم چون تریبون در اختیار دارند، روزنامه و کانال دارند و میتوانند در توسعه استان نقش داشته باشند کمک میکنند افرادی به مجلس بروند که بفهمند که توسعه یعنی چه؟ نمایندگان در مجلس باید تریبون مردم باشند نه اینکه در مجلس بازیهای سیاسی راه بیندازند و یا اسیر بازی های سیاسی شوند اینها باید وکیل مردم باشند. دغدغههای آنها این نباشد که سهامدار شرکتها شوند و فقط برای خود و اطرافیانشان کار کنند.
برخورد احزاب و جریانهای سیاسی با تخلف نماینده حزبی خود باید چگونه باشد؟
اگر نماینده حزبی ما به مجلس رفت و خطا کرد گروههای سیاسی زمانی میتوانند حیات خود را ادامه دهند که خودشان منتقد این رفتارها باشند. اگر کسی که همحزبی من است کار اشتباهی کرد من نباید سکوت کنم. من از مسئولینی که برگزاری انتخابات را برعهده دارند خواهش میکنم که امانتداری کنند، با همه کاندیداها یک نوع برخورد داشته باشند، کاندیدای دولتی و غیردولتی نداشته باشند و اجازه بدهند که هر کسی را که مردم انتخاب کردند فضا برایش باز باشد تا به مجلس راه پیدا کند.
کاندیداها هم از مردم سوءاستفاده نکنند، وعدههای غلط ندهند، مردم را در بنبست قرار ندهند، در حدی که میتوانند به مردم وعده دهند چون همه رفتارها بعداً تأثیرات اساسی در توده مردم و درسرخوردگی و ناامیدی آنها دارد و کسانی هم که وارد مجلس میشوند همه استان را در نظر بگیرند و نگاه کلی به استان داشته باشند.
انتظار من از استاندار جدید با توجه به سوابق خوب مدیریتی که داشته این است که انتخابات بعدی واجد آسیبهایی که در دورههای قبل بوده، نباشد و کمک کند انتخابات با سلامت بیشتری برگزار شود.
در چند سال گذشته با پدیدهای به نام گسترش شدید دانشگاهها مواجه بودهایم، چه نظری در خصوص این پدیده دارید؟
یکی از بدبختیهای جامعه ما همین اتفاق نامیمونی است که افتاده است. این هم در گیرودار رقابتهای سیاسی از سال 84 به بعد رخ داد و لابیهای قدرتی در ایران شکل گرفت که اثرگذاری بدی در حوزه علمی و دانشگاهی داشت.
برای نابودی یک گروه سیاسی که مؤسسات علمی را در اختیار داشت موسسات دیگری را به شکل قارچگونه در برابر آن تأسیس کردند و ارادهای معطوف به مقابله هم شکل نگرفت و خیلی از کسانی که امروز دغدغه دارند و نقد میکنند در همین زمین و با همین قواعد بازی کردند و نقش بسیار زیادی در مشروعیتزدایی از علم در جامعه ایران ایفا کردند.
متأسفانه ما بدون کیفیت فقط به شکل کمی و قارچگونه، مؤسسات فاقد استانداردهای علمی را رشد میدهیم، دانشگاه باید تولید علم، تولید فکر و متخصص داشته باشد. الآن دانشگاههای ما به کجا کشیده شدهاند؟ متأسفانه دانشجو، همه چیز در دانشگاه به جز دانش میجوید. دانشگاه جایی شده است که استادش مقاله و پایاننامه بخرد، دکههای فروش پایاننامه و مدرک شکل بگیرد و این یعنی فاجعه.
مسئولین ما باید به داد دانشگاه برسند و دانشگاه را از این بدبختی و فلاکت نجات دهند. دانشگاه الآن در دست دانشگاهیان نیست، دیگر لازم نیست در سر کلاس حضور داشته باشید و لازم نیست درس بخوانید. همه مسابقه میدهند که یک مؤسسه جدید و بدون کیفیت را ایجاد کنند. یکی از دانشجوها به من گفت که میخواهم از فلان مؤسسه شکایت کنم چون اصلاً سر جلسه امتحان نرفتم و برایم نمره 14 را رد کردهاند و این یک فاجعه علمی است که در کشور رخ داده است. مؤسسههای علمی وجود دارند که تحصیلات تکمیلی دارند ولی هیئت علمی ندارند و این در دنیا به نوبه خود نوبر است. این کار کاملاً ضد توسعه است.
علم، دیگر یک کلید بزرگ برای باز کردن قفلها نیست، علم در این مؤسسات جدید به یک قفل تبدیل شده است، سرقت علمی و کپی پیستها بسیار زیاد شده و دیگر فضای علمی وجود ندارد. تعداد این مؤسسات به قدری زیاد شده است که دیگر توانایی و تمکن مالی ندارند تا اعضایی که برای آنها تدریس میکنند به لحاظ مالی ساپورت شوند و طبیعی است اگر استاد دانشگاهی در قبال پایاننامهای پول نگیرد دیگر برای کیفیت پایاننامه مسئولیتپذیر نیست.
موسساتی شکل گرفتهاند که همه چیز را میفروشند و وقتی که علم به فروش رسید خیلی خطرناک خواهد بود و این بزرگترین خطر برای بستهشدن مسیر توسعه است و در آینده با انبوهی از افرادی بیسواد، ولی مدعی مواجه میشویم و همه انتظار دارند که پستهای حساس مملکتی را تسخیر کنند.
مصاحبه و انتشار: فردین حسینی